کتاب آدمکشی به سپیدی برف
معرفی کتاب آدمکشی به سپیدی برف
کتاب آدمکشی به سپیدی برف نوشته کریستین بوبن، اثری شاعرانه و لطیف است که از زندگی، زیباییهای آن و امید و خوشبختی حرف میزند.
کتاب آدمکشی به سپیدی برف را با ترجمهی سید حبیب گوهریراد بخوانید.
دربارهی کتاب آدمکشی به سپیدی برف
کریستین بوبن در کتاب آدمکشی به سپیدی برف با لحن لطیف و شاعرانهای که خاص خودش است، با نگاهی سرشار از قدرشناسی و قدردانی از الهامات زندگی میگوید. کریستین بوبن به خوبی میداند که چطور میتواند با نوشتههایش با روح انسانها ارتباط برقرار کند. او از زندگی، زیباییهای آن، لذتهای کوتاه و لذتهای ماندگار، صحبت میکند. او تلاش میکند تا امید را به نگاه مخاطبان نوشتههایش تزریق کند و به انسانها این باور را انتقال دهد که خوشبختی در نزدیکی ما است و باید آن را باور داشته باشیم.
کتاب آدمکشی به سپیدی برف هم مانند دیگر آثار بوبن، بخشی از اندیشههای او را به دوستدارانش میشناساند. اگر تمام آثار او را در کنار هم قرار بدهیم، به یک تصویر کلی از اندیشه و افکار او دست پیدا میکنیم.
کتاب آدمکشی به سپیدی برف را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوستداران و علاقهمندان به آثار بوبن از خواندن کتاب آدمکشی به سپیدی برف لذت میبرند.
دربارهی کریستین بوبن
کریستین بوبن ۲۴ آوریل ۱۹۵۱ در فرانسه متولد شد. آثار او عموما دربارهی عشق و تنهایی هستند. بوبن بیش از شصت اثر دارد که همگی آنها به شناخت بهتر افکار او کمک میکنند. اگر آنها بخوانیم و مانند قطعات پازل در کنار یکدیگر قرار بدهیم، به منظری کلی از آثار او دست پیدا میکنیم. زبان و سبک نوشتاری او بسیار لطیف و شاعرانه است. کریستین بوبن در ایران با کتاب غیرمنتظره شناخته و مشهور شد. برخی از آثار بوبن عبارتند از: فرسودگی، ژه، دیوانهبازی، دیوانهوار،(همان اثر با ترجمهای متفاوت) ابله محلّه، زن آینده و دلباختگی.
بخشی از کتاب آدمکشی به سپیدی برف
ماتیس نقاش در ادارهٔ پست پیکاردی، منتظر تماس تلفنی نشسته و برای اتلاف وقت کاغذی برمیدارد و با خودکارش بر روی آن خطوطی میکشد. چیزی نمیگذرد که در پس آن کاغذ سفید، تصویر مادرش نقش میبندد. در این اوقات بطالت و انتظار بود که ترسیم پرترههایش را میآموزد. برای تسخیر روح یک تصویر باید از شر هر فکری خلاص شوی و دستان خود را در دست فرشتهٔ حال بنهی.
ماتیس به هنرش به چشم حرفهٔ پزشکی مینگرد. همانگونه که طبیب به سر زانوی زخمی کودکی، یعنی جایی که خاک و شن به خون لخته شده چسبیده، محلول ضدعفونیکننده میمالد، ماتیس نیز بعد از زدودن خردههای رنج و آه، پینههای بزرگ سبز، آبی و زرد به روح آسیبدیدهٔ افراد میزند.
******
جانشین دکتر سن سرنن که یک دانشجو بود گفت از آنجا که اغلب اوقاتش را صرف مطالعهٔ آثار داستایوفسکی نموده، امتحانات سال اول را با شکست پشت سر گذاشته و مردود شده است. اما به نظر من شخصی که تا این اندازه روح افراد برایش حائز اهمیت است، حتماً از پس معالجهٔ جسمشان هم خوب برمیآید. اندیشیدن دربارهٔ نادیدنیها و عدم موفقیت در امتحانات یعنی همان طی صحیح راه. پیچ و تابی که گربه به اندامش میدهد، همان بینشی است که به آهستگی در صفحات صحیح باز میشود.
تاریکی و روشنایی روی موهای بدن گربه سایه میاندازد. چرا اینقدر از دیدن این صحنه متأثر میشوم؟! گویی با دیدن این راهراههای حریر سیاه و سفید در یک لحظه جرقهای در ذهن پدید آید و همه چیز روشن شود، حال آنکه موضوعی برای روشن شدن نیست و تنها میتوان از روزهایی به این زیبایی و در زیر سقفی به این سبکی لذت برد.
باور این مطلب که ما زندهایم و زندگی میکنیم، خود باور همه چیز است. غیر از آن دیگر چیزی برای فهمیدن نیست، تنها یک مهر تأیید «آری» که قطعاً به این آتش دامن میزند.
بعد از آنکه مغزم را از رختآویز آویزان کردم، به گشت و گذار میپردازم...
حجم
۵۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
حجم
۵۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب بوبن اصلا جذبم نکرد :(