کتاب قتل فراموش نشدنی
معرفی کتاب قتل فراموش نشدنی
کتاب قتل فراموش نشدنی نوشته نویسنده مشهور آگاتا کریستی است. این کتاب با ترجمه روان بهرام افراسیابی منتشر شده است. این کتاب اولین بار سال ۱۹۴۵ منتشر شد و یکی از آثار محبوب خود کریستی است.
درباره کتاب قتل فراموش نشدنی
کتاب با داستان زنی به نام رزماری بارتن است. رزماری بارتن یک سال قبل از این که موضوع داستان شکل بگیرد در میگذرد در حقیقت داستان کتاب مربوط به یک سال بعد از درگذشت خانم رزماری است. اما وی درشرایطی درگذشت که بسیار غم انگیز بود یک شب هنگامی که شش تن در جشن تولد رزماری به شادی مشغول بودند ناگهان رزماری لیوانی را برمی دارد و مینوشد و چند لحظه بعد تلوتلو خوران برای همیشه روی زمین دراز میکشد. به زمان و مکان مرگ به طور روشن اشاره نمیشود ولی علت مرگ بسیار شگفت انگیز و باور نکردنی است. تشخیص پزشک قانونی خودکشی با سم سیانوژن ناشی از اختلالات روانی است. آنهم بعداز یک آنفولانزا!
اما بعد که سم سیانور در کیف وی پیدا شد و وصیت نامه وی مطرح گردید قضیه عوض شد.
به هرحال نه ماه پس از درگذشت رزماری آقای جورج بارتن مرتب یادداشتهایی دریافت میکند بهاین مضمون که همسر شما خودکشی نکرده بلکه به قتل رسیده است !
افرادی که آن شب در میهمانی بودند بار دیگر گرد هم میآیند.
خواندن کتاب قتل فراموش نشدنی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات جنایی پیشنهاد میکنیم
درباره آگاتا گریستی
آگاتا کریستی جنایی نویس نامدار انگلیس در ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ در تورکی در ایالت دیوونشایر در جنوب انگلستان متولد شد. خانهای که در آن به دنیـا آمد اشفیلد نام داشـت و کریستی تا آخر عمر خاطرات شیرین خود را از این خانه به یادداشت. پدرش فردریک آلوامیلر و مادرش کلاریسا نام داشتند. فرزندان اول و دوم خانواده، پسر و دختری به نامهای مارجری و مونتی بودند و آگاتا سومین فرزند خانواده به حساب میآمد که با نام کامل آگاتا مری کلاریسامیلر غسل تعمید یافت. مری و کلاریسا از نامهای خانوادگی آنها بود و آگاتا، نامی بود که یکی از دوستان فردریک پیشنهاد نمود.او در شب کریسمس ۱۹۱۴ با کاپیتان آرچیبالد کریستی از یگان هوایی ارتش امپراطوری- ازدواج کرد و از آن پس به آگاتاکریستی تغییر نام یافت. در آن زمان انگلستان آماده جنگ با متحدّین میشد و به همین سبب آرچی دو روز پس از ازدواج به ارتش بازگشت و آگاتا نیز در بیمارستانی در تورکی مشغول به کار گشت. طی این مدت آگاتا و خواهرش به بحث دربارۀ نوشتن داستان جنایی میپرداختند. نخستین مسئله برای آگاتا انتخاب یک سبک نگارش مستقل در داستانهای کارآگاهی بود و او تا مدتی به این موضوع میاندیشید. سرانجام هم تصمیم گرفت به سبک داستانهای شرلوک هولمز نوشتۀ آرتور کانن دویل بنویسد ولی میخواست کارآگاهی مستقل از هولمز داشته باشد. او نمیدانست چه شخصیتی را به عنوان کارآگاه داستانهایش انتخاب کند تا اینکه متوجه پناهندگان بلژیکی- که در تورکی میزیستند شد. از خود پرسید: آیا ممکن است یکی از پناهندهها، بازنشستۀ پلیس بلژیک باشد؟... و چنین شد که هرکول پواروی بلژیکی خلق گردید. آگاتا در ۱۹۲۸ به طور رسمی از سرهنگ کریستی جدا شد و تا مدتی به دخترش روزالیند سرگرم بود تا اینکه با باستانشناسی شریف و نیک سیرت به نام مکس مالووان آشنا گردید. مکس دستیار پرفسور لئونارد وولی باستانشناس بزرگ انگلیسی بود و در ۱۹۳۰ با این نویسندۀ معروف پیمان زناشویی بست. او پس از سالها فعالیت ادبی شهرت در ۱۸ ژوئن ۱۹۷۶ درگذشت.
بخشی از کتاب قتل فراموش نشدنی
اما او باید مسائـلی را در مـورد خواهرش به خاطر میآورد اینها مسائلی بسیار با اهمیت بودند مطمئناً رزماری در آن روزها به اندازه کافی خوشحال بود...
تا آن روز یک هفته قبل از آن اتفاق، آیریس هرگز آن روز را فراموش نکرد خیلی به نظرش واضح و مشخص و روشن آمد تمام جزئیات و هرکلمهای را کاملا میتوانست به خاطر بیاورد میز زیبا و روشن، صندلی های براق، نوشتهها که با عجله ترتیب آنها داده شده بود ....
