دانلود و خرید کتاب افی بریست تئودور فونتانه ترجمه ابوذر آهنگر
تصویر جلد کتاب افی بریست

کتاب افی بریست

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۱۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب افی بریست

کتاب افی بریست نوشته تئودور فونتانه است که ابوذر آهنگر آن را ترجمه کرده است. این کتاب یکی از شاهکارهای ادبیات کلاسیک است که آن را هم‌تراز و هم ارزش با مادام بوآری گوستاو فلوبر می‌دانند.

درباره کتاب افی بریست

دختری به نام افی می‌پردازد که در نوجوانی با مردی میانسال و مشکوک و عجیبی ازدواج کرده است که بعدها مجبور به جدایی از او می‌شود. این کتاب سرنوشت این دختر را پیش می‌گیرد و با او اتفاقات زندگی‌اش همراه می‌شود. این کتاب سرنوشت و رنج یک دختر نوجوان را نشان می‌دهد که از روز عروسی‌اش به همه‌ چیز مشکوک است و کم‌کم می‌فهمد اوضاع با آن چیزی که فکر می‌کرد کاملا متفاوت است. 

خواندن کتاب افی بریست را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی کلاسیک پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب افی بریست

شب عروسی به همه خوش گذشت، به‌ویژه به بازیگرانِ نمایشِ شب، و هولدا هم مطمح نظرِ افسرانِ جوان - چه سواره‌نظام هنگ راتنوور و چه هم‌قطارانشان یعنی افسرانِ دیرپسند و ایرادگیرِ هنگِ اسکندر - واقع شده بود. باری همه‌چیز به‌خیر و خوشی و کاملاً مطابقِ با آنچه انتظار می‌رفت، سپری شد. فقط برتا و هرتا ازاین‌که بعضی قسمت‌های اشعارِ آلمانیِ علیای یانکه را از یاد برده بودند، بسیار گریستند، اما این مسأله چندان اختلالی در نمایش پدید نیاورده بود. چند ظریفِ کاردان بر این نظر بودند که: «حقیقتِ نمایش هم همین است: خراب کردنِ کار، هق‌هق گریستن و مبهم کردنِ قضیه: در این وضع (به‌ویژه که آنان چنین موهای مجعد قرمز زیبایی دارند)، پیروزی حتمی است.»

پسر عمو بریست با نقشِ ظریف و ابداعیِ خود، پیروزیِ بزرگی به‌دست آورد. او نقشِ پادویِ متواضع و خجالتی‌ای را به‌عهده گرفته بود. او که فهمیده بود عروس جوان قصد دارد به ایتالیا سفر کند، خواست جامه‌دانِ سفری‌اش را برای او ببرد. این جامه‌دان شبیه ظرفِ بزرگِ شیرینیِ شهر هوفِل بود. تا ساعت سه شادی کردند. در هر موقعیتی جناب آقای بریستِ پیر که دم‌به‌دم تحت‌تأثیرِ نوشیدنی‌ها سرش گرم‌تر می‌شد، توجه همه را به سخن‌گویی در مورد اجراهای پایکوبیِ فاکل که هنوز در برخی اماکن رایج بودند و آدابِ خاصِ اجرای بی‌جوراب، جلب می‌کرد، سخنانی که پایانی نداشتند و رفته‌رفته بر آن‌ها افزوده می‌شد و در آخر تا جایی پیش رفت که دیگر باید جلوی این زیاده‌گویی‌ها گرفته می‌شد، و این لحنِ محکم و جدی از سویِ همسرش در گوشِ او نجوا شد: «بس کن دیگر، بریست! الان که نباید معما بگویی. وظیفهٔ تو این است که حال‌وهوای شادی به جمع ببخشی. مراسمِ عروسی است، محفل شکار که نیست.»

بریست در پاسخ گفت که او چندان تفاوتی بین این دو نمی‌بیند؛ از این گذشته، او خیلی هم سرخوش است.

