دانلود و خرید کتاب فردریش نیچه ایوو فرنتزل ترجمه پرستو خانبانی
تصویر جلد کتاب فردریش نیچه

کتاب فردریش نیچه

معرفی کتاب فردریش نیچه

سرگذشت فردریش نیچه اثر ایوو فرنتزل، جلد چهاردهم از مجموعه مصور بزرگان اندیشه و هنر نشر پارسه است که پرستو خانبانی آن را ترجمه کرده است. این کتاب سرگذشت فردریش ویلهلم نیچه، فیلسوف، فیلولوژیست کلاسیک، شاعر و آهنگ‌ساز آلمانی را روایت می‌کند.

درباره مجموعه بزرگان اندیشه و هنر 

 متون اصلی این مجموعه، کتاب‌های انتشارات روولت آلمان است که با عنوان تک‌نگاری‌های رورورو منتشر می‌شود. این انتشارات صد ساله از مارس ۱۹۵۸ فعالیت خود را در زمینۀ انتشار این مجموعه، آغاز و تاکنون بیش از سیصد عنوان کتاب را با شمارگان بیش از بیست میلیون جلد منتشر کرده است. نویسندگان این کتاب‌ها نیز همه‌گی از پژوهشگران و اساتید دانشگاه‌اند که بر اعتبار علمی و تاریخی این سرگذشت‌نامه‌ها می‌افزایند. زبان کتاب‌ها شیوا و ساده و همه‌فهم است و برای مخاطب خاصی نوشته نشده است. در نتیجه دایره وسیعی را از دانشجویان و پژوهشگران تا مخاطبان عادی علاقه‌مند، دربر می‌گیرد.

زندگی‌نامه‌های مصور، ویژگی‌ روان‌شناختی خاصی دارند و آن ایجاد تمرکز و کمک به فهم بیشتر متن از طریق تصویر است. گاه یک تصویر به‌مراتب آسان‌تر و سریع‌تر از چندین صفحه متن می‌تواند نکته‌های زندگی‌نامه‌ای و حتی حال و هوای زندگی اندیشمند یا هنرمندی را برای ما تداعی و همدلی ضروری برای فهم بهتر متن را ایجاد کند.

 خواندن کتاب فردریش نیچه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 دوست‌داران سرگذشت‌نامه‌های شخصیت‌های تاثیرگذار به ویژه علاقه‌مندان به سرگذشت فیلسوفان بزرگ.

 درباره فردریش نیچه

فردریش ویلهلم نیچه متولد۱۸۴۴ و درگذشته ۱۹۰۰، فیلسوف، فیلولوژیست کلاسیک، شاعر و آهنگ‌ساز آلمانی است. او در ۱۵ اکتبر در لایپزیک به دنیا آمد و پدرش معلم چند تن از اعضای خاندان سلطنت بود و چون در روز تولد فردریش ویلهلم چهارم پادشاه وقت پروس به دنیا آمد، پدرش او را فردریش ویلهلم نام گذاشت.

پدر او کشیش بود و در ۵ سالگی پدرش فوت کرد و او به همراه مادر، خواهر، مادر بزرگ و عمه‌هایش در محیطی مذهبی و زنانه بزرگ شد.

نیچه رغبت چندانی به زنان نداشت و به زنانی مثل لو سالومه و کازیما واگنر ابراز علاقه کرد که البته خیانت لو سالومه و دوستش پل ری به او که همراه وی در یک خانه زندگی می‌کردند و روزی او را تنها گذاشتند و از آنجا رفتند، ضربه شدیدی به او زد.

او که در رشته الهیات تحصیل می‌کرد در سال ۱۸۶۵ با از دست دادن ایمانش تحصیل در الهیات را رها کرد و به لایپزیس رفت تا به تحصیل فلسفه و فیلولوژی بپردازد. در ۲۳ سالگی به خدمت برای جنگ فرانسه و پروس فراخوانده شد و در سرباز خانه به عنوان یک سوارکار ماهر شناخته می‌شد اما به دلیل جراحت خیلی زود از خدمت برکنار شد.

در ۲۴ سالگی از دانشگاه بازل سوئیس به او کرسی استادی فیلولوژی کلاسیک پیشنهاد شد و به تدریس در این دانشگاه پرداخت در حالیکه هنوز تحصیلش را به پایان نرسانده بود. او در همین زمان از دانشگاه لایپزیک دکتری افتخاری دریافت کرد. نیچه در سال ۱۸۶۹ تابعیت پروسی خود را ملغی کرد و تا پایان عمرش بی‌سرزمین ماند اما بیشتر عمر را در سوئیس و ایتالیا گذراند.

نیچه در سال ۱۸۸۹ دچار فروپاشی ذهنی شد و به دلیل سردردهای شدیدش از کرسی استادی دانشگاه استعفا کرد و نهایتا در ۲۵ آگوست ۱۹۹۰ به دلیل سرطان مغزی از دنیا رفت.

