کتاب سپاسگزاری
معرفی کتاب سپاسگزاری
کتاب سپاسگزاری اثری از جنیس کاپلان است که با ترجمه فرانک سالاری میخوانید. این کتاب که به سرعت توانست به فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز راه پیدا کند به شما میآموزد چگونه نگاهی نو به زندگی داشته باشید؛ نگاهی که همه چیز را متحول میکند.
درباره کتاب سپاسگزاری
گاهی پیش خودمان فکر میکنیم نگاه نکردن به زندگی دیگران و اندیشیدن به این که در زندگیشان تا چه اندازه خوشبخت هستند کار بسیار آسانی است اما در این لحظات، وقتی سخت در تلاشیم تا نقاط مثبت زندگی خودمان را پیدا کنیم، این کار برایمان سختترین کار میشود.
بسیاری از اوقات، آنقدر درگیر رسیدن به موفقیت هستیم که ارزش و اهمیت سادهترین چیزها را هم از یاد میبریم. چیزهایی که برایمان خوشحالی به ارمغان میآورند و میتوانند حس خوشبختی را به ما القا کند. اما آیا راه چارهای هم داریم؟
جنیس کاپلان، نویسنده کتاب سپاسگزاری، درباره اینکه چگونه چیزهای کوچک می توانند در زندگی ما به گونه ای عمیق تاثیرگذار باشند، مطالعه کرد و تصمیمی گرفت؛ او میخواست یک سال از زندگی خود را با سپاسگزاری نسبت به اتفاقات کوچک خوب سپری کند. پس از گذشتن یک سال میتوانست بگوید آیا این روش، میتواند دری را به زندگی او باز کند که خوشبختی و سعادت را ه به همراه خود داشته باشد؟
این کتاب نتیجه تلاشها و تجربه یکساله جنیس کاپلان است. او با کمک این اثر به شما در درک و دریافت معنای حقیقی سپاسگزاری کمک میکند و به شما میآموزد که صادقتر، شجاعتر و سخاوتمندتر از پیش باشید، سلامت روح و روانتان را بالا ببرید، با اضطراب خداحافظی کنید و تغییراتی اساسی در جنبههای مختلف زندگی خود به وجود بیاورید.
کتاب سپاسگزاری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
سپاسگزاری اثری جذاب است که میتواند برای هرکسی که خواهان تحولات مثبت در زندگیاش است، مفید و موثر واقع شود.
بخشی از کتاب سپاسگزاری
از فرزندتان بابت آنچه باید باشد و بهطور طبیعی هست، قدردانی کنید. متعجبم که بعضی از ما پدر و مادرها چقدر بد عمل میکنیم. بچه، در هر سن و سالی، به تأیید پدر و مادرش نیاز دارد و وقتی این حس را به آنان میدهیم، برایشان هدیهای بزرگ بهشمار میآید. وقتی مت به مدرسه برگشت. با دوستم جس ناهار میخوردم؛ مادری در نیمه چهل سالگی که خودش را «وکیل اصلاح شده» میداند. او از شرکتی بزرگ بیرون آمد تا بتواند به بچههایش رسیدگی کند و بیشتر از دیگران در کارهای داوطلبانه شرکت میجوید. به او گفتم که ملاقات من اینبار با مت چقدر خوب بوده است و او بیدرنگ از نگرانیهایش درباره دخترش حرف زد. جس دوست نداشت که دخترش در دانشگاه تاریخ هنر بخواند. («چون شغل مناسبی برای آن پیدا نمیشود»). یا اینکه عاشق مردی اسپانیایی بشود («اگر بخواهد همراه او به آن کشور برود چه؟»). جس همیشه دخترش را وامیداشت تا اطلاعات مربوط به زندگیاش را با او در میان بگذارد، اما دختر نوزده ساله چهره در هم می کشید و دیر به دیر زنگ میزد.
گفتم: «خب، من هم اگر میدانستم میخواهی از من انتقاد کنی، به تو زنگ نمیزدم.»
جس با حالتی دفاعی گفت: «انتقادم سازنده است.»
«تو تصور میکنی سازنده است. به نظر او، داری تکهتکهاش میکنی. تلاش کن فقط مثبت باشی.»
جس لحظهای بیاحساس به من نگاه کرد، سپس به نظر آمد فهمیده که چه گفتم. پیشتر که برای او توضیح دادم قرار است یکسال را با حس قدرشناسی و سپاس بگذرانم، گفت من نیز مدتی است آغاز کردهام. یادداشتهایش را هر روز مینوشت. اما تصور نمیکرد که این طرح در رابطه او با دخترش نیز میتواند اثر داشته باشد.
