دانلود و خرید کتاب پنماریک سوزان هوواچ ترجمه ابراهیم یونسی

معرفی کتاب پنماریک

سوزان هوواچ( -۱۹۴۰ )، نویسنده انگلیسی است. «پنماریک» رمانی است پر حادثه و پراحساس، سرگذشت خانواده‌ای اشرافی که اعضای آن همه کمر به دشمنی با یکدیگر بسته‌اند. مرکز داستان عمارتی است با همین نام، پنماریک، که بیش‌تر وقایع داستان در آن می‌گذرد. این رمان در واقع زندگانی سه نسل ازاعضای خانواده را در بر می‌گیرد. رمانی است عظیم، سرشار از شخصیت‌های زنده و صحنه‌ها و وقایع جالب با شیوه جالب داستان سرایی. از نظر زمانی، اثر از اواخر قرن نوزده تا سال های بعد از جنگ دوم جهانی را روایت می‌کند. این رمان درواقع روان‌شناسی بیرونی و درونی آدم‌ها است. سوزان هوواچ به رشته‌ای از ادبیات داستانی انگلیسی تعلق دارد که شاید سرآغاز آن بزرگانی چون دیکنز و جورج الیوت باشند. هوواچ با حفظ تعلیق داستانی و روایی در دوره قصه‌های کوتاه و مینی‌مالیستی رمانی با ساختار فرمی «کلایسک» می‌نویسد. هوواچ پیرو سنت داستان‌نویسی‌ای است که تامس هاردی آن را چنین شرح می‌دهد: «هر داستانی باید آن قدر نامعمول باشد که به گفتنش بیارزد. ما داستان‌پردازان همگی دریانوردانی کهن‌ایم وهیچ یک از ما مجاز نیست مهمانان جشن عروسی را از کارشان بازدارد تا برایشان حکایتی بازگوید مگر آنگاه که او چیزی برای روایت کردن داشته باشد که به مراتب نامعمول‌تر از تجربه روزمره هر مرد یا زن معمولی باشد». چنین دیدگاهی یعنی قصه گویی برای تصویر زندگی دیگر اساس تیپ داستانی سوزان هوواچ را تشکیل می‌دهد. او در «پنماریک» نقطه ثقلی بنا می‌کند که این مرکز (خانه اشرافی) راوی قصه آدم‌های او می‌شود.
تیگلاط
۱۳۹۸/۰۵/۰۶

به نظرم یه پله بالاتر از کتاب های کلاسیکی بود که قبلا خونده بودم و با اینکه قیمتش کم نیست اما من پیشنهاد می کنم که حتما این کتاب رو بخرید و بخونید.البته طولانیه ولی انقدر جذاب و پر ماجراست

- بیشتر
Firooz
۱۳۹۷/۰۱/۰۳

رمانی کلاسیک و بسیار زیبا. با وجود تعدد کاراکترها اما تا آخرین صفحه خواننده را با خود همراه می کند. ترجمه هم بسیار خوب و شایسته تقدیر است.

Marya Morrevna
۱۳۹۹/۰۶/۲۴

کمی طولانی است اما خسته کننده، ابدا. نویسنده مطمعن می‌شود شخصیت راوی داستان همدردی آدم را برانگیزاند و حق را بهش بدهیم بعد راوی داستان را عوض کند تا عمیقا درک کنیم وقتی جان آیوز گفت:«هیچ از خاطرم نگذشته بود

- بیشتر
ƒaɾʑaŋҽɧ
۱۳۹۶/۰۲/۱۷

رمان کلاسیک خیلی قشنگی بود.تا آخرش داستان کشش داره و طولانی بودنش باعث نشد خسته کننده بشه.داستان هر چند سال از قول یکی از شخصیت ها بیان میشه.واقعا از خوندنش لذت بردم.

ماهی یک برکه‌ی کاشی
۱۳۹۹/۱۱/۱۱

رمانی قشنگ وجذاب و روان که نمیتونید رهاش کنید و بعد خواندن واقعا پخته تر میشوید...من این کتابو نه تنها به کتابخوان‌ها بلکه حتی به کسانی که اهل کتاب نیستند هم پیشنهادمیکنم...حتما بخونید تا عاشق کتاب بشوید...

SARA
۱۳۹۵/۱۰/۰۹

آخه قیمتو نگاه... من می خوام بخونم

ساکت
۱۳۹۵/۱۰/۰۹

البته نهصد صفحه ست...قیمتش به تعداد صفحاتش میاد.من رمان تلفن همراه استیون کینگ رو خریدم ۱۷هزار تومن،نصف این صفحه داشت

parisa_hashemy
۱۳۹۵/۰۵/۲۵

یک کتاب کلاسیک از. زبان سه نسل! با این که خیلی طولانیه اصلا خسته کننده نیست به کلاسیک پسندان حتما توصیه میشه

علیرضا
۱۴۰۲/۱۲/۱۲

متن روان و ترجمه‌ای خوب از ابراهیم یونسی که گرچه اشکالات عمده ویرایشی دارد اما در مجموع توانسته است زیبایی و جذابیت اثر را حفظ کند. اگرچه در مواردی جای قیچی ممیزی کاملا اشکار است اما به روند داستان خللی وارد

- بیشتر
فاطمه فرامرزی
۱۴۰۲/۰۳/۳۱

اونقدر تو متن داستان غرق میشدی که اصلا دوست نداشتی تموم بشه.همون حس و حال و هوای ادبیات کلاسیک انگلیسی

