دانلود کتاب صوتی من کی ام؟ و اگر این طوره، چند تا؟ با صدای سلمان ظاهری + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی من کی ام؟ و اگر این طوره، چند تا؟

دانلود و خرید کتاب صوتی من کی ام؟ و اگر این طوره، چند تا؟

معرفی کتاب صوتی من کی ام؟ و اگر این طوره، چند تا؟

کتاب صوتی من کی ام؟ و اگر این طوره، چند تا؟ نوشتهٔ ریشارد داویت پرشت و ترجمهٔ حامد قدیری است. گویندگی این کتاب صوتی را سلمان ظاهری انجام داده و آوانامه آن را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی یک ماجراجویی علمی و فلسفی.

درباره کتاب صوتی من کی ام؟ و اگر این طوره، چند تا؟

کتاب صوتی من کی ام؟ و اگر این طوره، چند تا؟ که یک ماجراجویی علمی و فلسفی را در بر گرفته، ما را به سفری هیجان‌انگیز می‌برد و با پرسش‌های مهم در دورهٔ معاصر آشنا می‌کند و در حد توان خود می‌کوشد به آن‌ها پاسخ دهد. سؤال‌هایی از قبیل اسنگه ما واقعاً چه هستیم؟ از کجا آمده‌ایم؟ برای خوشبختی به چه نیاز داریم؟ جایگاه ما در میان میلیون‌ها حیوان و گیاه حاضر در طبیعت، کجاست؟ چرا عاشق می‌شویم؟ تا کجا باید به هم‌نوع خود کمک کنیم؟ چرا احساساتی تا این حد گسترده و متناقض را تجربه می‌کنیم؟ از همه مهم‌تر اینکه ما چرا اینقدر سؤال می‌کنیم؟ کتاب صوتی حاضر را یک اندیشمند مشهور آلمانی، فیلسوف و نویسندهٔ فعال نوشته است. ریشارد داویت پرشت در بخش اول با عنوان «چه می‌توانم بدانم؟»، به زندگی فیلسوفانی پرداخته که درگیر پیداکردن جواب سؤالاتی یادشده بودند. بخش دوم که «چه کار باید بکنم؟» نام دارد، دربارهٔ چگونگی رفتار انسان‌ها در این دنیا است. در فصل‌های مختلف این بخش دربارهٔ مسائلی اخلاقی می‌شنوید که هنوز هم پرسش‌برانگیزند؛ مسائلی مانند سقط جنین و اُتانازی و خوردن حیوانات. نویسنده در سومین بخش، مسائل امیدبخش را مطرح کرده و گفته است که به چه می‌توانیم امید ببندیم.

شنیدن کتاب صوتی من کی ام؟ و اگر این طوره، چند تا؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب صوتی را به دوستداران فلسفه و روان‌شناسی عمومی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب صوتی من کی ام؟ و اگر این طوره، چند تا؟

«روسو واقعاً آدمی عجیب‌وغریب بود. او، که سال ۱۷۱۲ در ژنو به دنیا آمده بود، نزدِ یک قلم‌زن شاگردی کرد، اما چندی بعد آنجا را ترک کرد و راه خودش را در پیش گرفت. او این رؤیا را در سر می‌پروراند که موسیقی‌دان شود، اما هیچ‌وقت سازی ننواخت. تنها چیزی که از این رؤیای او محقق شد سیستم عجیب تازه‌ای برای نُت‌نویسی موسیقایی بود که البته توجه کسی را به خود جلب نکرد. روسو اکثر دوران بزرگ‌سالی‌اش را بی‌هدف سرگردان بود و از جیب زنانی می‌خورد که موهای تیره و چشمان درشت و قهوه‌ای او را جذاب می‌دانستند و، با وجودِ خل‌وضعی‌اش، او را زیر پروبال خودشان می‌گرفتند. او هرگز مدت زیادی در یک مکان نمی‌ماند. در پاریس با رهبران روشنگری ملاقات کرد، اما چندان به دلش ننشستند.

