دانلود و خرید کتاب شام شوکران مهرنوش صفایی
تصویر جلد کتاب شام شوکران

کتاب شام شوکران

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شام شوکران

شام شوکران رمانی عبرت‌آموز از نویسنده ایرانی معاصر، مهرنوش صفائی است. این اثر داستان زندگی مردی است که به دلایلی به زندان افتاده است.

 خلاصه رمان شام شوکران

یوسف مدیر شرکت صادرات و واردات زعفران است. اما مادر و خواهرش هم در شرکت سهم دارند. او دنبال منشی برای شرکتش می‌گردد و به اصرار مادر و خواهرش، رویا دوست خواهرش را که دختری سبک‌سر و وقیح است استخدام می‌کند اما رویا که بسیار پررو و زیاده خواه است سعی می‌کند به یوسف نزدیک شود و او را مجذوب خود کند. این کار رویا با شکست روبه‌رو می‌شود و با آمدن حسابدار زن جدیدی به اسم مهراوه و بی‌احترامی رویا به او، یوسف رویا را از شرکت اخراج می‌کند. در این میان علاقه‌ای هم میان مهراوه و یوسف شکل می‌گیرد اما از گزند روزگار در امان نمی‌ماند.

داستان اینطور آغاز می شود که مرد در زندان با وکیلش که دوست دوران کودکی‌اش هم هست، نشسته و وکیل از او می‌خواهد داستانش را بی‌کم‌وکاست و دروغ تعریف کند.

خواندن کتاب شام شوکران را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

علاقه‌مندان به خواندن رمان‌های عاشقانه و عبرت‌آموز ایرانی را به خواندن این اثر دعوت می‌کنیم.

جملاتی از کتاب شام شوکران

بعضی وقت‌ها بعضی چیزها مثل یک کلاف سردرگم‌اند، هر طرفشان را که می‌کشی و هرچ سعی و دقت می‌کنی به جای آنکه باز شوند، بدتر گره می‌خورند و کور می‌شوند... تلاش من هم برای رسیدن به مهراوه درست همین طور بود. هرچه بیشتر برای رسیدن به مهراوه می‌دویدم، دست سرنوشت او را بیشتر از من دور می‌کرد. اما من عاشق بودم، آنقدر عاشق که باور نمی‌کردم نیرویی در دنیا وجود داشته باشد که توان برابری با نیروی عجیب عشق را داشته باشد. من عشق و نیروی شگفت‌انگیزش را باور داشتم. بنابراین زمین و زمان را در چنگم می‌دیدم و خودم را در رویاهایم یکه‌تاز قلب مهراوه تصور می‌کردم.

من حتی کوچکترین ترسی از مقاومت مهراوه در برابر پذیرش عشق و علاقه‌ام به دلم راه نمی‌دادم چرا که خوب می‌دانستم که اگر محبت صادقانه و مخلصانه باشد، عاقبت دل سنگ را هم نرم کند چه برسد به دل مهراوه... من در خیال خودم حساب همه چیز را کرده بودم حساب همه چیز را جز دست بی‌رحم روزگار را.

کاربر ۵۲۶۵۳۰۲
۱۴۰۱/۰۹/۲۶

با خسته نباشید خدمت نویسنده ی عزیز تنها و بزرگترین ایراد البته از نظر بنده نسبت به نگارش خانم صفایی قسمت پایانی تمام کتابهایی رو که می نویسند درست تموم نمیکنن پایان هاشون همیشه زود قیچی کردن داستانه یعنی آخرش

- بیشتر
صبا
۱۳۹۹/۱۲/۱۳

قلم متن کمی برای رمان عاشقانه سنگین بود استعاره و تشبیه زیاد داشت اگر خود نویسنده بار دیگر اثر را باز آفرینی کند به یقین بهتر خواهد شد

z.gh
۱۳۹۹/۰۲/۱۲

دارم میخونم ولی چرا غلط املایی داره اخه😐😐

کاربر 7297942
۱۴۰۳/۰۷/۱۵

داستان در خصوص مدیر شرکتی هست که عاشق حسابدارش می شود! ایرادات بسیاری داشت که از حوصله این مجلس خارجه اما مهمترین هاش زن ستیزی هست که متعجبانه نویسنده هم یک زن هست!! غلط های املایی و نگارشی و پایان باز

- بیشتر
کاربر 7368420
۱۴۰۲/۰۷/۲۰

عالیه

کاربر ۱۸۴۶۱۳۵بانو
۱۴۰۰/۱۲/۰۱

برای علاقمندان به ادبیات مناسب هست با نوشته های دیگر خانم صفایی فرق میکنه خسته کننده بود و دور از ذهن.

