کتاب و آنگاه دیگر هیچ
معرفی کتاب و آنگاه دیگر هیچ
کتاب و آنگاه دیگر هیچ نوشته آگاتا کریستی است. این کتاب که داستانی معمایی بدون کارآگاه است یکی از مشهورترین و پرفروشترین کتابهای این نویسنده است. بهرام افراسیابی این کتاب را به ترجمهای روان در اختیار مخاطبان قرار داده است.
درباره کتاب و آنگاه دیگر هیچ
این کتاب داستان هفت مرد و سه زن است که به یک جزیره دعوت میشوند. آنها یک اشتراک با هم دارند. تمامشان در گذشته باعث مرگ یک نفر شدهاند. به ظاهر برای تعطیلات آمدهاند اما متوجه میشوند یک فرد مرموز در جزیره قصد کشتن آنها را دارد و قربانیها را بر اساس یک شعر قدیمی انتخاب میکند. آنها باید نجات پیدا کنند.
شعری که قتلها براساس آن انجام میشود این است: ده پسربچه سیاهپوست برای خوردن شام رفتند. یکی از آنها خود را خفه کرد. نه تای دیگر باقی ماندند آنها تا دیروقت بیدار نشستند تنها یک نفر آنها بیشتر از بقیه خوابید. هشت تا باقی ماند. هشت پسربچه سیاهپوست در دون سفر کردند و یکی از آنها تصمیم گرفت همان جا بماند. شدند هفت تا. هفت پسربچه سیاهپوست چوب میشکستند که یکی از آنان سرش برید، ماند شش بچه. یک پسربچه سیاهپوست با یک کندوی عسل بازی کرد و یک زنبور او را نیش زد ماند پنج تا بچه. پنج پسربچه سیاهپوست به دادگاه رفتند یکی از آنها محکوم شد ماند چهار بچه. یک پسربچه سیاهپوست به دریا رفت یک ماهی بزرگ او را خورد، ماند سه بچه. سه بچه سیاهپوست در باغ وحش قدم میزدند که یک خرس یکی از آنان را خورد، ماند دو بچه. دو پسربچه سیاهپوست در آفتاب نشسته بودند که یکی از آنان کباب شد، ماند یک بچه. یک پسربچه سیاهپوست تنهای تنها ماند، او هم رفت خودش را دار زد. آن وقت هیچ کس دیگر نماند.
خواندن کتاب و آنگاه دیگر هیچ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقه مندان به ادبات جنایی و معمایی پیشنهاد میکنیم
درباره آگاتا کریستی
آگاتا کریستی جنایی نویس نامدار انگلیس در ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ در تورکی در ایالت دیوونشایر در جنوب انگلستان متولد شد. خانهای که در آن به دنیـا آمد اشفیلد نام داشـت و کریستی تا آخر عمر خاطرات شیرین خود را از این خانه به یادداشت. پدرش فردریک آلوامیلر و مادرش کلاریسا نام داشتند. فرزندان اول و دوم خانواده، پسر و دختری به نامهای مارجری و مونتی بودند و آگاتا سومین فرزند خانواده به حساب میآمد که با نام کامل آگاتا مری کلاریسامیلر غسل تعمید یافت. مری و کلاریسا از نامهای خانوادگی آنها بود و آگاتا، نامی بود که یکی از دوستان فردریک پیشنهاد نمود.او در شب کریسمس ۱۹۱۴ با کاپیتان آرچیبالد کریستی از یگان هوایی ارتش امپراطوری- ازدواج کرد و از آن پس به آگاتاکریستی تغییر نام یافت. در آن زمان انگلستان آماده جنگ با متحدّین میشد و به همین سبب آرچی دو روز پس از ازدواج به ارتش بازگشت و آگاتا نیز در بیمارستانی در تورکی مشغول به کار گشت. طی این مدت آگاتا و خواهرش به بحث دربارۀ نوشتن داستان جنایی میپرداختند. نخستین مسئله برای آگاتا انتخاب یک سبک نگارش مستقل در داستانهای کارآگاهی بود و او تا مدتی به این موضوع میاندیشید. سرانجام هم تصمیم گرفت به سبک داستانهای شرلوک هولمز نوشتۀ آرتور کانن دویل بنویسد ولی میخواست کارآگاهی مستقل از هولمز داشته باشد. او نمیدانست چه شخصیتی را به عنوان کارآگاه داستانهایش انتخاب کند تا اینکه متوجه پناهندگان بلژیکی- که در تورکی میزیستند شد. از خود پرسید: آیا ممکن است یکی از پناهندهها، بازنشستۀ پلیس بلژیک باشد؟... و چنین شد که هرکول پواروی بلژیکی خلق گردید. آگاتا در ۱۹۲۸ به طور رسمی از سرهنگ کریستی جدا شد و تا مدتی به دخترش روزالیند سرگرم بود تا اینکه با باستانشناسی شریف و نیک سیرت به نام مکس مالووان آشنا گردید. مکس دستیار پرفسور لئونارد وولی باستانشناس بزرگ انگلیسی بود و در ۱۹۳۰ با این نویسندۀ معروف پیمان زناشویی بست. او پس از سالها فعالیت ادبی شهرت در ۱۸ ژوئن ۱۹۷۶ درگذشت.