یکی از روزهای اکتبر ۱۷۴۶، زمانی‌که روسو ۳۷ ساله بود، زندگی‌اش آن‌چنان زیرورو شد که بعدها از آن روز با عنوان یک «اشراق» حقیقی یاد کرد. این منتقدِ دوره‌گردِ موسیقی عازم جنوب شرق بود و، از یکی از جاده‌های حومه‌ای، از پاریس به قلعهٔ ونسن پیش می‌رفت. این قلعه در آن زمان یک زندان دولتی بود که میزبان برخی از زندانیان مشهور مثل کُنت دو میرابو، مارکی دو ساد و فیلسوف روشنگری، دنی دیدرو، بود. روسو برای ملاقات با دیدرو عازم آنجا بود، زیرا در آن ایام داشت مداخل کوتاهی برای درج در دایرةالمعارف جامع و مشهور دیدرو (مشهور به دایرةالمعارف) می‌نوشت. روسو، در جایی از مسیر منتهی به ونسن، نسخه‌ای از اثرگذارترین روزنامهٔ پاریسِ آن زمان، یعنی مرکور دوفرانس، را دید. در آن شماره از روزنامه، اعلامیه‌ای آمده بود که، در آن، آکادمی دیژون سؤالی مطرح کرده بود و به بهترین مقاله‌ای که در پاسخ به آن نوشته می‌شد جایزه‌ای اعطا می‌کرد: «آیا پیشرفت‌های علم و هنر به ارتقای اخلاقی منجر شده است؟». روسو در نامه‌ای تصنعی به یکی از دوستانش به نام مالزرب می‌گوید که به‌محض دیدن این سؤال نوعی حس رسالت و مأموریت به او دست داده است. آن‌طور که از این نامه برمی‌آید، تواضع و رواداری چندان به قامتِ او دوخته نشده بود:

گذارم به سؤال آکادمی دیژون افتاد که منجر به نخستین نوشتهٔ من شد. اگر چیزی به نام الهام ناگهانی وجود داشته باشد، آن محرکه‌ای که با خواندنِ آن سؤال در من ایجاد شد از جنس همان الهام‌هاست. ناگهان احساس کردم که ذهنم مبهوت هزاران بارقهٔ نور شد. در آنِ واحد، انبوهی از ایده‌های هیجان‌انگیز خود را با چنان قدرت و اختلاطی بر من عیان کردند که گرفتارِ دلهره‌ای بیان‌نشدنی شدم. احساس کردم سرم اسیر سرگیجه‌ای خُمارآلود شده است. ضربان تند و شدید قلب بر من عارض شد، جوری که مرا به دل‌درد انداخت. دیگر نمی‌توانستم به هنگام قدم‌زدن نفس بکشم. ناگزیر خودم را زیر یکی از درختان خیابان انداختم و با همان حال آشفته نیم‌ساعت آنجا ماندم و وقتی دوباره روی پای خود ایستادم، متوجه شدم که جلوی کُتم از اشک‌هایم خیس شده، حال آنکه فروباریدنِ آن‌ها را احساس نکرده بودم. آه آقا! فرضاً که می‌توانستم یک‌ربع از آنچه زیر آن درخت دیدم و حس کردم را بنویسم، اما چطور می‌توانستم همهٔ تناقضات نظام اجتماعی را نشان دهم؟ با کدام قدرت و توانم می‌توانستم همهٔ سوءاستفاده‌هایی را که از نهادهایمان می‌شود عیان کنم؟ با کدام صرافت و سادگی می‌توانستم اثبات کنم که بشر طبعاً خیر است و به خاطر همین نهادهاست که بشر شریر شده است؟ از میان انبوه آن حقایق والایی که در یک ربع ساعت و زیر آن درخت بر من اشراق شده بود، هرآنچه توانستم حفظ کنم به‌شکل پراکنده و کم‌بنیه در سه نوشتهٔ اصلی من آمده است، یعنی گفتار اول و نوشته‌ای که دربارهٔ نابرابری است و رساله‌ای که درباب آموزش نگاشته‌ام. این سه تفکیک‌ناپذیرند و در کنار هم یک کلِ واحد را می‌سازند ... این‌طور بود که وقتی داشتم به این موضوع می‌اندیشیدم، به رغم میل باطنی‌ام نویسنده شدم.»

پسرعموی کافکا
۱۴۰۳/۰۳/۰۶

صدای گوینده فوق العاده اس، همینطور ترجمه و خوانش متن اما متن کتاب ابدا برای من کاربردی نبود این کتاب بیشتر به درد کسانی میخوره که حرص اینو دارند که الکی اطلاعات تو مغزشون ذخیره کنند مخصوصا اطلاعات مرنبط با پزشکی

- بیشتر

زمان

۱۴ ساعت و ۵۳ دقیقه

حجم

۱ گیگابایت, ۲۰۸٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۱۴ ساعت و ۵۳ دقیقه

حجم

۱ گیگابایت, ۲۰۸٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۱۳۸,۰۰۰
۹۶,۶۰۰
۳۰%
تومان