یا محمد مصطفی
۱۴۰۰/۰۷/۱۷

داستاک جالبی بود جملات ادبی بسیاری در آن بکار برده شده بود که برای هر نویسنده و علاقمند به ادبیات میتواند مفید و کاربردی باشد

فاطمه فرامرزی
۱۳۹۹/۱۲/۲۰

از خانم مهرنوش صفایی انتظار بیشتری داشتم .اگه توصیفات عاشقانه کتاب کمتر می بود بهتر میشد

عشق یعنی بیستون کندن بدست عشق یعنی راهد اما بت‌پرست عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن عشق یعنی سر به دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی یک شقایق غرق خون عشق یعنی درد و محنت در درون عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده‌ها با چشم تر عشق یعنی مست و بی‌پروا شدن عاقبت هم در جهان رسوا شدن
z.gh
گذر زمان، همیشه هم حلال مشکلات نیست... بعضی مسائل اگر کهنه شوند، دیگر قابل حل نیستند، برای آنکه آنقدر عمیق می‌شوند که آدم به آن‌ها عادت می‌کند... عقل حکم می‌کند، وقتی چیزی مطابق خواسته آدم نیست از همان اول، تکلیفمان را با آن روشن کنیم تا مجبور نشویم مدت‌ها چیزی را بپذیریم که مطابق خواسته قلبی‌امان نیست. تحمل کردن، تصمیم نهایی آدم‌های ضعیف است، آدم‌های قوی و اهل عمل، راهی به جز تحمل برای مشکلاتشان پیدا می‌کنند بزرگی می‌گوید اگر برای به دست آوردن چیزی که دوست داری، نجنگی، مجبوری برای همه عمر همان را که داری، دوست داشته باشی... می‌دانید این یعنی چه؟ یعنی تسلیم شدن، نه به خواست خود، بلکه به جبر روزگار... یعنی حقارت! یعنی ذلت...
z.gh
جهان در دستان کسانی است که شهامت رویا دیدن، خواستن، و خطر کردن برای زیستن کنار رویاهایشان را دارند، و هرگز با رویاهایشان نمی‌جنگند، زیرا می‌دانند که رویاهای انسان از اراده او نیرومندترند... تعهدات، هرگز نباید انسان را از رفتن به دنبال رویاهایش باز دارند. زیرا دنیای بیرون از ما مدام تغییر می‌کند، ما نیز بخشی از این تغییریم. اگر رویاهایمان را بپذیریم و برای رسیدن به آن‌ها تلاش کنیم فرشتگان ما را هدایت و حفاظت خواهند کرد تا ما با پذیرش و رسیدن به رویاهایمان هر روز تغییری شگرف‌تر کنیم. و عاقبت دنبا تنها جایگاه کسانی می‌شود که در رویاهایشان زندگی کرده‌اند و برای به دست آوردنش جنگیده‌اند... رویاها بهایی دارند.. گران یا ارزش مهم نیست. بهای رویایت را بپرداز تا از خودت شرمنده نباشی... زیرا تنها انسانی که از خود شرمگین نیست می‌تواند شکوه خداوند را متجلی کند.
z.gh
خدا... حرف‌هایش را در دنیای اطراف ما نوشته است خدا، هر روز و هر لحظه، و در هر موردی که ما بخواهیم با علائم و نشانه‌ها با ما حرف می‌زند. تنها کافی است به اتفاقات زندگیمان توجه کنیم، تا ببینم که خدا پیغام‌اش را کجا و چه طور برای ما نوشته...
z.gh