هر دختری باید یک بار شدیدا عاشق بشود و بعد هم آن را به حساب تجربه بگذارد و بگذرد.
نسیم رحیمی
«یک فکر فقط به این علّت که تازه است لزوما به این معنی نیست که از افکار قدیم‌تر و آزموده‌تر بهتر است.»
نسیم رحیمی
مصیبتی که دیگران هم در آن سهیم گردند تحملش آسان‌تر است،
نسیم رحیمی
بچه‌ها با پدر و مادری که از هم جدا شده باشند راحت‌ترند تا با پدر و مادری که فقط به خاطر آنها با هم سر می‌کنند...
نسیم رحیمی
آن صبح در زیلان یک دنیای کامل گذشته را دفن کردم ــ دنیایی که در آن به ناحق محکوم به این بودم که نقش طرف مغبون و مظلوم را ایفا کنم و ناگزیر بودم برای احقاق حقّم با عده کثیری از مردمی که خوشبخت‌تر از من بودند بجنگم. در تمام طول عمر در آینه درک‌ناکردنی و سفید و نانوشته عدالت خیره شده بودم، به این امید که تصویر خود را به یک نظر در آن ببینم. امّا اکنون از درون آینه گذشته بودم و دنیای زندگی‌ام به پیشنما بازآمده بود: مردمی که آن‌همه، و آن‌همه سال بیهوده بدانها رشک برده بودم همه مرده بودند، همه جسدهایی بودند که در زمین زیر پایم خفته بودند، و آن خوش‌بختی و سعادتی که به خاطر آن بدانها رشک ورزیده بودم، جز سراب و خواب و خیالی بیش نبود ــ زندگی‌هایی بودند دروغین، ناکامیاب، تلخکام، و حتی سطحی و بی‌مایه.
Firooz
عدالت طبیعی وجود خارجی ندارد و خداوند تنها به کسانی برکت می‌دهد که خود حرکتی بکنند،
نسیم رحیمی
سرتان را زیر برف نکنید، به این امید که با «آرزو» رفع و رجوع می‌شوند.
نسیم رحیمی
هستند گل‌های بسیاری که در گلخانه می‌شکفند، امّا همین که در جوار هوای سرد یک روز زمستانی قرار گرفتند می‌پلاسند.
نسیم رحیمی
جدا جالب است که چه‌گونه نوع بشر به‌ندرت به آنچه بدست می‌آورد راضی است. تمام دنیا را به یکی بده می‌بینی دلش آرزوی کره ماه را می‌کند، می‌خواهد آن را هم داشته باشد.
نسیم رحیمی
سابق بر این ذهنم چنان با بیدادی که بر من رفته بود مشغول بود که هیچ از خاطرم نگذشته بود که آنچه برای من ناحق است برای دیگران حق است و آنچه برای دیگران نابه‌حق و نابجا است ممکن است مرا به حقی برساند که در تمام طول عمر در پی‌اش بوده‌ام.
نسیم رحیمی
«آدم وقتی از هفتاد گذشت می‌بیند آن چیزی که در چهل سالگی آن همه تحمّل‌ناپذیر بوده مدت‌ها است دیگر تحمل‌پذیر شده.»
نسیم رحیمی
این سفسطه، که می‌گوید عدالتی در این دنیا هست. تنها عدالتی که می‌بینی عدالتی است که خودت هرطور که توانستی برای خودت سر هم می‌کنی، چون در این دنیا هرکس برای خودش بود و کسی در کمک به دیگری، اگر مغایر با منافع خودش بود، انگشتی تکان نمی‌داد
نسیم رحیمی
این سفسطه، که می‌گوید عدالتی در این دنیا هست. تنها عدالتی که می‌بینی عدالتی است که خودت هرطور که توانستی برای خودت سر هم می‌کنی، چون در این دنیا هرکس برای خودش بود و کسی در کمک به دیگری، اگر مغایر با منافع خودش بود، انگشتی تکان نمی‌داد
نسیم رحیمی
«آدم نمی‌تواند خانمی را به شام دعوت کند، و به او بی‌اعتنایی کند.»
نسیم رحیمی
من موافق جنگ نیستم. انسان‌ها باید در برادری باهم زندگی کنند، و برخلاف احکام دین همدیگر را نکشند.
نسیم رحیمی
وضع و موقع طبقاتی به معنای همه‌چیز بود: بی‌اخلاقی مادام که با احتیاط و به شیوه‌ای «متمدنانه» صورت می‌گرفت قابل اغماض بود
نسیم رحیمی
در این دنیا چیزی به عنوان سیاه و سفید وجود ندارد. آدم نمی‌تواند مردم را به دو گروه تقسیم بکند و به یکی برچسب «خوب» و به دیگری برچسب «بد» بزند. وقتی بزرگ شدی می‌فهمی. زندگی این شکلی نیست.»
نسیم رحیمی
البته من افتخاری را که به من داده‌اید به کمال احساس می‌کنم
فاطمه مینایی
و سگ بی‌صاحبی که در اطراف می‌پلکید خوش‌خورده و سرحال می‌نمود.
فاطمه مینایی
با این همه... جدا جالب است که چه‌گونه نوع بشر به‌ندرت به آنچه بدست می‌آورد راضی است. تمام دنیا را به یکی بده می‌بینی دلش آرزوی کره ماه را می‌کند، می‌خواهد آن را هم داشته باشد.
ترنج

حجم

۸۸۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۱

تعداد صفحه‌ها

۹۳۶ صفحه

حجم

۸۸۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۱

تعداد صفحه‌ها

۹۳۶ صفحه

قیمت:
۱۱۵,۰۰۰
تومان