دانلود و خرید کتاب خفاش شب سیامک گلشیری
تصویر جلد کتاب خفاش شب

کتاب خفاش شب

معرفی کتاب خفاش شب

کتاب خفاش شب نوشتهٔ سیامک گلشیری است و نشر چشمه آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب خفاش شب

احتمالاً به یاد دارید که در اواسط دههٔ هفتاد شمسی تیتر تمام روزنامه‌ها و خبرها دو کلمه بود: خفاش شب. قاتلی که به صورت زنجیره‌ای زنان را به قتل می‌رساند و بعد از دستگیری‌اش ترس و خشم عمومی جامعه را برانگیخته بود؛ به گونه‌ای که زنان به‌تنهایی از خانه بیرون نمی‌رفتند و تا مدت‌ها اصطلاح خفاش شب باعث می‌شد زنان احساس امنیت نکنند. غلامرضا خوشرو کوران‌کردیه نام این قاتل بود که بعدها هم اعدام شد. اما این پروندهٔ پر حرف و حدیث، به‌نوعی باز ماند و سوال‌های زیادی وجود داشت که برایشان پاسخی پیدا نشده بود تا ترسناک‌ترین پروندهٔ جنایی و پلیسی تاریخ ایران هنوز ناتمام باقی بماند و تمام زوایای این ماجرا روشن نشود. 

سیامک گلشیری با بررسی و واکاوی در اسناد گوناگونی دربارهٔ این قتل‌ها و زندگی و شخصیت قاتل، رمان خفاش شب را نوشته است. درواقع کنجکاوی‌های شخصی گلشیری او را به ابعاد تازه‌ای این شخصیت رسانده که با مایه‌های داستانی در خور تأمل، کتاب را به رمانی جنایی و روان‌شناختی تبدیل کرده که جنبه‌های بسیار قوی نقد اجتماعی نیز در آن وجود دارد و همین مشخصه‌ها موجب شده کتاب خفاش شب به اثری متفاوت در ژانر خودش بدل شود. شاید پس از خواندن این رمان نگاه تازه‌ای به جریان خفاش شب داشته باشید.

خواندن کتاب خفاش شب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران رمان‌های جنایی و معمایی و روان‌شناسی پیشنهاد می‌کنیم. کسانی که ماجرای خفاش شب را به یاد دارند حتماً از خواندن این رمان بهره‌های فراوان خواهند برد.

بخشی از کتاب خفاش شب

قاسم به پیکان سفیدی اشاره کرد. «همینه.»

لیلا چشمش به زنی افتاد که روی صندلی عقب نشسته بود و چادر سیاه به سر داشت. قاسم درِ صندوق را باز کرد. به دختر گفت: «بدین بذارمش عقب.»

با سر به چمدان اشاره کرد. لیلا گفت: «زیاد بزرگ نیست. می‌آرمش جلو.»

قاسم گفت: «این‌طوری راحت‌ترین.»

وقتی می‌خواست چمدان را بگیرد، به دختر نگاه کرد. اولین‌بار بود که این‌طور دقیق به چهره‌اش نگاه می‌کرد. متوجه ماه‌گرفتگی کوچکی کنار گونهٔ چپش شد. با این‌همه با خودش فکر کرد مدت‌هاست دختری به این زیبایی ندیده. فکر کرد اصلاً انگار از همهٔ زن‌هایی که تا آن موقع دیده، زیباتر است.

چمدان را گذاشت توی صندوق و درش را چندبار به هم زد تا بسته شد. گفت: «بفرمایین.»

به ماشین اشاره کرد. لیلا درِ عقب را باز کرد و سوار شد. یک لحظه بوی بدی به مشامش خورد. به زن نگاه کرد که چسبیده به درِ سمت چپ، بیرون را تماشا می‌کرد. قاسم ماشین را روشن کرد و دنده‌عقب گرفت. همان‌طور که ماشین را از میان دو ماشینی که دو سویش پارک کرده بودند بیرون می‌آورد، نگاهش به دختر بود. فکر کرد ماه‌گرفتگی او را حتی زیباتر هم کرده. زد توی دنده و حرکت کرد. 