بخشی از کتاب و آنگاه دیگر هیچ
آقای جاستین واگرو در یکی از کوپههای درجه یک نشسته بود و مشغول کشیدن سیگار بود، او تازه باز نشسته شده بود. مجلۀ تایمز را که اخبار آن را با اشتیاق خوانده بود به زمین گذاشت و از پنجره بیرون را نگاه میکرد. نگاهی به ساعتش انداخت، هنوز دو ساعت دیگر مانده بود. او قصد داشت به جزیره نیگر برود. اطلاعاتی که در مورد این جزیره داشت نزد خود مرور کرد.
این جزیره بوسیلۀ یک آمریکایی میلیونر خریداری شده بود که به قایقرانی علاقۀ وافری داشت ولی برعکس، همسرش از قایرانی متنفر بود، به همین دلیل با این که در آن جزیره یک خانه لوکس و مدرن ساخته بودند تصمیم گرفتند آنرا بفروشند.
شخصی به نام آون آن را خریداری کرد. بعد از آن بود که شایعات مختلفی در مورد جزیره بر سر زبانها افتاد. در حقیقت جزیره، بوسیلۀ یک هنرپیشه هالیود به نام خانم گابریل ترول خریده شد که فقط چند ماهی از تعطیلات خود را در آنجا میگذراند. بیزی بی گفته بود، که جزیره برای اقامت خاندان سلطنتی خریداری شده است. آقای مری وتر گفته بود، که لرد ال آن را برای ماه عسل خود خریداری کرده و جوناس میگفت، جزیره توسط نیروی دریایی خریداری شده و خلاصه این که، موضوع جزیره، موضوع روز بود.
حجم
۳٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
حجم
۳٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
نظرات کاربران
دوستان این کتاب قسمت آخرش موجود نیست و شما راز کتاب رو نخواهید فهمید! با ترجمه دیگری بخونید.
داستان بسیار جذاب و گیرا بود ولی بخش آخر حذف شده بود پاورقی ها نمیدونم چه بلایی سرشون اومده بود مکرراً دارای اشتباه متنی بود به صورتی که نمیفهمیدی کدوم کاراکتر داره صحبت میکنه.
بخش آخر کتاب حذف شده.
این کتاب از نظر من بهترین و البته مهیج ترین کتاب آگاتا کریستیه و پایانش واقعا شوکتون میکنه فقط یکم به نسبت بقیه ی کتابهاش ب نظرم خشونتش بالاتره و پیشنهادمیدم مطمئن بشید با روحیه تون سازگاره
کتاب رو بگذاریم کنار، واقعا موندم کی این کتاب رو صفحه بندی کرده! تو هر صفحه وسط چون و ریز ده تا ۶ جا داده اخه کی کتاب رو اینجوری صفحه بندی می کنه!!! این صفحه بندی از نظر من عذاب اوره
همون ده بچه زنگی نیست؟؟؟
کتابخیلی جالبیه خیلییی جالب برای کسانیکه ژانرمعمایی و جنایی دوست دارند.خود من کتاب رو توی سه ساعت تموم کردم و نمیتونستم از خوندش برگردم🌻👌
کتاب فوق العاده ای است اما متاسفانه فصل آخر کتاب حذف شده و داستان ناتمامه
من چند صفحه بیشتر جهت مقایسه با بقیه ترجمه ها مطالعه نکردم، داخل همین چند صفحه متوجه شدم یکسری جملات کتاب رو مترجم حذف کرده!
داستان جالب و هیجان انگیزی دارد توصیف صحنه های ترسناک خیلی ماهرانه صورت گرفته، علاوه بر اینکه حجم زیادی هم ندارد تنها ایراد، اینکه پر از غلط های تایپی و املایی است.