قاصدک
۱۳۹۹/۰۶/۰۴

کتاب جالبی بود،اوایلش کمی حوصله بر بود ولی در ادامه بر جذابیت داستان افزوده میشد

شیوا
۱۳۹۹/۰۶/۱۹

اصلا خوب نبود.

mahdi_neymar_7_shanbepour
۱۳۹۸/۱۲/۱۹

ok

آن‌چه آدمی آن را «خوشبختی» می‌نامد - البته اگر به‌راستی وجود داشته باشد - چیزی غیر از این برق است: «خوشبختی، به‌عقیدهٔ من دو معنا دارد: قرار داشتنِ فرد درست در جایی که او واقعاً به آن‌جا تعلق دارد (اما کدام کارمند چنین حرفی را در موردِ خود می‌زند؟) و حالتِ دوم و بهتر، صورت دادنِ بی‌دغدغهٔ اعمالِ روزانه است، طوری‌که آدم سیر خوابیده باشد و یکی از لنگه‌های پوتینِ نو پایش را نزند. اگر برای کسی این هفتصدوبیست دقیقهٔ یک روزِ بیست‌وچهار ساعتی، بدون دغدغه و عصبانیت سپری شود، می‌شود گفت که روزِ خوشبختی داشته است.»
نسیم رحیمی
اگر همهٔ امور تصادفی در زندگی مهم تلقی بشوند، زندگی ارزشِ ادامه دادن نخواهد داشت. همهٔ خوبی‌ها و مواهب ورای این امور است. بیاموز که از این چیزها شادمان شوی.
نسیم رحیمی
درحقیقت، آدمی آن‌چه را می‌جوید، می‌یابد.
نسیم رحیمی
برخی چیزها که بویِ همدلی و محبت دارند، فقط نوعی فضولی هستند
نسیم رحیمی
جایی که عشق هست، باید عشقِ متقابل هم باشد.
نسیم رحیمی
هرچند بیرون پاییز است، من بهار را در تو می‌بینم.
فاطمه
«افی، فقط سعی کن دوباره خوب و سالم شوی، کاملاً سالم. بعد خوشبختی خودش از راه می‌رسد، ولی نه آن خوشبختیِ گذشته، بلکه نوعِ تازه‌اش. شکرِ خدا خوشبختی‌های گوناگونی وجود دارند. خودت می‌بینی که ما یک نوعش را برای تو فراهم می‌کنیم.»
نسیم رحیمی
هرآن‌چه باید برایمان شادی بیاورد، به زمان و اوضاع ما بستگی دارد. آن‌چه امروز خوشحالمان می‌کند، فردا برایمان بی‌ارزش است.
نسیم رحیمی
انتقام، عملِ زیبایی نیست، اما انسانی است و حقوق و قانونی انسانی دارد
نسیم رحیمی
«گناه، هرگاه واقعاً اساسی باشد، به مکان و ساعتش بستگی ندارد و چیزی نیست که بشود امروز و فردایش کرد. گناه کیفر دارد. معقول همین است. مرورِ زمان امری نیمه‌معقول و از آثارِ ضعف است و خیلی رسمی است.»
نسیم رحیمی
جهان همان است که از اول بوده و همه‌چیز نه به‌خواستِ ما، که به‌خواستِ دیگران در مدار خود جریان می‌یابد.
نسیم رحیمی
آدم نیازی ندارد خوشبخت باشد، نهایتاً حقِ کوچکی نسبت به آن دارد و لازم هم نیست کسی را که خوشبختیِ آدم را زایل کرده، از هستی ساقط کنیم و این آدم اگر بخواهد دور از مردم به زندگیِ خود ادامه بدهد، باید بگذارد آن شخص هم زندگی‌اش را بکند؛ ولی آدمی در زندگیِ جمعی و مشترک با انسان‌ها، متفاوت و تعلیم‌دیده بار آمده است
نسیم رحیمی
کارِ بزرگی است که کسی بتواند همیشه به قولش عمل کند. آدم از پسش برنمی‌آید.
نسیم رحیمی
اگر آدم بترسد، بهتر از آن است که امید داشته باشد.
نسیم رحیمی
مردها همیشه بیش از آن‌چه بشود تصور کرد، بی‌انصاف‌اند.
نسیم رحیمی
امروز که دیگر نمی‌توانست در آن تغییری بدهد، فردا هم که او از پیش بر آن نشده بود که تغییری در آن بدهد. منع و معماگونگی بر او سیطره داشتند.
نسیم رحیمی
غرور همیشه پیش از شکست می‌آید..
نسیم رحیمی
عیار هم برای تعیینِ ارزشِ طلا به‌کار می‌رود و هم برای تعیین ارزشِ انسان‌ها.
نسیم رحیمی
چه ساده فراموش می‌کنیم که نعمتی را که در اختیارِ ما گذاشته شده، باید روزی بازگردانیم.
نسیم رحیمی
آدم حتماً لایق همهٔ چیزهایی است که دریافت می‌کند.»
نسیم رحیمی

حجم

۴۴۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۹۴ صفحه

حجم

۴۴۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۹۴ صفحه

قیمت:
۲۷۵,۰۰۰
تومان