دانلود و خرید کتاب حلقه قتل پنجشنبه ها ریچارد آزمان ترجمه شهاب حبیبی
تصویر جلد کتاب حلقه قتل پنجشنبه ها

کتاب حلقه قتل پنجشنبه ها

دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۹از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب حلقه قتل پنجشنبه ها

کتاب حلقه قتل پنجشنبه‌ ها داستانی از ریچارد آزمان است که با ترجمه شهاب حبیبی می‌خوانید. این داستان درباره چهار دوست است که روزهای پنجشنبه دورهم جمع می‌شوند و پرونده‌ای قتل مختومه را بررسی می‌کنند به این امید که بتوانند گره‌هایشان را باز کنند. تا اینکه با یک قتل واقعی روبه‌رو می‌شوند!

ریچارد آزمان با نوشتن این کتاب موفق شد برای جایزه ادگار در بخش بهترین رمان نامزد شود. علاوه بر این، این کتاب موفق شد تا عنوان پرفروش نیویورک تایمز (The New York Times) و ساندی تایمز (The Sunday Times) را هم از آن خودش کند.

درباره کتاب حلقه قتل پنجشنبه‌ ها

حلقه قتل پنجشنبه ها ماجرای چهار دوست بازنشسته است که پنجشنبه‌ها دورهمی هایی برگزار می‌کنند و سراغ پرونده‌های قدیمی و مختومه جنایی می‌روند. آن‌ها با دقت پرونده‌ها را بررسی می‌کنند بلکه بتوانند گره‌هایشان را باز کنند. 

همه چیز طبیعی پیش می‌رود. الیزابت، مامور مخفی بازنشسته، جویس، پرستار بازنشسته، ابراهیم که قبلا روانپزشک بوده و ران، رئیس بازنشسته اتحادیه اصناف هر پنجشنبه دورهم جمع می‌شوند. آن‌ها که همگی بالای هفتاد و پنج سال سن دارند، فقط به دنبال این بودند که یک سرگرمی جدید برای خودشان ایجاد کنند اما اتفاقی که رخ داد این بود که قتل‌هایی پشت سر هم رخ داد. 

وقتی دو بازپرس به دهکده آمدند تا پرونده‌های قتل جدید را پیگیری کنند، سرگرمی این گروه چهارنفره به یک کار تمام وقت تبدیل شد!

حلقه قتل پنجشنبه ها پرفروش‌ترین کتاب کریسمس بریتانیا بود. این عنوان برای بار اول به یک نویسنده کتاب‌اولی رسید که در طول سه روز چهل و پنج هزار نسخه از کتابش را فروخت.

کتاب حلقه قتل پنجشنبه‌ ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

حلقه قتل پنجشنبه ها توجه شما را به خود جلب می‌کند اگر به دنبال یک تجربه متفاوت از رمان هستید و دوست دارید با یک داستان جنایی و پر از غافلگیری، سروکله بزنید.

بخشی از کتاب حلقه قتل پنجشنبه‌ ها

یک کافه در شعبهٔ تانبریج وِلزِ سوپرمارکتِ وِیت‌رُزِ وجود دارد. ایان ونتهام رِنج‌رُووِرش را در آخرین جایگاه پارکینگ خالیِ ویژهٔ معلولان، پارک می‌کند، نه به‌خاطر آنکه معلول است، بلکه به‌خاطر آنکه این جایگاه به در نزدیک‌تر است.

هنگام ورود، متوجه بوگدان در کنار پنجره می‌شود. ایان به بوگدان چهارهزار پوند بدهکار است. مدتی است که دارد وقت‌کشی می‌کند، به این امید که بوگدان از کشور به بیرون پرت شود، ولی تا الان شانس با او یار نبوده است. به‌هرحال، حالا برایش کاری واقعی دارد، پس همه‌چیز حل می‌شود. برای آن لهستانی دستی تکان می‌دهد و به سمت بار می‌رود و تابلوی آن را به‌دنبال قهوه بررسی می‌کند.

«آیا قهوه‌هایتان تماماً تجارت منصفانه هستند؟»

زن جوانی که پشت بار است، لبخندزنان می‌گوید: «بله، همه تجارت منصفانه هستند.»

ایان می‌گوید: «حیف شد.» او نمی‌خواهد پانزده پِنی اضافه پرداخت کند تا به کسی که هیچ‌گاه او را ملاقات نخواهد کرد در کشوری که هیچ‌گاه بدان سفر نخواهد کرد، کمک کند. «یک لیوان چای لطفاً. با شیر بادام.»

بوگدان آن روز بزرگ‌ترین نگرانیِ ایان نیست. اگر درنهایت مجبور به پرداخت پول به او شود، ایرادی ندارد. بزرگ‌ترین نگرانیِ ایان، کشته شدن توسط تونی کوران است.

ایان چایش را به‌سمت میز می‌برد و در راه هرکسی را که بالای شصت سال سن دارد بررسی می‌کند. بالای شصت و با پولِ آمدن به وِیت‌رُز؟ با خودش فکر می‌کند که ده سالِ دیگر زمان دارند. آرزو می‌کند که ای کاش با خودش چند بروشور آورده بود.

