کتاب ابداع مورل
معرفی کتاب ابداع مورل
ابداع مورل، داستان جذاب مرد مجرمی است که به جزیرهای مرموز گریخته است. جایی که به نظر میرسد دیگر او را نمیبینند و واقعا هم کسی او را نمیبیند...
آدلفو بیوئی کاسارس نویسنده کتاب، مجبتی ویسی مترجم آن و انتشارات ثالث، ناشر آن هستند.
دربارهی کتاب ابداع مورل
ابداع مورل، داستان مرد مجرمی است که از دست پلیسها گریخته و به جزیرهای عجیب نقل مکان کرده است. جزیرهای غیر مسکونی که هرچند یک کلیسا، یک موزه و یک استخر دارد، اما کسی آنجا نیست. مردم میدانند که بیماری عجیب و نادری آن جا شایع شده که بدن را در مدت دو هفته از کار میاندازد و کا را یکسره میکند. چه دلیلی دارد کسی دلش بخواهد به آنجا برود؟ آن هم با این اوصاف. اما وقتی مرد به آنجا میرسد، اتفاقات عجیبی انتطارش را میکشند. به نظر میرسد جزیره به یک اقامتگاه تابستانی مبدل شده است...
کتاب ابداع مورل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
ابداع مورل برای دوست داران رمان و داستانهای خارجی جذاب است. علاقه مندان به ادبیات آمریکای لاتین، نیز از خواندن ابداع مورل لذت میبرند.
دربارهی آدولفو بیوئی کاسارس
آدولفو بیوئی کاسارس، نویسنده آرژانتینی (۱۹۱۴ ـ ۱۹۹۹)، با داستانهای کوتاه و رمانهای خود همواره منبع الهام و لذت برای نسلهای مختلف نویسندگان و خوانندگان آمریکای لاتین بوده است. او کار نوشتن را در اوایل دهه سی (۱۹۳۰) در بوئنوسآیرس و در نشریه سور آغاز کرد که بنیانگذار آن فردی با نفوذ به نام ویکتوریا اوکامپو بود. سور چهرهای بینالمللی پیدا کرده بود. و کار کردن با آن موجب دوستی و نزدیکی کاسارس با خورخه لوئیس بورخس شد. این دوستی نقطه عطفی شد که او را تا سطح یک نویسنده طراز اول و صاحب سبک ارتقاء داد. بورخس بود که در ۱۹۴۰ با نوشتن پیشگفتاری برای رمان ابداع مورل ــ که مشهورترین اثر کاسارس و بیشک یکی از رمانهای قابل تحسین قرن بیستم است ــ به دفاع جانانهای از ادبیات فانتزی پرداخت. بورخس، ابداع مورل را یک نمونه «کامل» و معاصرِ ژانر فانتزی خواند و بدین ترتیب اولین داستان موفق نویسندهای بیست و شش ساله را در ردیف آثاری چون پیچش پیچ هنری جیمز و محاکمه فرانتس کافکا قرار داد.
جملاتی از کتاب ابداع مورل
اولینبار از زبان یک فرشفروش ایتالیایی در کلکته چیزهایی درباره این جزیره شنیدم. او ــ به زبان خودش ــ گفت: «فقط یک جا هست که به درد فراریانی مثل تو میخورد ـ یک جزیره غیرمسکونی که البته بنیبشری نمیتواند در آن دوام بیاورد. حول و حوش ۱۹۲۴، عدهای سفیدپوست در آنجا یک موزه، یک کلیسای کوچک و یک استخر ساختند اما کار که به اتمام رسید، همه چیز را به حال خود رها کردند و رفتند.»
به اینجا که رسید کلامش را قطع کردم تا بدانم راه دسترسی به جزیره کدام است اما او سخنان خود را پی گرفت: «دزدان دریایی چینی پا به آن منطقه نمیگذارند و کشتی سفید مؤسسه را کفلر هم آن طرفها آفتابی نمیشود چون میگویند آنجا یک بیماری مرموز و مرگبار شایع است که ابتدا به سطح خارجی و سپس بخشهای داخلی بدن آسیب میزند و آنها را از بین میبرد. بر اثر این بیماری، ناخن انگشتان دست و پا کنده میشود، موی سر آدم میریزد، پوست بدن و همچنین قرنیههای چشم نابود میشود و ظرف یک یا حداکثر دو هفته بدن از حرکت باز میماند. وقتی کارکنان یک کشتی را که کنار آن جزیره لنگر انداخته بود، پیدا کردند، نه پوست داشتند، نه مو و نه ناخن دست و پا. حتی یکی از آنها هم جان سالم به در نبرد. یک کشتی گشتی ژاپنی به نام 'نامورا` آنان را پیدا کرد و ژاپنیها آنقدر ترسیده بودند که کشتی را غرق کردند.»
حجم
۱۲۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۴۹ صفحه
حجم
۱۲۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۴۹ صفحه
نظرات کاربران
از آنهایی است که باید بگویی :نهایت رمان مدرن،بدون جهت گیری و تا حدودی خالی از کلیشه.
من قبلا خوندمش به نظرم جالب بود. حس خاصی داشت که نمیتونم توضیح بدم. قطعا جز بهترین ها نیست اما حتما خاص هست. و به غیر از قسمت ابتدای کتاب که در قسمت معرفی نوشته و ماجراهای اون فراری در
این داستان حاصل یک تخیل بزرگ و یک احساس ظریف است...تقریبا تا وسط داستان از آن چیزی سر در نمی آورید...ولی کم کم جذابیت ایده و احساس آن را درک می کنید...
{ 🔸🔸🔸🔸 مطالعه نسخه چاپی 🔸🔸🔸🔸 } 🔴این مرور داستان کتاب را لو میدهد : میتونم بگم کتابیه که اوایلش اواسطش و اواخرش در اختیار هم دیگه اند و چفت و بست محکمی دارن وقتی در پایان کتاب همه چیز
ترجمه روان و با وسواس ،داستان پیچیده و عجیب ،سخت خوان
داستان خاص و متفاوتی داره با پایانی زیبا و تفکربرانگیز، از ترجمه روانی هم برخورداره.
از لحاظ جزئیات زیبا بود ولی آخر داستان رو دوست نداشتم و از طرفی به نظرم ترجمه ایراد داشت
جذاب،غیر قابل پیش بینی؛ارزش وقت گذاشتن رو داشت.
شاهکاری عالی و خواندنی