کتاب خانهی عنکبوت
معرفی کتاب خانهی عنکبوت
کتاب خانهی عنکبوت نوشته شیرزاد حسن نویسنده مشهور کرد است که با ترجمه علی حسینپور منتشر شده است. این کتاب برای شناخت ادبیات داستانی کردستان بسیار انتخاب خوب و جذابی است.
درباره کتاب خانهی عنکبوت
شیرزاد حسن از آن دست نویسندگانی هستند که فکر نهان درآثارشان مخاطب را وا میدارد بارها و بارها به اثر رجوع کند. نه اینکه سخت سخن گفته باشد، نه. بلکه اتفاقاً بسیار شیوا و سیال حرفهایش را میزند. اما هر بار که به کتاب رجوع میکنید میتوانید با نکتهای و لطیفهای تازه در کتاب روبهرو شوید. همین اثر که در دست گرفتهاید، شرح خواب یا کابوسهای پریشان راوی است، البته با روایتی تقریباً آسان اما جذاب روایت دنیای عجیب نویسنده. با این کتاب شما به دنیای کابوسهای کس دیگری پا میگذارید و شاید اشتراکاتی با او پیدا کنید.
خواندن کتاب خانهی عنکبوت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب خانهی عنکبوت
در خوابهای من تابستان بارانی است، زمستان آفتابی و سوزان، بهارم برگریزان و پاییزم پر از نرگس...
مثل پرندهای آزاد میان بوهای لذتبخش و شهوتانگیز پرواز میکنم. بویی من را به دست بویی دیگر میدهد و رنگی من را به دست رنگی دیگر...
در خوابهای من پرنده، درخت، آب و باد حکایتهای خودشان را دارند. هر کدام به زبان خودشان داستان عشق و همآغوشیشان با درخت، آب، ماهی، باد و کوه را برایم میگویند...
در خوابهایم فقط زیبایی و آرامش و لذت نیست، نه... گاهی اوقات خوابهایم مالامال از وحشت است. از کودکیام تا لحظه اکنون، هزاران بار این خواب را دیدهام که تعقیبم میکنند، زخمی میشوم و میمیرم. گاهی هم خودم را وسط میدانی روی یک سکوی بلند میبینم. تمام اهالی شهر به من خیره ماندهاند و منتظرم که محاکمهام کنند. به چه جرمی؟ نمیدانم! شبهای زیادی خواب دیدهام که از طناب دار آویزانم ولی خفه نمیشوم. خودم هم وسط جمعیت ایستادهام و لگدپرانی خودم را بین زمین و آسمان نگاه میکنم.
از یادآوری بعضی خوابهایم که پُر میشوند از مار و عقرب و جمجمهٔ آدمهای بیچشم و دهان و گوش، به خودم میلرزم.
حجم
۱۰۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۱۰۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
نظرات کاربران
از متفاوت ترین نویسندههایی که میشناسم شیرزاد حسنه. خیلی نو و خیلی بیپروا مینویسه. قلمش کاملا بدون خودسانسوریه. از چیزایی حرف میزنه که تابو هستن. از همبستری، بیماریهای روانی. شامل دو داستانه این کتاب وداستان دومش خیلی جذاب و رئاله
جالب نیست