آیریس چشمانش را بست و فکرش را به گذشته پرواز داد...
ورود خودش به اطاق نشیمن رزماری و ناگهان توقفش. این یاد آوری وی را تکان داد در آنجا چه دیده بود؟ رزماری نشسته بود و مشغول نوشتن بود سرش روی شانهاش بود و داشت گریه میکرد اشک از چشمش سرازیر بود. آیریس ندیده بود که رزماری قبلاً این چنین گریه کند تلخی وی را ندیده بود هرگز ندیده بود که او با این وضع مانند کسی که تمام زندگیش را ازدست داده باشد بگرید !
این درست بود که رزماری یک آنفولانزای بسیار بدی داشت
ولی این چند روز بیشتر طول نمیکشید همه میدانستند که آنفولانزا انسان را ناراحت میکند و به حالت بدی میاندازد ولی با این وجود ...
آیریس فریاد زده بود که:
- اوه ... رزماری چه خبرت است؟ چی است؟
رزماری سرش را بلندکرده و موهـایش را از روی چهرهاش بالا میزند و خودش را باز مییابد و به تندی میگوید مهم نیست، چیزی نیست. اینجوری به من زل نزن.
- آیریس بلند شد و بیرون رفت ناراحت و عصبی بود به اتاق دیگری رفت، چشمانش با حالت تعصب به نوشتهها ی روی میز میافتد و اسم رزماری و دست خط او را میبیند آیا رزماری میخواسته برای او نامه بنویسد؟
نزدیک تر میرود و نگاهی میکند کاغدی آبی رنگ بود یادداشتی بود با خط درشت شیوهای که رزماری مینگاشت با آن خط درشت و شکسته و با عجله آن را میخواند:
- هیچ هدفی و نظری نمیبینم که وصیت نامهای بنگارم تمام پولهای من به هرحال به تو میرسد هیچ دلیلی نمیبینم کهاین پولها به تو نرسد من دوست دارم کهاین پولها به تو برسد دوست دارم که مطمئناً چیزهایی را که میگویم انجام بدهی و این سهمیهها یی را به افرادی که مشخصی میکنم بدهی.
به جورج جواهری که او به من داده است و ظرف مینای زیبایی که هنگام عروسی برای من خریده است.
به گلوریا کینگ: جاسیگاری زرین و طلایی مرا بدهید.
حجم
۳٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۴۲ صفحه
حجم
۳٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۴۲ صفحه
نظرات کاربران
خود داستان خیلی قشنگ بود. با تمام مولفه های سبک اگاتا کریستی ولی ترجمه وحشتناک کتاب ، لذت مخاطب رو از خواندن کامل زایل میکرد. یعنی اگه صرفا به دلیل نبود که دوست داشتم بدونم قاتل کیه ، داستان رو
ترجمه کتاب وحشتناک بود فقط چون خیلی دوست داشتم ببینم ته داستان چی میشه ادامه دادم حیف این داستان بود با این ترجمه مدت ها بود ترجمه به این وحشتناکی ندیده بودم کلا داستان رو داغون کرده بود متاسفانه فرمت کتاب هم خوب نبود
ترجمه روان نبود اشتباه تایپی هم زیاد داشت یه جاهاییو باید دوبار میخوندم تا حدس بزنم منظورش چیه . هنوزم نفمیدم قاتل چجوری کشتشون 😐
داستان خوبی بود، ولی این کتاب بعد از ترجمه و تایپ شدن یکبار هم ادیت نشده بود، اشتباهات تایپی و جمله بندی های غلط!!!! نمیدانم شاید هم کار مترجم خوب نبوده بااینکه کتاب های آگاتا کریستی متن بسیار ساده ای
متنی که بعنوان نمونهگذاشتید بیوگرافی آگاتا هست، باید قسمتهاییاز خودکتاب رو قراربدین تا مخاطبتصمیم بگیره که میخواد این کتاب رو بخرهیا نه،بنظرتون واضح نیست؟؟؟
من نسخه چاپی این کتاب رو خوندم ، دقیقا یادم نیس از چه مترجمی بود اما با لحن عامیانه و بهتری ترجمه کرده بودن . متن کتاب مثل همه کتاب های خانم کریستی پر رمز و راز و معمایی هست
واقعا یه همچین ترجمه و فرمتی خجالت اور بود اونم برای طاقچه که اینقد ادعا داره. و اصلا هم دنبال اصلاح کردن کتاب نیست. واقعا ناامیدکننده است.
خیلی طولانی بود و یه جاهایی خسته کننده میشد
داستان های آگاتا کریستی همیشه جذابیت خودشون رو دارن و توصیه میشه، ولی وای از ترجمه....فکر نمیکردم کسی بتونه با دادن متن به گوگل ترنسلیت و استفاده از اون مترجم بشه
متاسفم که این مطلب رو مینویسم ولی من نتونستم ادامه بدم ترجمه قدیمی و گنگه اصلا متوجه روند داستان نشدم