از آثار مهم نیچه می‌توان چنین گفت زرتشت، فراسوی نیک و بد، غروب بتان، اینک انسان، تبار شناسی اخلاق، انسانی، زیادی انسانی و حکمت شادان را نام برد.

 بخشی از کتاب فردریش نیچه

سال ۱۸۷۲ در زندگی نیچه سالِ خاصّی است، نه این‌که نقطهٔ عطفی در زندگی‌اش باشد، اتفاقاً در این سال هیچ اتفاق خارق‌العاده‌ای در زندگی او رخ نداد. همان‌طور که سال‌های دیگر زندگی او هم چنین بود، اما سال ۱۸۷۲ برای نیچه، سال گذار و ناآرامی‌های شدید محسوب می‌شود. همزمانیِ مسایل زیادی باعث شد که نیچه با کار زیاد سلامت خود را به خطر بیندازد. این آخرین سالی است که نیچه از یک سلامت نسبی برخوردار است [(و از سال ۱۸۷۳ مدام به‌نوعی، مریض است» ک. یاسپرس](۴۷)، یعنی آن سردردهایی که از کودکی به آن مبتلا می‌شد، هنوز قابل تحمل به‌نظر می‌رسند، مشکلات بینایی و درد معده‌ای که ناشی از اسهال خونیِ زمان جنگ بود هم در این زمان چندان مشکل‌ساز نیستند. اما درهرحال، سالی است که نیچه به‌عنوان پروفسورْ هم به پیروزی می‌رسد هم شکست می‌خورد. بهار این سال مصادف است با عزیمت واگنر از تریبشن به بایرویت؛ خانهٔ دوستان که نیچه در آن، آن‌قدر سعادتمند بود، ناگهان دور از دسترس می‌شود و این خود دلیلی بود برای سفرهای بی‌قرار از جایی به جای دیگر در تعطیلات میان‌ترم. اوایل آوریل نیچه نخستین‌بار به صرافت می‌افتد که تدریس در دانشگاه بازل را کنار بگذارد و با برگزاری سمینار در شهرهای مختلف، خود را وقف ایدهٔ بایرویت کند. در ایام عید پاک همراه دوست قدیمی‌اش پیندر و پزشک اهل بازل به نام ایمرمن به دریاچهٔ ژنو سفر می‌کند و آن‌جا قطعهٔ موسیقی مانفرد ـ مدیتاسیون را می‌نویسد. بیست‌وپنجم تا بیست‌وهفتم آوریل آخرین دیدار در تریبشن انجام می‌شود: درحالی‌که واگنر پیشاپیش عزیمت کرده است،‌ نیچه به کوزیما در بستن کتاب‌ها، نامه‌ها و نسخه‌های دست‌نویس کمک می‌کند. در ترم تابستان نیچه دو سمینار در دانشگاه برگزار می‌کند: اولی دربارهٔ اندیشمندان قبلِ از سقراط که قبلاً ذکر آن رفت و دیگری دربارهٔ تراژدی کوئه‌فورن اثر آشیلوس بود. او خود به‌عنوان مستمع در سمیناری حاضر شد که بورکهارت دربارهٔ «تاریخ فرهنگ یونان» در ششم ماه مه برگزار کرد. در بیست‌ودوم مِه، نیچه را در مراسم افتتاحیهٔ جشنوارهٔ بایرویت می‌بینیم، مراسمی که با اجرای «سمفونیِ نهم» بتهوون همراه بود. در این رویداد، فُن‌گرسدورف و روده هم شرکت داشته‌اند. در بایرویت نیچه با مالویدافُن مِیزن‌بوگ آشنا می‌شود و بعدها در سورنتو (Sorrent) در پاییز سال ۱۸۷۶ در آخرین ملاقاتِ نیچه و واگنر، وی را به‌عنوان مهمان نزد خود می‌پذیرد. خواهر نیچه، الیزابت، تمام تابستانِ این سال را در بازل به سر می‌برد، اما در اواخر ژوئن همراه کارل فن گرسدورف و مالویدا فن مِیزِن‌بوگ به مونیخ عزیمت می‌کند تا کنار خانوادهٔ بولو قطعهٔ «تریستان» را بشنود. نیچه کاملاً مسحور این اجرا شده است و دراین‌باره در نامه‌ای به بولو چنین می‌نویسد: «شما والاترین تأثیر هنریِ زندگی‌ام را به من اِعطا کردید.»(۴۸) و همراه این نامه قطعهٔ مانفرد را برای او ارسال می‌کند.