پرسید: «پیشنهادت چیست؟»
گفتم: «یک چیز خوب و شادیبخش پیدا کن. جملهای کوتاه، اما انرژیبخش. پیامکی برای او بفرست و بهراستی بگذار بداند که چقدر قدردان او هستی.»
جس پرسید: «تو همین کار را با پسرهایت میکنی؟»
اذعان کردم: «بله، میکنم.»
به جس گفتم، وقتی از دخترش خبری نمیشنود، دلش برای او تنگ میشود و میخواهد بفهمد که در زندگیاش چه اتفاقی دارد میافتد. اما آنچه با عشق آغاز نشود به خشم میانجامد. همانگونه که پیشتر گفتم، مشکل اصلی، خود اتفاق نیست (اینکه دخترش تماس نمیگیرد)، بلکه واکنش جس به این موضوع است. پیامک اصلی که جس میخواست بفرستد این بود: تو بهترین هدیه منی! خیلی خوشحالم که تو را در زندگیام دارم!
جس آیفون خود را به من داد و گفت: «تو نویسنده هستی. چه باید بنویسم؟»
گفتم: «نیازی نیست از کلمات عجیب و غریب استفاده کنی تا دخترت بفهمد که دوستش داری. کافی است صادق باشی.»
برای او نوشتم: «امیدوارم هفته خوبی داشته باشی. اینجا خبری نیست. دلم برایت تنگ شده.»
بعد هم تلفن را به او برگرداندم.
آن را خواند و گفت: «بد نیست.»
«اگر دلت میخواهد آن را تصحیح کن. اما طرح کلی همین است.»
جس پیام را فرستاد و بعد چشم به صفحه تلفن همراه دوخت.
گفتم: «قدرشناسی نیازی به شنیدن پاسخ سریع ندارد. تو این کار را اول برای خودت میکنی، بعد برای او.»
روز بعد، جس گفت که دخترش آن روز بعدازظهر مصاحبه کاری دارد و میخواهد چند توصیه کاری به او بکند. به وی گفتم، به نظرم تنها بهانهای است که دوباره با تو در ارتباط باشد.
گفتم: «واقعیت این است که دلت میخواهد به او بگویی که چقدر دوستش داری.»
سپس به او گفتم اینطور پاسخش را بده: «در مصاحبه کاریات برای تابستان موفق باشی. به نظر من، تو بهترین هستی و شرط میبندم آنان نیز به همین نتیجه میرسند.»
جس پنج دقیقه بعد با خوشحالی تماس گرفت و گفت دخترش پاسخ داده است: «ممنون، مامان! بعداً زنگ میزنم و میگویم که نتیجه مصاحبه چه شد.»
پیروزی کوچکی بود، اما به نظر میرسید به هدفی که میخواست رسیده است. گاهی بهطور غریزی دلمان میخواهد با کسی باشیم که بیقیدوشرط احترام گذارده و ما را بپذیرد.
حجم
۲۲۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۲۲۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
نظرات کاربران
خوندن کتاب سپاسگذاری به نظرم یه هدیه خوب وناب بود از طرف خداوند برام. وبه نظرم این کتاب میتونه توشرایط سختی که همه ما به نوعی باهاش درگیریم کمکمون کنه قوی باشیم وشکرگذار. وبتونیم سرپاباشیم وادامه بدیم🌱. وقدردان نعماتی باشیم
من تازه این کتابو گرفتم اما با توجه به تجربه ی بی نظیری که از خوندن کتاب معجزه شکرگزاری و شکرگزار بودن دارم، حتما این کتاب و هر کتاب دیگه ای که با این موضوع باشه رو هم میخونم! شکرگزاری
شکر نعمت ،نعمتت افزون کند..شکر گذاری معجزه میکنه حتی اگ کتاب رانابرن خونیدن این کتابم بخونید
کتاب بسیار مفید و موثر و در عین حال جذاب بود خیلی دوستش دارم و از خوندنش آرامش میگیرم. راههای ساده شاد بودن و مثبت اندیشی و شکرگزار بودن رو بهمون یاد میده که فکر میکنم برای همگان مفید باشه
کتاب بسیار خوبیست برای کسی که نکات مثبتخود ودیگران را نمیبیند ولی باید گفت انسان همیشه نیمه پرلیوان راهم ببیند ونکته دوم این که سپاس گذاری همیشه باید باعمل همرا باشد بقول معروف دویست گفته چو نیم کردار نیست. پس