دانلود و خرید کتاب صوتی چیزهای کوچکی مثل اینها
معرفی کتاب صوتی چیزهای کوچکی مثل اینها
کتاب صوتی چیزهای کوچکی مثل اینها نوشتهٔ کلر کیگن و ترجمهٔ مزدک بلوری و با صدای مهران نوروزی است و انتشارات شرکت توسعه محتوای لحن دیگر آن را منتشر کرده است. این رمان دربارهٔ ظلمی است که به زنان در دورهای در ایرلند میشده و درحالیکه مردم در برابر این فاجعه سکوت کرده بودند، قهرمان داستانْ رویکردی متفاوت از جامعه مقابل این ظلم دارد؛ رویکردی که به ضرر خودش و خانوادهاش تمام میشود.
درباره کتاب صوتی چیزهای کوچکی مثل اینها
کتاب صوتی چیزهای کوچکی مثل اینها اثری داستانی است که هیچ بخشی از آن بر مبنای زندگی اشخاصی واقعی نوشته نشده؛ اما بر پایهٔ رویدادی حقیقی نوشته شده است: دوران تاریک رختشویخانهٔ مگدالن در ایرلند. آخرین رختشویخانهٔ مگدالن در ایرلند تا سال ۱۹۹۶ فعالیت داشت و بعد تعطیل شد. کسی نمیداند چه تعداد دختر و زن در این مؤسسهها پنهان یا محبوس شده یا وادار به کار اجباری شدهاند. این مؤسسهها را کلیسای کاتولیک و دولت ایرلند با همکاری هم اداره و بودجهشان را تأمین میکردند. دولت ایرلند از بابت رختشویخانههای مگدالن بهطور رسمی عذرخواهی نکرده بود تا بالاخره اِندا کنی، نخستوزیر ایرلند، در سال ۲۰۱۳ از زنان آسیبدیده عذرخواهی کرد.
بیل فرلانگ، قهرمان بهیادماندنیِ کلر کیگن در رمان کوتاهِ چیزهای کوچکی مثل اینها، موفقیت بزرگش را مدیون قدمهای آهسته و محتاطانهای است که در زندگی برداشته است. این کارها و حرکتهای بهظاهر بیاهمیت که «اگر همه را باهم جمع میبستی حاصلش میشد یک زندگی»، بهزیبایی با معنای نامخانوادگی او همخوانی دارد. فرلانگ به معنی واحد طول برابر با یکهشتم مایل است، مسافتی که دستهای گاو میتوانند یکنفس و بدون استراحت شخم بزنند.
بااینکه کیگن رمانِ چیزهای کوچکی مثل اینها را به زنان و کودکانی تقدیم کرده است که «در رختشویخانههای مگدالن ایرلند رنج کشیدند» پناهگاههای ترسناکی که مؤسسههای وابسته به کلیسای کاتولیک در بیشتر سالهای قرن بیستم، ظاهراً با هدف اصلاح و تربیت «زنان جوان گمراهشده»، ادارهشان میکردند، روایت کوتاه و چفتوبستدار او بر این زنان قربانی یا راهبههایی که آنها را در پس دیوارهای بلند صومعه زندانی کرده بودند متمرکز نمیشود، بلکه بهجای آن بر بیل فرلانگ و جستوجوی دردناک او در پی یافتن معنا تمرکز میکند.
پیشینهٔ خانوادگی بیل، مثل این کشیشنشین کاتولیک که همچون غولی سیاسی در سال ۱۹۸۵ بر شهر نیوراسِ ایرلند حکمروایی میکند، درعینحال هم بازتابی از رستگاری در خود دارد هم نشانههایی از ظلم. مادرش نوجوانی بود ازدواجنکرده که بهعنوان خدمتکار در خانهٔ خانم ویلسون، یک زن بیوهٔ پروتستان مهربان، زندگی میکرد و بیل در خانهٔ بزرگ و راحت این زنِ پابهسنگذاشته بزرگ شد و در سایهٔ سخاوت و گشادهدستی این راهنما و اندیشههای مترقیاش بالید، اما بهروشنی میدانست که فرزندی نامشروع است و اهالی شهر به این چشم به او نگاه میکنند.
با گذشت زمان، بیل، مثل قهرمانهای رمانهای دیکنز، بهعنوان یک تاجر زغالسنگِ سختکوش در جامعه پذیرفته میشود، بعد با آیلین، زنی از یک خانوادهٔ طبقهٔ متوسط، ازدواج میکند و پدر مهربان و فداکارِ پنج دختر باهوش و دوستداشتنی میشود.
اما حسن شهرت و آبرویی که بیل با آنهمه سختی برای خودش دستوپا کرده، بهعبارتی تلاش او برای اینکه «سرش به کار خودش باشد و مردم را از خودش راضی نگه دارد» و زمینهٔ موفقیت دخترهایش را در مدرسهٔ سنتمارگارت (تنها مدرسهٔ کاتولیک خوب برای دخترها در شهر نیوراس) فراهم کند، اغلب او را دچار نوعی اضطراب وجودی میکند.