Salazar
۱۳۹۹/۰۸/۲۹

این کتاب از اول تا اخر زندگی نیچه رو به طور مختصر شرح میده براتون

Alireza Ashraf
۱۳۹۹/۰۹/۰۶

افسوس! زمانی خواهد آمد که بی دینی نماد روشنفکری خواهد بود!!! دکتر علی شریعتی

علم، هنر و فلسفه در وجود من چنان درهم تنیده، در حال رشد و نموّ است که حتماً زمانی یک غول از من زاده خواهد شد.
پروا
تاریخ، آن‌گاه که به شکل یادبود و بزرگداشت تلقی شود، برانگیزنده و الهام‌بخش است اما به‌مثابهٔ داستان قهرمانان، فقط دربردارندهٔ پیامی برای بزرگان این جهان یا آن‌هایی‌ست که در پی عظمت و بزرگی‌اند. اما آیا امروز اصولاً عظمت و بزرگی امری ممکن است؟ تاریخ دیگر نمی‌تواند این را به ما نشان دهد، ازاین‌رو شاید نوع دیگری از بررسی تاریخی بتواند این‌جا چاره‌ساز باشد و آن هم تاریخ به‌لحاظ قدمت وقایع است. ستایشِ صرفِ آن‌چه گذشته است و سعی در حفظِ آن، چه بسا حتی در تضاد با زندگی جاری قرار گیرد. چراکه تاریخ نباید صرفاً در محترم‌شمردن گذشته متوقف شود، بلکه باید بتواند آن‌چه را هم که زمانی وجود داشته است، درهم بشکند و مضمحل کند و این‌جاست که کارکرد انتقادیِ آن چاره‌ساز است زیرا هرچه پدید می‌آید، زمانی هم از میان می‌رود. اما همین کارکرد انتقادی هم نقص دارد: «از آن‌جاکه ما هم به‌نوبهٔ خود ماحَصَلِ گذشتگان هستیم، ماحصل اشتباهات، اشتیاق‌ها، خطاها و حتی جنایاتشان، پس نمی‌توانیم خود را به‌طور کامل از این زنجیره رها کنیم.»
Saa
«برای من بالاترین ایده، تکاملِ قانونمند، سرشار از حیات و عقلانیِ جهان است: با دیدهٔ منّت به روح بزرگانی می‌نگرم که پله به پله، بر رازهای جهان فائق آمده‌اند، ستایش‌کنان در تلاشم به نور زیبایی جاودانه نزدیک شوم، همان نوری که هنر و هر پدیده‌ای به طریق خود، ساطع می‌کند و در مسیر علم که زندگی‌ام مالامال از آن است، درصددم دنبال علمی باشم مرا که تسلیم علم هستم، از داوری برهانَد: و حال می‌بینم که این تکامل هزاران‌ساله انکار می‌شود، می‌بینم که بشارت فلسفه و دین انکار می‌شود تا یک منفی‌گرایی کج‌ومعوج در ملالِ تنهاییِ خود شکلکی تمسخربار درآوَرَد: می‌بینم که تصاویر خدایان درهم شکسته می‌شود،
bookwormnoushin
شوپنهاور در جهان به‌مثابهٔ اراده و تصور جلد یک صفحهٔ ۴۱۶ می‌گوید: (بِسان مسافری میان دریایی خروشان و بی‌کران و امواجی غرّان که تنها و با اطمینان‌خاطر روی بلمی کوچک و شکننده نشسته است، انسانِ تنها هم در دنیایی عذاب و رنج، آرام و با اتکا به اصول فردی خود نشسته است).
کاملان
واقعیت وجود دارد و هستیِ خود را دارد، اما معنایی در ذاتِ آن نیست. نیچه معتقد است «این‌که ما از انسان‌های ۴۰۰۰ سال پیش هم مانند تمام اشیای دیگر عالم به‌گونه‌ای صحبت می‌کنیم که گویی همه از روز ازل رو به سوی غایتی ابدی داشته‌اند، خطایی است که از فلاسفه به ما به ارث رسیده است». البته همه‌چیز در حالِ تکوین است؛ اما واقعیتی ابدی وجود ندارد: «و به همین ترتیب هم حقایق مطلق وجود ندارند.»(۷۵) و عالم متافیزیکی هم وجود ندارد، هیچ واقعیت «راستینی» پشت اشیاء یا در پَسِ ظاهریِ پدیده‌ها پنهان نشده است، هیچ قانون‌گذار هدایت‌کننده‌ای برای عالم وجود ندارد و عالم دیگری در کار نیست. پس در نتیجه، آن مقولات فلسفی سنتیِ اخلاقی تهی از معنا و مفهوم‌اند: خیر و شرّ وجود ندارند. آن اعمال به‌اصطلاح شرّ از حس صیانت خود ناشی می‌شوند و خیر هم متکی بر عرف است
Saa

حجم

۶٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۶٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۶۶,۰۰۰
تومان