دانلود و خرید کتاب خال‌کوبی پونه ابدالی
تصویر جلد کتاب خال‌کوبی

کتاب خال‌کوبی

معرفی کتاب خال‌کوبی

کتاب خال کوبی نوشته پونه ابدالی رمانی خواندنی درباره موضوع حیوان آزاری است و نقدی به عدم قوانین حمایت از حقوق حیوانات است. 

درباره کتاب خال کوبی

خال‌ کوبی ماجرای چهار جوان به نام‌های مهام، نسیم، پگاه و محمود است که خارج از تهران زندگی می‌کنند. محمود و پگاه زن و شوهر هستند؛ مهام و پگاه هم خواهر و برادر و نسیم هم دوست این سه نفر است. او یک NGO حمایت از حیوانات در خارج از تهران دارد. اما در طول داستان اتفاقات برای این افراد می‌افتد. یک بچه به طرز عجیب و مشکوکی توسط یک شیر خورده می‌شود و این آغاز داستان است. 

این داستان به خوبی از دنیای انسان‌ها و حیوانات صحبت می‌کند و داستانی درباره حیوان آزاری است. ابدالی با نوشتن این داستان نقدی به این موضوع وارد کرده است که هیچ قانونی که از حقوق حیوانات حمایت کند، وجود ندارد. 

کتاب خال‌ کوبی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

علاقه‌مندان به مطالعه رمان‌ها و داستان‌های ایرانی از خواندن کتاب خال‌ کوبی لذت می‌برند. خواندن این داستان را به دوست‌داران و طرفداران حقوق حیوانات نیز پیشنهاد می‌کنیم.  

بخشی از کتاب خال ‌کوبی

ترسیده بود آن روز، شاید هم منگ بود؛ هر چه بود نمی‌توانست از جایش تکان بخورد. اولین پاکتِ بی‌نشانی و امضا درست همان روزِ آتش‌سوزی به دستش رسیده بود. دوباره لرزید از یادآوریِ آن روز، پُک محکمی به سیگارش زد اما با سیگار کشیدن حالش جا نمی‌آمد. امشب هم یک پاکت دیگر دم‌در افتاده بود. باید به حرف محمود گوش می‌داد و پشت در و توی پارکینگ دوربینِ مداربسته نصب می‌کرد. باید به حرف محمود گوش می‌داد و زودتر برای آپارتمان خالی بالا مستأجر پیدا می‌کرد. باید حرف مهام را گوش می‌کرد و می‌گذاشت مهام خودش بیاید و همهٔ این کارها را بکند؛ اما هیچ‌کدام از این کارها را نکرده بود. لرزید. باد می‌آمد و شاخهٔ درخت‌ها را تکان‌تکان می‌داد. بادزنگِ چوبی توی ایوان تلق‌وتولوقی کرد و آرام گرفت.

زل زد به حفره‌های سیاه خانه. بعد از آتش‌سوزی گوسفندی جلوِ پای بچه سر بُریدند. حیوان جان می‌داد و بچه باز جیغ می‌زد. اما بعد از آن دیگر کسی سراغ خانه نیامد. خانه قدیمی بود، از قدیمی‌های این محله، با سقف شیروانی و نمای سیمانی که پوشیده شده بود از پاپیتال‌ها، پاپیتال‌های سبز و پُربرگ تا زیر سقف شیروانی راه گرفته بودند و روی پنجره‌ها را می‌پوشاندند.

نسیم سیگارش را توی زیرسیگاری کوچکی که روی میز چوبی کناردستش بود خاموش کرد، برگشت داخل و درِ تراس را بست و قفل کرد.

از روی میز ناهارخوری لیوانش را برداشت و مزه کرد. ته حلقش سوخت. دوباره مزه کرد و این‌بار مایع را توی دهانش نگه داشت و دور زبانش چرخاند. مزهٔ گس و تلخیش حالِ نسیم را جا می‌آورد. قورتش داد و لیوان را دوباره پُر کرد. پتو را گوشه‌ای انداخت و رفت سمت آشپزخانه. دلش می‌خواست آوازی بخواند؛ پگاه همیشه این‌طور مواقع غریب آشنای گوگوش را می‌خواند، تنها ترانه‌ای که بلد بود، اما نسیم حالا یک کلمه هم از آن یادش نمی‌آمد، حتی ملودی‌اش. الکی شروع کرد به سوت زدن و خیره شد به پاکتی که امشب پشت در افتاده بود.

مریم
۱۴۰۰/۰۸/۰۶

کتاب خوبی بود. فضاسازی و توصیفات دقیق و خوبی داشت. فلش بک های مناسبی داشت و با بخش بندیهای مناسب در طول داستان میشد ارتباط افراد و روند داستان را فهمید و درک کرد. پیشنهاد میکنم بخونین.

ذهنش خالی بود. خیره بود به غبار، به خاک روی میز عسلیِ جلوش، به مبل‌ها که روی‌شان ملحفهٔ سفید کشیده بود، به پنجره‌های بلند و بزرگ که آفتاب و درختِ گیلاس و کوهِ دوردست را قاب گرفته بود، به تابلوها، به عکس‌های روی دیوار، به دفترچه‌تلفن، به فرش، به پرزهای جمع‌شده کنار پایهٔ میز ناهارخوری.
کاربر ۳۶۹۵۰۸۰
گرمای پتو لحظه‌ای پگاه را آرام کرد. برگشت رو به سیلور که نشسته بود کنار پنجره و از گوشهٔ چشم نگاهش می‌کرد. انگشتش را کشید روی پنجره. حیوان نوک زد به شیشه و سرش را بالاوپایین برد، بعد نوکش را کرد توی بالش و چند پَر کَند و انداخت روی زمین. «مامان‌بزرگم هر وقت می‌خواست ما رو نصیحت کنه یا یه حرفی بزنه که روش نمی‌شد، می‌گفت بیاید براتون فال بگیرم.»
کاربر ۳۶۹۵۰۸۰

حجم

۹۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۳ صفحه

حجم

۹۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۳ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰
۵۰%
تومان