کتاب پاندای محجوب بامبو به دست با چشمهایی دور سیاه، در اندیشهی انقراض
۳٫۹
(۲۹)
خواندن نظراتمعرفی کتاب پاندای محجوب بامبو به دست با چشمهایی دور سیاه، در اندیشهی انقراض
«پاندای محجوب بامبو به دست با چشمهایی دور سیاه، در اندیشهی انقراض» نوشتهی جابرحسینزاده، یک رمان طنز اجتماعی است.
حامد مهندس جوان سی و یکی-دوسالهای است که خانهای مجردی در محله شهرک نفت دارد. ماجراهای کتاب، در برخورد او با آدمهایی که به خانهاش رفت و آمد دارند شکل میگیرد و به اقتضای ساختار پستمدرن اثر که برخاسته از ذهن آشفته و مغشوش او است در قالب تک گویی درونی و به صورت غیرخطی پیش میرود. حامد قبلا عاشق دخترداییاش بوده، عشقی ناکام که در جوانی او را آزرده کرده است. ترسهای کودکی، عشق زمان نوجوانی، حساسیتهای دوران دانشجویی، ناکامی عشقی جوانی، سبک زندگی بعد از آن و البته محیط اجتماعیای که راوی در آن نفس میکشد، وضعیت روانی خاصی برای او به وجود میآورند، بهگونهای که سهچهار سال است مراجعاتش را به روانپزشک شروع کرده تا بتواند راهی برای تحمل این دنیا و آدمها پیدا کند.
شخصیتهای رمان از راوی گرفته تا آنهایی که بعدا وارد ماجرا میشوند، جوانی که سودای سفر دارد، مریدی که به دنبال مراد دیوانهاش است، دختری که در پی کشف و توصیف راز و رمز کائنات است، عمهای که در خیالش، عاشق سربازی آلمانی است و آدمهایی که به مطب روانپزشکان رفتوآمد میکنند، در زندگیشان به پوچی میرسند و با نادانیشان، طنزی تلخ میآفرینند.
«دراز کشیدهام روی تخت و روزبه دارد نوار مرزی کمرم را ماساژ میدهد و مرتب مزخرف میگوید. برای همین گاهی مجبورم صدایی دربیاورم شبیه صدای خنده. کیسهی آبگرم هم چند سانت بالاتر گرمای سوزانش را سخاوتمندانه فرو میکند توی مُهرهها و غضروفهای فشردهشده و معیوبِ میانشان. روزبه دو شَستش را گذاشته آنجا و حول محور ثابتی میچرخاندشان. میپرسد این مشکل کمرت را از پدرت ارث بردهای. باز برایش میخندم. حالیام میکند ایندفعه جدی بوده سؤالش.
- نه. فاصلهی سه چهارتا از مُهرههام کم شده… احتمالاً وقتی بچه بودم از جایی افتادهم زمین یا یه همچین چیزی. یهبار هم درِ یه چاه رو… .»
حدیث سرگشتگی و جنونوارگی بخش مهمی از مشکلات نسل جوان طبقه متوسط جامعه است که از زبان حامد روایت میشود. زبان اثر، جاندار، طبیعی، آشنا و بهروز است و دغدغهها، سبک زندگی و شیوهی گفتار آدمها را با بیانی طبیعی بازتاب میدهد. طنز داستان نیز همین ویژگیها را دارد. طنزی روزآمد، واقعنما، جاندار و موفق در ایجاد تعادل میان واقعنمایی و اغراق؛ گویی نویسنده آینهای در به دست گرفته تا در آن، گفتوگوهای درونی و بیرونی نسل جوان طبقهی متوسط و دغدغههای اجتماعی، فردی و سیاسیاش را بازتاب دهد، به عمقش برود و بعد طنزآمیز آن را کشف کند.
مورد عجیب بلع اشیای ضروری
جابر حسینزاده نودهی
ژاژ نامهآیدین سیار سریع
شمسیه لندنیهسید علی میرفتاح
ننهنامهسحر شریفنیک
عموجان استالینابراهیم رها
مامور مرگ های غیراتفاقیحسام حیدری
چرتوپیا؛ تاریخ زوال یک اتوپیا به روایت سباستون میکلانکوسآیدین سیار سریع
ببرهای زخمی حکیمیهحسام حیدری
دری وریابراهیم رها
خنده لهجه نداره: ماجراهای دلنشین یک خانواده ایرانی مقیم امریکافیروزه جزایری دوما
زمانی برای انقراض خاندان فخر ملکیسحر شریفنیک
همینهکورش علیخانی
نقطه ته خطمهرداد صدقی
کتابفروش خیابان ادوارد براون؛ مجموعه داستانبههمپیوستهمحسن پوررمضانی
میرزا روباتمهرداد صدقی
۱۳ خاطره شیرین از سربازیرضا باباخانلو
حجم
۱۱۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۹ صفحه
حجم
۱۱۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۹ صفحه
قیمت:
۳۱,۰۰۰
۱۵,۵۰۰۵۰%
تومان
نظرات کاربران
این کتاب دومین کتابیه که از مجموعه طنز جهان تازه دم نشر چشمه خوندم.(اولیش کتاب فروش خیابان ادوارد براون بود.)و خب انقدری از نظرم جالب بودن که بقیشون رو هم بخونم. کتاب از زبان شخصی روایت میشه که به نظر می
🐼پاندای محبوب بامبو به دست با چشم هایی دور سیاه ,در اندیشه انقراض :) . پسر مهربون قصه ی ماهم با وجود مشکلاتی ک داره , از جمله خوب نبودن حال درونش , در اندیشه ی انقراضه:( مشکلاتی که ریشه دونده در بین جوانا
متفاوت بود و ارزش خوندن رو داشت. داستان راجببه توهمات مردی هست که افراد و شرایط اطرافش رو با مراجعه به روانپزشک و تحت مصرف دارو تحلیل میکنه. باید بگم که اصلا همون افراد و شرایط زندگیش موجب به ایجاد مشکلاتش
داستان در مورد جوان 30 ساله ای هست که هیچ جای کتاب به شکل مستقیم بهتون نمیگه زندگی پوچی داره. اما پوچی و ناامیدی و... بین متن فهمیده میشه. به خاطر اینکه قلم متفاوت و زیبایی داشت خوندم تا انتها.
جالب بود👌
بسیار کتاب زیبا و دل چسبیه ،نویسنده کاکلا هوشمندانه طبقه ی متوسط رو به بالای شهری و دغدغه هاشو نشون داده
کتاب متن جذاب و طنز آلودی داشت. شاید پوچی انسان جامعه متوسط شهری ایران را می خواست به زبان طنز نشان دهد همه أدمهایی که ملاقات می کرد از پیر و جوان همه مشکل روانی داشتند. در کل کتابی نبود
عالی👌اینجورطنزا رو واقعا میپسندم ... داستانش دقیقا مثل اسم کتاب یکمی گیج کنندس و ممکنه بعضی جاهاشو متوجه نشیم *داستان درمورد یه پسری۳۰ سالس که مشکل روانی داره و اینطور که معلوم بود بیخیال همه چیزه طرز حرف زدن و توصیفاتش عالی
خیلی جذابه !
بسیار عالی. روان. شیوا. کتاب بدون آنکه بهانهای دست سانسورچی بدهد، گوشههای جالبی از یک برش اجتماعی /زمانی را با جزئیات به تصویر کشیده است. ممنون از طاقچه و از نشر چشمه