وقتش که برسد، ایان با تونی کوران روبه‌رو خواهد شد، اما فعلاً باید با بوگدان سروکله بزند. خبر خوب این است که بوگدان نمی‌خواهد او را بکشد. ایان می‌نشیند.

ایان می‌پرسد: «این داستان‌ها راجع به دوهزار تا چیست، بوگدان؟»

بوگدان مشغول نوشیدن از یک بطری دولیتری لیلت است که قاچاقی به درون کافه آورده است. «چهارهزار تا. برای کاشی‌کاریِ مجدد یک استخر خیلی ارزان است. نمی‌دانم که آیا این را می‌دانی؟»

ایان می‌گوید: «ارزان است، فقط به شرط آنکه کار را خوب انجام بدهی، بوگدان. رنگ دوغابش رفته است. نگاه کن. من سفید مرجانی می‌خواستم.»

ایان تلفنش را بیرون آورده و عکسی از استخر جدیدش را پیدا کرده و به بوگدان نشان می‌دهد.

«نه، این فیلتر است، بیا فیلترش را برداریم.» بوگدان کلیدی را فشار می‌دهد و عکس بلافاصله پرنور می‌شود. «سفید مرجانی، بفرما.»

ایان با سر تأیید می‌کند. به امتحانش می‌ارزید. بعضی‌وقت‌ها لازم است بدانید کِی وقت پرداخت رسیده است.

ایان پاکتی را از جیبش بیرون می‌آورد. «خیلی خب، بوگدان، عادلانه است. این سه‌هزار تاست. برایت کافی است؟»

بوگدان درمانده به‌نظر می‌رسد. «سه‌هزار تا، البته.»

ایان آن را تحویل می‌دهد. «در حقیقت دوهزاروهشتصد تاست، اما بین دوستان این تفاوت‌ها مهم نیست. حالا، می‌خواستم راجع به چیزی از تو سؤال کنم.»

بوگدان درحالی‌که پول را در جیبش می‌گذارد، می‌گوید: «البته.»

«به نظر آدمِ باهوشی می‌آیی، بوگدان.»

بوگدان شانه بالا می‌اندازد. «خب، من لهستانی را روان صحبت می‌کنم.»

ایان می‌گوید: «هر بار که از تو می‌خواهم کاری را انجام دهی، انجام می‌شود، خیلی خوب هم انجام می‌شود و خیلی ارزان.»

بوگدان می‌گوید: «متشکرم.»

«پس،‌ فقط برایم سؤال شد. آیا فکر می‌کنی آمادهٔ چیزی بزرگ‌تر هستی؟»

بوگدان می‌گوید: «البته.»

ایان می‌گوید: «ولی خیلی بزرگ‌تر؟»

یوکی
۱۴۰۰/۰۳/۲۷

من چاپ کاغذی کتاب از نشر میلکان رو خوندم. خیلی خیلی جذاب بود. معمای قتلی که شهروندان سالمند یک شهرک بی حاشیه مشغول به حلش میشن. سرگرم کننده، جذاب و در عین حال شوخ طبع. در کنار حوادثی مثل قتل، خودکشی و

- بیشتر
بهنوش
۱۴۰۰/۰۵/۲۳

اصلا نتونستم با کتاب ارتباط برقرار کنم نویسنده پراکنده داستان رو تعریف میکنه فضاسازی ضعیف و انسجامی نداره

مامان زیبا
۱۴۰۰/۰۶/۱۲

کتاب در مورد دهکده ی تفریحی و درمانی برای سالمندهاست که افراد متمول میرم اونجا..یک خانوم که قبلاً پلیس بوده پرونده های قتل حل نشده رو نگه داشته و توی این دهکده سعی در حلش داشته.کم کم گروهی کوچک تشکیل

- بیشتر
نفیس
۱۴۰۰/۰۵/۲۵

وای خیلی بیمزه است. نتونستم تمومش کنم. حتی برام مهم نبود قاتل کیه. به درد فیلمهای لوس میخورد.

حالا اشک‌های احمقانه و واقعی دارند می‌آیند. اجازه می‌دهم بریزند. اگر بعضی‌وقت‌ها گریه نکنید، همیشه مشغول گریه کردن خواهید شد.
Yasaman
برخلافِ هرچه که دربارهٔ خاصیت التیام‌بخشِ گذر زمان می‌گویند، بعضی چیزها در زندگی خراب می‌شوند و هیچ‌وقت نمی‌توان آنها را درست کرد.
Yasaman
تونی اعتقادی به شانس ندارد، او به سخت‌کوشی معتقد است. اگر در آماده شدن شکست بخورید، آمادهٔ شکست خوردن می‌شوید.
Yasaman

حجم

۴۰۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

حجم

۴۰۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

قیمت:
۸۵,۰۰۰
۵۹,۵۰۰
۳۰%
تومان