دانلود کتاب صوتی آنالنا با صدای سروناز قربانپور + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی آنالنا

دانلود و خرید کتاب صوتی آنالنا

انتشارات:واوخوان
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی آنالنا

کتاب صوتی آنالنا داستانی از گراتزیا دلددا، نویسنده ایتالیایی برنده جایزه نوبل ادبی است. این داستان درباه خانواده‌ای است که تصمیم می‌گیرند مزرعه کوچکشان را بفروشند تا ملک اربابی بزرگی را اجاره کنند و این آغاز ماجراهایی است که برای این خانواده رخ می‌دهد.

نشر صوتی واوخوان این اثر را با ترجمه روان از مترجم نامدار ایرانی، بهمن فرزانه و صدای زیبای سروناز قربان‌پور منتشر کرده است. 

درباره کتاب صوتی آنالنا

«خانواده بیلسینی در روز جشن میکله قدیس، خانه خود را عوض کرد و همانطور ملک خود را. خانواده‌ای بود بی شمار. پنج پسر، مادری که بیوه بود و یک دایی پیر که نیمه فلج بود و آه در بساط نداشت. فقط بلد بود تجربیات و توصیه‌های مفیدش را در اختیار آنها بگذارد. درست به خاطر توصیه‌های دایی دیونیزیو بود که خانواده بیلسینی ملک کوچک خود را فروختند تا بتوانند زمین بزرگی اجاره کنند. زمینی بود اربابی و رو به انحطاط مدام و...»

این‌ها جملات آغازین کتاب آنالنا است؛ آنالنا زنی بیوه که مادر ۵ پسر است. خانواده آن‌ها بر اساس پیشنهادی که دایی پیرشان به آن‌ها می‌دهد، تصمیم می‌گیرند مزرعه کوچکشان را بفروشند تا ملک بزرگ اربابی را اجاره کنند و آن را آباد کنند. جایی که خودشان آن را سرزمین موعودشان می‌دانند و با ذوقی وصف نشدنی به سوی آن می‌روند. 

این داستان، روایتی از زندگی آدم‌هایی است که از زندگیشان راضی نیستند. آن‌ها که آدم‌هایی معمولی هستند، سرنوشتی نه چندان  معمولی دارند و گاهی به دنبال عشق ممنوعه می‌روند. گراتزیا دلددا در این داستان، نگاه انسان‌گرایانه‌ای به تمام عشق‌ها، دردها و رنج‌های بشری می‌اندازد.

شنیدن کتاب صوتی آنالنا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

آنالنا داستانی جذاب است برای تمام علاقه‌مندان به ادبیات اروپایی و دوست‌داران رمان‌ها و داستان‌های خارجی.

درباره‌ گراتزیا دلددا

گراتزیا کوزیما دِلِددا نویسنده ایتالیایی اهل جزیره ساردنی بود که ۲۷ سپتامبر ۱۸۷۱ متولد شد. او تا سوم ابتدایی بیشتر در مدرسه درس نخواند چراکه زندگی زنان در آن دوران چندان خوب و از لحاظ اجتماعی پیشرفته نبود. اما عشق او به تحصیل همچنان در وجودش بود و توانست با کمک کتاب‌های فراوانی که عمه‌اش داشت، تحصیلاتش را کامل کند و آثار نویسندگان روس و فرانسه را هم بخواند. مشکل اصلی خانواده‌ او  بودند که وضعیت مناسبی نداشتند. پدرش ورشکسته شده بود. یکی از برادرهایش به مشروب‌خواری روی آورده بود و دیگری سکه‌های تقلبی ضرب می‌کرد. بهرحال این‌ها هیچکدام مانع کار گراتزیا دلددا نشدند. 

او اولین داستان کوتاهش را در مجله‌ای در رم منتشر کرد و بعد از موفقیت آن به نویسنده‌ای پرکار بدل شد. گراتزیا دلددا را باید تنها نویسنده‌ زن ایتالیایی دانست که در سال ۱۹۲۶ برنده جایزه نوبل ادبیات شده است. گراتزیا پس از ازدواج به رم رفت و صاحب دو پسر شد. 

گراتزیا دلددا در ۱۵ اوت ۱۹۳۶ در اثر ابتلا به سرطان از دنیا رفت. دو پسرش نیز به فاصله‌ی کمی از مادرشان از دنیا رفتند. در حال حاضر نسخه‌های دست‌نویس آثار او در موزه شهر نوئورو نگهداری می‌شود و آثار او در کتاب‌خانه ملی رم موجود است.