بیل، که همیشه در جمع آدمها خودش را غریبه حس میکند، خطر را در آیینهایی میبیند که برای دیگران بدیهیاند و وقتی کوچکترین دخترش با دیدن یک «بابانوئل چاق و گنده» میترسد غصهاش میگیرد، بابانوئلی که مثل نیلبکزن شهر هاملین گروهی از بچهها را در جشن خیابانی تعطیلات کریسمس به داخل غاری پر از هدیههای رنگوارنگ میکشاند. بااینحال، صحنهٔ دلگرمکنندهٔ پای درستکردن همسر و دخترهایش بیل را به فکر وامیدارد که آیا زندگی صرفاً در همین کارهای یکنواخت هرروزه برای تأمین معاش خانوادهاش خلاصه میشود.
شنیدن کتاب صوتی چیزهای کوچکی مثل اینها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این داستان به زنان و مردانی پیشنهاد میشود که در زندگی رنج فراوان کشیدهاند.
درباره کلر کیگن
کلر کیگن نویسندهٔ رمان و داستان کوتاه ایرلندی متولد ۱۹۶۸ است. آثار کیگن برندهٔ جوایز متعددی شده و به ۳۰ زبان مختلف ترجمه شده است. او پس از اتمام دانشگاه اولین مجموعهٔ داستان کوتاهش را منتشر کرد که با استقبال زیادی مواجه شد.
رمان چیزهای کوچکی مثل اینها از نظر منتقدان و خوانندگان مشهورترین اثر این نویسنده است. کلر کیگن دربارهٔ این اثر میگوید: «قصد نداشتم مستقیما و عمدا رمانی بنویسیم دربارهٔ زنستیزی یا ایرلند کاتولیک یا مشکلات اقتصادی یا پدر بودن یا هر چیز کلی دیگر. فقط میخواستم به این سوال پاسخ دهم که چرا بسیاری از مردم با اینکه میدانستند زنان و دختران زیادی در موسسات اصلاح و تربیت مشغول کار اجباری هستند برای آنها کاری نکردند یا حرفی نزدند؟ آیا من نباید دربارهٔ آن مینوشتم؟»
بخشی از کتاب صوتی چیزهای کوچکی مثل اینها
«کریسمس نزدیک بود. از همین حالا کاج نوئل نروژیِ زیبایی توی میدان، کنار آخور، برپا کرده و مجسمههای صحنهٔ تولد مسیح را برای آن سال تازه رنگ کرده بودند. بعضیها مینالیدند که یوسف در ردای قرمز و ارغوانیاش زیادی رنگوارنگ شده، اما همه از مجسمهٔ مریم مقدس راضی بودند که در لباس آبی و سفید همیشگیاش به حالت تسلیم زانو زده بود. الاغ قهوهای هم شبیه همان الاغ همیشگی بود که جلوی دو میشِ بهخوابرفته و تخت نوزاد به نگهبانی ایستاده بود، تختی که در شب کریسمس مجسمهٔ مسیح نوزاد را توی آن میگذاشتند.
رسم بود که مردم اولین یکشنبهٔ دسامبر بعد از تاریکشدن هوا آنجا، بیرونِ ساختمان شهرداری، جمع شوند و روشنشدن چراغها را تماشا کنند. بعدازظهر باران نمیبارید اما سرمای گزندهای بود و آیلین دخترها را مجبور کرد زیپ کاپشنهایشان را ببندند و دستکش بپوشند. به مرکز شهر که رسیدند، دستهٔ موزیک و خوانندههایی که بنا بود سرود کریسمس را بخوانند آنجا جمع شده بودند و خانم کیهو بیرون بساط راه انداخته بود و برشهای کیک زنجبیلی و هاتچاکلت میفروخت. جوئن، که جلوتر از بقیه به آنجا رفته بود، داشت با باقی اعضای گروه کُر برگههای سرود کریسمس را پخش میکرد و راهبهها هم آن اطراف میچرخیدند و بر کارها نظارت میکردند و با بعضی از پدرومادرها که پولدارتر بودند حرف میزدند.
اگر بیحرکت میایستادند سردشان میشد، این بود که مدتی توی خیابانهای فرعی اطراف قدم زدند و بعد داخل تورفتگیِ جلوی درِ کفشفروشی هانرِهانز پناه گرفتند و آیلین ایستاد و قدری از یک جفت کفش ورنی سرمهای و کیفی که با آن سِت بود تعریفوتمجید کرد و بعد نوبت رسید به اختلاطکردن با همسایهها و بقیهٔ آدمهایی که از راههای دورتر آمده بودند و بهندرت میدیدشان و از فرصت استفاده کرد تا اگر خبری داشتند از زیر زبانشان بیرون بکشد.»
زمان
۲ ساعت و ۵۸ دقیقه
حجم
۲۴۵٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲ ساعت و ۵۸ دقیقه
حجم
۲۴۵٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد