کتاب ارتباط نامربوط

«ارتباط نامربوط» رمانی بر اساس یک داستان واقعی نوشته مهرنوش صفایی است. یک پزشک داخلی پس از سال‌ها معشوقه دوران جوانی‌اش را که یک بیماری عجیب دارد ویزیت می‌کند و با عدم مراجعه مجدد زن به مطب درصدد یافتن او برمی‌آید: بزاق دهانم را به‌سختی فرودادم و دفترچه را از روی میز برداشتم و برای اطمینان بیشتر به صفحه اولش نگاه کردم. خودش بود. هم عکسش مطابقت داشت، هم اسم و فامیلش! سرم را بالا کردم و به صورتش نگاه کردم. کاری که هیچ‌وقت با هیچ مریضی نمی‌کردم. من هیچ‌وقت، هیچ‌وقت، به صورت هیچ مریضی نگاه نمی‌کردم. برای خودم حد وحدود شرعی قائل بودم. چه لزومی داشت به صورت مریض زل بزنم، کار من زل زدن به امعاء و احشاء و دل و روده بیمار بود نه چشم و ابرو و دماغ و دهان بیمار، اما این‌بار به چهره رؤیا زل زدم. نگاه من به رؤیا اما، نگاه دکتر محمود شریفی به یک بیمار نبود؛ نگاه من به رؤیا، نگاه همان دانشجوی عاشقِ قدیمی بود به همان رؤیای بیست سال پیش! رؤیا همان رؤیا بود… و عجیب بود که در همه این بیست سال، هیچ ردی از گذر زمان در چهره‌اش باقی نمانده بود، نه چروک ریزی گوشه چشم‌هایش بود و نه عضلات صورتش افتاده شده بود، حتی حالت چهره‌اش هنوز همان‌طور بود...