درباره بهمن فرزانه

بهمن فرزانه مترجم توانای ایران در سال ۱۳۱۷ متولد شد. او به زبان‌های ایتالیایی، فرانسوی، انگلیسی و اسپانیایی مسلط بود و بیش از ۵۰ کتاب به فارسی ترجمه کرده است. فرزانه در انتخاب کتاب برای ترجمه دقت زیادی به‌کار می‌برد و اولین بار او بود که مارکز را به خوانندگان ایرانی معرفی کرد. با وجود کارنامه درخشانی که او در ترجمه دارد، هنوز هم در ایران از او به عنوان مترجم صدسال تنهایی یاد می‌شود. او سال‌ها در فلورانس و رم زندگی کرد؛ در بهار ۱۳۹۲ به قصد استراحت به ایران بازگشت و اعلام کرد دیگر قصد رفتن به ایتالیا را ندارد.

بهمن فرزانه در هفدهم بهمن همان سال و در سن ۷۵ سالگی در تهران درگذشت.

بخشی از کتاب آنالنا 

عروس از همان موقع آشپزخانه را مرتب و منظم کرده بود. با این‌حال آنالنا گنجه‌های گوشه مطبخ را بازرسی کرد و میز را شست و صندلی‌ها را هم منظم دور میز چید. آخر سر هم رفت تا از چاه آب بکشد. خودش را هم در حوضچه کنار چاه شستشو داد.

سحر داشت به سرعت آسمان را روشن می‌کرد و در آن نور مایع و شاداب، حیاطِ جلوی خانه به یک میدان کوچک شباهت داشت. در جاهایی هم دانه گندم برای خوراک مرغ‌ها ریخته بودند. زن به اطراف نگاه می‌انداخت. به امید خوشه‌چینی در رؤیایی شیرین فرو رفته بود. بعد وارد خانه شد و به گیسوانش شانه زد. گیسوانش هنوز زیبا بودند. به رنگی بلوطی روشن و هنگامی که آن‌ها را بالای سر جمع می‌کرد و سنجاق می‌زد به نظر می‌رسید شب‌کلاهی از حریر طلایی برسر گذاشته است. روی گیسوانش هم روسری مشکی انداخت و آن را در پس گردن گره زد. پوست بدنش هم جوانانه و سفید و لطیف بود. خودش هم این را می‌دانست. ولی چندان اهمیتی نمی‌داد. درست برعکس دوست داشت خود را نمایان نسازد. دوست داشت قیافه پیرزن‌ها را به خود بگیرد تا وقار بیش‌تری داشته باشد و پسرانش هم به او احترام بیش‌تری بگذارند.

پیراهن مشکی خاص کارهایش را به تن کرد. قهوه را آماده کرد و قطعاتی از پولنتا را هم روی اجاق ردیف کرد تا ته‌دیگ ببندند. آخر سر هم رفت تا بچه‌هایش را بیدار کند. فرزندانش برایش همیشه «بچه» محسوب می‌شدند؛ حتی اوزآ که از همه بزرگ‌تر بود. اول از همه هم به سراغ او رفت تا بیدارش کند. عروس در خواب لذت‌بخش صبحگاهی صدای ساعت شماطه‌دار را نمی‌شنید. وقتی صدای در زدن را شنید وحشت‌زده چشم باز کرد. مات مانده بود. خیال می‌کرد هنوز در همان خانه قدیمی هستند. بر خوابی که داشت بار دیگر بر او غلبه می‌کرد مسلط شد. و چنان از تخت پایین پرید که گویی دارد از جایی خطرناک پا به فرار می‌گذارد.

مادر در همان حال بقیه را بیدار می‌کرد. پاورچین به اتاق‌خواب دایی بزرگ رفت. نمی‌خواست او را بیدار کند. بدون آن‌که حرفی بزند جووانی را تکان داد. جووانی هم گیج، چشمان خود را گشود. دید که روز شده است. روز را بیش‌تر در چشمان روشن مادرش دید تا در قاب پنجره. یک ران صورتی‌رنگ و پرعضله خود را از تخت بیرون کشاند و کشاله‌ای رفت تا نیرویی را که از خوابیدن از دست داده بود، بار دیگر به دست آورد.

sepideh_book_collection
۱۴۰۰/۱۲/۱۶

واقعا صدای گوینده مناسب نیست و خیلی از جمله ها را اشتباه می‌خواند، جای مکث ها پایان و شروع جمله ها را اشتباه میخواند، از واوخوان خواهش دارم در انتخاب گوینده ها و کنترل خوانش های درست دقت بیشتری بکنه

- بیشتر
saba
۱۴۰۰/۰۷/۱۳

اصلا صدای گوینده خوب نیست و در کل کتاب جذابی نیست

زمان

۶ ساعت و ۲۷ دقیقه

حجم

۳۵۵٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۶ ساعت و ۲۷ دقیقه

حجم

۳۵۵٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۶۰,۵۰۰
۴۲,۳۵۰
۳۰%
تومان