کتاب شنل پاره
معرفی کتاب شنل پاره
شنل پاره نام رمانی از نینا بربروا نویسنده اهل روسیه است. شنل پاره داستان نسلی را روایت میکند که هیچ رویایی ندارند، نسلی تباهشدهاند، انقلاب روسیه را دیدهاند و جنگهای بزرگ جهانی را تجربه کردهاند.
درباره کتاب شنل پاره
داستان شنل پاره اثر نینا بربروا مانند یک ماشین زمان مخاطب خود را به شهر پترزبورگ و پاریس در نیمه اول قرن بیستم میبرد. داستان این کتاب شخصیتهای کمی دارد و این موضوع برای مخاطبانی که در داستانهای پرشخصیت ممکن است گیج شوند، شرایط راحتتری را فراهم میکند.
شخصیت اصلی و راوی داستان شنل پاره دختری به نام ساشا است. در این اثر از نینا بربروا ما شاهد دلبستگی و علاقه ساشا به خواهر بزرگترش هستیم، اما در واقع داستان درمورد تنهایی دردناک آدمهایی است که گناهانشان نیز معصومانه است. آدمهایی که تصور میکنند نمیتوانند تغییر کنند و خود را با شرایط جدید وقف دهند و این ناامیدی بر زندگیشان سایه انداخته است.
کتاب شنل پاره داستان زندگی یک خانواده سه نفره روس را روایت میکند. در این خانواده دو دختر به نامهای آریان و ساشا هستند. ساشا، راوی داستان، نُه سال داشت که مادرش فوت کرد و این مسئله در دو ماه توانست زندگی آنها را زیرورو کند. آنها در زمان آشفتگی روسیه، با پدرشان در شهر پتربورگ زندگی میکنند.
ساشا و آریان با هم صمیمی هستند تا وقتی که مردی وارد زندگی آریان میشود. مردی سبک زندگیش با آنها فرق دارد، او هنرمند است و از روشنگری و تحول حرف میزند. این مرد خواهر ساشا را از کانون یکنواخت خانواده جدا میکند. بعد از مدتی ساشا و پدرش بههمراه عمهاش برای زندگی به فرانسه مهاجرت میکنند و زندگی تازهای را شروع میکنند. ساشا در فرانسه مشکلات بیشتری از کشور خودش داشت. داستان شنل پاره از دو قسمت تشکیل شده است: بخش اول آن اتفاقاتی است که در روسیه میافتد و دوران کودکی راوی است و قسمت دوم داستان جوانی و میانسالی او در فرانسه است.
کتاب شنل پاره نوشتهی نینا بربروا به غمگینانهترین حالت ممکن نوشته شده است. این کتاب درمورد روزهای خوبی است که بهسرعت میگذرند و تمام میشوند و بسیار بعید به نظر میرسند که برگردند. در این کتاب آینده بسیار تاریک بهنظر میرسد. خانوادهای فروپاشیده است و علت همه این مسائل جنگ است.
چرا باید کتاب شنل پاره را مطالعه کنیم؟
این کتاب شنل پاره درمورد مشکلات مهاجرت در خلال جنگ جهانی است و به ما نشان میدهد چه مشکلاتی در آن زمان گریبانگیر مردم بوده است. در کتاب شنل پاره از نینا بربروا ما به اهمیت داشتن یک خانواده آرام و بدون دردسر پی میبریم.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
کتاب شنل پاره برای کسانی که ادبیات روس را دوست دارند و خواندن اتفاقات تلخ جنگ آنها را ناراحت نمیکند مناسب است.
درباره نینا بربروا
نینا بربروا در سال ۱۹۰۱ از پدری ارمنیتبار و مادری روس در سنپترزبورگ روسیه به دنیا آمد. بربروا از کودکی شعر میسرود. انقلاب اکتبر روسیه با ۱۶ سالگی نینا مصادف بود. نینا از نوجوانی شاهد انقلاب و فروپاشی نظم کهن جامعه روسیه بود. فقر، نابرابری و محرومیت اجتماعی را میشناخت و آن را حس کرده بود.
انقلاب اکتبر و تحولات عمیق حاصل از آن باعث شد نینا بربروا به همراه همسر شاعرش ولادیسلاو خداسویچ روسیه را ترک کنند. او در سال ۱۹۲۵ در پاریس ساکن شد، او مدتی اجازه کار در فرانسه را نداشت و مجبور بود با کارهایی مثل خیاطی مخارج زندگیاش را تأمین کند. نینا بعد از مهاجرتش به فرانسه و استقرارش در پاریس در سال ۱۹۲۵ در زندگی مهاجران روسی دقیق شد و اولین داستانهایش را هم از روی زندگی همین مهاجران نوشت و بعد از آن هم موضوع اصلی آثارش همین مهاجرتها شد. در پاریس با هنرمندان و نویسندگان دیگر روسی که در تبعید بودند مانند آنا آخماتووا، ولادیمیر ناباکوف، بوریس پاسترناک، مارینا تسوتایوا و ولادیمیر مایاکوفسکی معاشرت داشت. در طول اقامت در پاریس داستانکوتاه مینوشت و انتشارات روسی خارج از کشور آنها را منتشر میکرد.
نینا بربروا بعد از ۲۵ سال زندگی در پاریس به آمریکا رفت و در سال ۱۹۵۹ شهروند آن کشور شد. در سال ۱۹۵۸ برای تدریس زبان روسی به استخدام دانشگاه ییل در آمد و همزمان به نوشتن داستان و رمان هم ادامه میداد. در سال ۱۹۶۳ به دانشگاه پرینستون رفت و تا زمان بازنشستگی در سال ۱۹۷۱ در آنجا بود. نینا بربروا در تاریخ ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۳ در فیلادلفیا درگذشت.
نثر نینا بربروا فشرده، و در عین ظرافت و وقار، گاه سرد و تلخ است و با آنکه به عمیقترین عواطف انسانی میپردازد از شاخ و برگ دادن به احساسات دپری میکند. کتاب شنل پاره یکی از داستانهای بربروا است که در فرانسه نوشته شده است. از بربروا رمانهای همنواز، نوازنده همراه و بیماری سیاه و شنل پاره به فارسی ترجمه شدهاست.
قسمتی از متن کتاب شنل پاره
من در آن کوچه سالها زندگی کردم، نه یک، سه، پنج یا حتی ده سال. من در آنجا شانزده سال از زندگیام را به نگاه کردن از پشت پنجره، به استنشاق دود سیاه کارگاه گذراندم. سالهایی شبیه به هم، که میشد یکی را به جای دیگری گرفت،آونگ در نوسان میان بهار و تابستان، پاییز و زمستان، که مستطیل یکنواخت زمان را میساخت و من درمیان آن همچون کسی که در قفس است، با حقارتی یکسان به سر و صدای کارخانه و سکوت یکشنبه گوش میسپردم.
میدانم که در این زندگی سیاه، در عین آنکه ضعیف و پیر و کودن میشوم، با نیرو و تب و تاب خاصی در کمین آنم. این چیز را که، به رغم ناملایمات، مثل بیست سال پیش در من زنده میشود، اگرچه بسیار گنگ و سنگین است، میتوان میل به بزرگمنشی، عطش خردمندی، عشق و حقیقت نامید. این کلمات بیانگر چیزهای متفاوتی نیستند، بلکه اجزای کل بیپایانی هستند که من از برابر آن میگذرم بدون این که آن را ببینم.
حجم
۵۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۵۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
نظرات کاربران
سپاس از طاقچه و نشر ماهی عزیز برای این هدیه.محکم ادامه بدید این طرح رایگان رو به امید کتاب هایی بهتر و متفاوت تر💖💖💖
از ادبیات روسیه، بهشرط ترجمهی خوب، هرچی بخونید بازم کم خوندید. ممنون از طاقچهی عزیز و نشر ماهی🌷
اگه دقت کرده باشین، هرجایی ادبیات خاص خودش رو داره. حالا نمیدونم از موقعیت جغرافیایی اون منطقه یا تاریخ یا شایدم از ژن آدماش نشأت میگیره. ولی این رو با روحم درک کردم که ادبیات های مختلف انرژی ها و حالات روحی
رمان کوتاهی که تو کمتر از ۱ ساعت میشه خوند داستانی خیلی سرد و غمگین که جندان به ادامه دادن رمان ترغیبتون نمیکنه.ولی ترجمه خوبی داشت با نخوندن این کتاب هیچ چیزی از دست نمیدید
یک کتاب قشنگ ولی غمگین. احساسات اون دختر کوچولو به عمق وجودم نفوذ کرد. قلم نویسنده قویه ولی ای کاش داستان پایان بهتری داشت.
اگر به ادبیات روسیه علاقهمند هستید یا می خواهید با آن آشنا شوید، شنل پاره انتخاب خوبی است داستان کوتاهی از زندگی سرد و بیروح یک خانواده روس با دو بخش زندگی در روسیه و مهاجرتشان به پاریس.
سپاس ماهی سپاس طاقچه 😘
نه متن جذابی داره، نه داستان کشش داره، انگار صرفا چند خاطره تلخ را بازگو میکنه، ...
متنی کاملا روان وقتی میخوندمش خودم رو جای ساشا میزاشتم ک چطور در اون سرما و پتوی نازک ب خواب میرفت سخت و درکش سخت از اون
فضای غمالود جنگ انگار تو هر زمان و مکانی رنگ و بوی یکسانی داره ،، داستان غمانگیز بود ولی چندان جذابیتی برام نداشت