کمی بعد انداخت توی خیابانی که به درِ خروجی پارکینگ منتهی می‌شد. به بالای خیابان که رسیدند، لیلا برگشت و پشت‌سرش را نگاه کرد. داشت دنبال ماشینی می‌گشت که مژده را سوار کرده بود. وقتی ماشین را ندید، فکر کرد حتماً زودتر از آن‌ها از ترمینال بیرون رفته. تکیه داد و از پنجره زل زد به بیرون. کمی بعد چشم‌هایش را بست. دلش می‌خواست به هیچ‌چیز فکر نکند، اما یاد حرف‌های مژده افتاد. به این فکر کرد که حتی خودش هم دلش نمی‌خواست امشب را تنها سر کند. با خودش گفت وقتی رسید خانه، فقط دوش بگیرد و یک‌راست برود توی رخت‌خواب. شاید قبلش به مژده هم تلفن می‌زد. چشم‌هایش را که باز کرد، متوجه راننده شد که از توی آینه زل زده بود به او. سر چرخاند سمت پنجره. داشت ساختمان بلند سفیدی را تماشا می‌کرد که شنید راننده چیزی گفت. رو کرد سمت او. «چیزی گفتین؟»

«گفتم می‌شه اول این خانمو برسونم؟ خیلی دیرش شده.»

لیلا به زن نگاه کرد. گفت: «خیلی طول می‌کشه؟»

«نه، زیاد از شما دور نیست.»

amiwrmn1
۱۴۰۱/۰۷/۲۳

با خواندن نظرات دوستان عزیز خندم گرفت 😐 یکی میگه چندش یکی میگه داستان پردازی دارای ضعف عزیز من این داستان بر اساس واقعیته آخه نویسنده نمیتونه داخلش دروغ بنویسه که

m.salehi77
۱۴۰۱/۰۱/۰۴

۱- ایدهٔ داستان رو چندان پخته ندیدم؛ ۲- توی کتاب خبری از شخصیت «قهرمان» نبود، بلکه صرفاً با شخصیت‌های «قاتل» و «مقتول» روبه‌رو بودیم؛ ۳- مکالمه‌های داستان پُر و مَشحون از الفاظ رکیک و تند و بی‌ادبانه بود؛ ۴- با

- بیشتر
MasihReyhani
۱۴۰۱/۰۱/۰۴

دروغ چرا؟ کتاب را نپسندیدم. ایده‌ی کتاب بسیار جذاب بود اما به درستی «پرداخت» نشده بود. در حقیقت با یک موضوع جذاب اما خام در این کتاب مواجه‌اید. خون، وحشت و بطور کلی توصیفات موجود در کتاب هم ضعیف بود! اصلا شبیه

- بیشتر
Behzad @booker
۱۴۰۱/۰۱/۲۰

هرچی فکر کردم این کتاب در چه ژانری قرار میگیره فقط به این نتیجه رسیدم در ژانر جدید چِندِش قرارش بدم😐 آخه واقعا که چی یه پسره همش با قمه گردن زنها رو سوراخ میکنه و هیچ نکته خاص دیگه ای

- بیشتر
elima
۱۴۰۱/۰۶/۱۷

قیمت این کتاب چاپی ۴۰ هزارتومنه و الکترونیک ۳۲ تومن چه وضعشه

Hanieh1381
۱۴۰۱/۰۶/۱۶

میشه این کتاب رو در قسمت بی نهایت قرار بدین ممنون

کاربر 3214314
۱۴۰۳/۰۱/۳۰

سلام کتاب کاملا مزخرف و بی سرو ته نه فضا سازی درستی داره نه شخصیت پردازی مناسبی انگیزه قاتل اصلا مشخص نیست پایان افتضاح به نظر قاتل باید مردای هوسباز و می‌کشت نه زنای معمولی نویسنده یه چیزی از ژانر

- بیشتر
zakie soltani
۱۴۰۲/۱۲/۲۸

قلم نویسنده خوب بود به نظرم و واقعا منو تا آخر کشوند ولی بد تموم شد، انگار نه سری دات نه تهی، همینش واقعا حیف بود، می‌تونست کتاب قوی تری باشه اگه پایان بندی خوبی داشت این مدل رها شدن داستان هم

- بیشتر
سینا
۱۴۰۲/۱۱/۱۸

بسیار مزخرف. حیف درخت که کاغذ این مزخرفات شده

فا.۴۸
۱۴۰۳/۰۱/۱۳

داستان پایان باز نبود؛ ناتمام و ناقص بود و ...

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۸۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۳۴,۵۰۰
۱۷,۲۵۰
۵۰%
تومان