گذر زمان، همیشه هم حلال مشکلات نیست... بعضی مسائل اگر کهنه شوند، دیگر قابل حل نیستند، برای آنکه آنقدر عمیق می‌شوند که آدم به آن‌ها عادت می‌کند... عقل حکم می‌کند، وقتی چیزی مطابق خواسته آدم نیست از همان اول، تکلیفمان را با آن روشن کنیم تا مجبور نشویم مدت‌ها چیزی را بپذیریم که مطابق خواسته قلبی‌امان نیست. تحمل کردن، تصمیم نهایی آدم‌های ضعیف است، آدم‌های قوی و اهل عمل، راهی به جز تحمل برای مشکلاتشان پیدا می‌کنند
کاربر ۲۱۵۱۶۱۸
کتاب را بستم. حافظ هم شوخی‌اش گرفته بود. نشسته بود حال دل خودم را برای خودم شرح می‌داد. خودم کم از دست خودم می‌کشیدم، حضرت حافظ هم نمک روی زخمم می‌پاچید. احتمالاً با شاخ نباتش هم همین کار را کرده بود که یک عمر آرزویش به دلش مانده بود.
حدیث بانو
جهان در دستان کسانی است که شهامت رویا دیدن، خواستن، و خطر کردن برای زیستن کنار رویاهایشان را دارند، و هرگز با رویاهایشان نمی‌جنگند، زیرا می‌دانند که رویاهای انسان از اراده او نیرومندترند... تعهدات، هرگز نباید انسان را از رفتن به دنبال رویاهایش باز دارند. زیرا دنیای بیرون از ما مدام تغییر می‌کند، ما نیز بخشی از این تغییریم. اگر رویاهایمان را بپذیریم و برای رسیدن به آن‌ها تلاش کنیم فرشتگان ما را هدایت و حفاظت خواهند کرد تا ما با پذیرش و رسیدن به رویاهایمان هر روز تغییری شگرف‌تر کنیم
حدیث بانو
من همیشه فکر می‌کردم وقتی یک مرد اینطور عاجزانه، بی‌قرار زنی شود و به او ابراز علاقه کند، به چه ذلتی خواهد افتاد... فکر می‌کردم، تکبر و خودستایی آن زن، بیچاره‌اش خواهد کرد. فکر می‌کردم لجن مال خواهد شد. من همیشه مرد را خدای زن دیده بودم و فکر می‌کردم که اگر برعکس شود، حتماً مرد به حضیض ذلت خواهد افتاد. اما عملاً این‌طور نشد، مهراوه با همه زن‌ها فرق می‌کرد. چنان برایم دل می‌سوزاند و هوایم را داشت که گاهی احساس می‌کردم واقعاً بیماری عجیبی‌ای گرفته‌ام و توانایی‌هایم را از دست داده‌ام...
حدیث بانو
فرار از جفت روحی، برای روح هم جفتش به هیچ وجه ممکن نیست هر تلاشی برای فرار از آن غیرممکن است درست مثل براده های آهنی که در میدان مغناطیسی اسیر شده باشند. دو روح جفت وقتی که یکدیگر را می‌یابند، هیچ منطقی را نمی‌پذیرند در هیچ پرده‌پوشی جا نمی‌گیرند هیچ حد و اندازه‌ای را نمی‌شناسند و در چهارچوب هیچ قانونی نمی‌گنجند... می‌روند و می‌روند تا جایی که درهم حلول کنند و به خویشاوندی برسند، پس از آن تعالی می‌یابند
حدیث بانو
حقیقت این است که برای پیدا کردن جفت روحی هیچ زحمتی لازم نیست... چون هر چقدر هم که بگردی، بیهوده است. پیدایش نمی‌کنی. جفت روحی یک روز و یک جا و یک وقتی درست زمانی که منتظرش نیستی، پیش رویت سبز می‌شود و در هیأتی بی‌نظیر، حیرت‌زده‌ات می‌کند آنقدر آشنا و نزدیک و صمیمی که انگار هزار سال است می‌شناسی‌اش
حدیث بانو

حجم

۲۷۴٫۵ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۴۷۲ صفحه

حجم

۲۷۴٫۵ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۴۷۲ صفحه

قیمت:
۹۹,۹۰۰
۲۹,۹۷۰
۷۰%
تومان