دانلود و خرید کتاب میرزا روبات مهرداد صدقی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب میرزا روبات اثر مهرداد صدقی

کتاب میرزا روبات

معرفی کتاب میرزا روبات

مهرداد صدقی( -۱۳۵۶)، نویسنده است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «این روزها آدم آهنی وظیفه‌شناس کم پیدا می‌شود. آدم‌ آهنی‌های روزگار ما فقط و فقط طبق برنامه کار می‌کنند. اگر وظیفه‌شناسی برایشان برنامه‌ریزی شده باشد، وظیفه شناسند و اگر نه، نه. میرزا روبات اما فارغ از برنامه و برنامه‌ریزی یک آدم آهنی وظیفه‌شناس بود. این را خود حاج نصرت بهتر از هرکسی می‌دانست، اما امان از روزگار غدار. ماجراهایی را که بر سر میرزا روبات رفت بخوانید تا متوجه شوید روزگار با آدم چه می‌کند، چه برسد به آدم آهنی».
رقص با گربه ها
مهرداد صدقی
تعلیمات غیراجتماعی
مهرداد صدقی
غریزه وصلی؛ نسخه‎ی کامل
مهرداد صدقی
دور دنیا با زیرشلواری
عبدالله مقدمی
مغزنوشته‌های یک جنین
مهرداد صدقی
من امیر ارسلان داستان هستم
علی رشیدی
عشق با نان اضافه
سیدسعید هاشمی
ننه‌نامه
سحر شریف‌نیک
وام دماغ
سیدسعید هاشمی
یه دقیقه حرف نزن!
سارا جمال‌آبادی
سیب‌زمینی‌خورها
غلامرضا رمضانی
خاطرات خون‌آشام عاشق
فرهاد حسن‌زاده
نقطه ته خط
مهرداد صدقی
هندوانه به شرط عشق
فرهاد حسن‌زاده
مغزنوشته‌های یک نوزاد
مهرداد صدقی
قصه های من‌ و ننه آغا
مظفر سالاری
مغازه خودکشی
ژان تولی
آبنبات هل دار
مهرداد صدقی
مغازه خودکشی
ژان تولی
آبنبات دارچینی
مهرداد صدقی
آبنبات هل‌دار
مهرداد صدقی
آقای باکلاه و آقای بی‌کلاه
شل سیلوراستاین
دایی جان ناپلئون
ایرج پزشکزاد
از پشت میز عدلیه؛ خاطرات طنز یک قاضی دادگستری
امین تویسرکانی
مغزنوشته‌های یک نوزاد
مهرداد صدقی
آبنبات نارگیلی
مهرداد صدقی
فرزندان ایرانیم
داوود امیریان
آبنبات دارچینی
مهرداد صدقی
پیرمرد صدساله‌ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد
یوناس یوناسون
گچ پژ
محسن رضوانی
چگونه با پدرت آشنا شدم؟
مونا زارع
کتاب‌های جادو؛ قسمت اول
کت هاوارد
آخرین نشان مردی
مهرداد صدقی
راهنمای کهکشان برای اتواستاپ زن ها
داگلاس آدامز
مترسک مزرعه آتشین
داوود امیریان
مغزنوشته‌های یک جنین
مهرداد صدقی

نظرات کاربران

🌻سپیده 🌻
۱۳۹۵/۱۱/۱۹

گفتگوی فارس نیوز با جناب آقای مهرداد صدقی: آرزویم تجویز "آبنبات"ها،به عنوان دارو است.گذر زمان خیلی چیزها را خنده دار می کند.حتی بسیاری از آرزوها،اهداف و تفکرات هر فرد.ممکن است در سال های بعد برای خودش هم خنده دار به

- بیشتر
❥ⓕⓣⓜⓗ❥
۱۳۹۸/۱۲/۲۱

داستان درمورد رباتی هست به نام میرزا که زندگی خوبی رو کنار صاحبش میگذرونه اما بعد از مدتی یک رقیب چینی از راه میرسه که جای اون رو میگیره... ✧✧✧ داستان جالبی بود...خوندن بعضی از قسمت هاش باعث میشه یه لبخند بزرگ

- بیشتر
مینا
۱۳۹۸/۰۶/۲۱

کاش کتاب ابنباتها دنباله دار باشه ..با هر قیمتی میخرمش ( واقعا دوستشون داشتم و موقع خوندنش با خانواده زندگی کردم انگار تو لحظه لحظه اون خونه بودم )

ناجی
۱۳۹۸/۱۲/۱۶

این کتاب داستان زندگی یه ربات هستش که علی رغم خدماتی که به صاحبش "حاج نصرت" ارائه میده ، با یه ربات چینی جایگزین میشه و آواره خیابون ها میشه و بعدا طی اتفاقی باز قهرمان داستان میشه داستان طنز

- بیشتر
پروین اعتصامی
۱۳۹۸/۰۱/۲۷

با مزه بود و فضای خودشو داشت فضایی که از تخلیات نویسنده تراوش کرده بود... این چند صفحه چند روز طول کشید خوندنش اخه چرا...! چرا آخرش اون ربات رو انداختن توی کوره! آگه دنبال داستان کوتاه بامزه اید بخونید شاد شید...

سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۶/۲۰

کتاب صد و شصت و چهارم برنامه مطالعه از طرح کتابخانه همگانی ، جالب نبود .

حسینی
۱۳۹۷/۰۷/۲۳

قشنگ بود.ارزش خوندن داره.کوتاهه و بامزه

پوریا
۱۳۹۸/۰۱/۱۴

پنج ستاره میدم چون منو از اول درگیر خودش کرد نقاط قوتش : طنز زیباشه و همزاد پندرای که آدم ناخودآگاه با میرزا روبات میکنه اما کاش به گروه سنی پابینی که ممکنه بخونندش هم توجه میکرد تا از به

- بیشتر
ــسیّدحجّتـــ
۱۳۹۷/۱۰/۰۷

داستان معمولی اما خوب تموم کرد از این که خوندمش پشیمون نیستم ولی راضی هم نیستم در یک کلام: لذیذ نبود

زینب امینی
۱۳۹۸/۰۴/۲۳

جالب نبود. فقط بعضی تشبیه هاش مثل چکیدن یه قطره روغن از چشمش کمی جالب بود. همین. داستان جذابی نداشت

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۶۱)
روزی یک دفعه دستشویی را با مسواک حاج نصرت می‌شست؛
بانو ریحانه
بوقلمون گفت آدمِ بوقلمون صفت زیاد دیده اما آدم‌‌آهنی نه
پروین اعتصامی
یک بار برای حاج نصرت با آفتابه چای دم کرد
乙_みG
روزی سه دفعه خانه را جارو می‌زد و آشغال‌ها را زیر فرش یا نزدیک‌ترین مبل مخفی می‌کرد؛ روزی چهار دفعه ظرف‌ها را به صورت گربه‌شور می‌شست؛
بانو ریحانه
گوسفند گفت بین آدم‌ها گوسفند زیاد دیده، اما بین گوسفندها آدم‌‌آهنی نه
پروین اعتصامی
یک بار اشتباهی زیر ابروی حاج نصرت را برداشت و به موهایش بیگودی زد؛ یک بار کف پای حاج نصرت را شامپو زد و سرش را با سنگ پا سابید؛
بانو ریحانه
قلمبه بانو روی صندلیِ اوراقی لم داده بود و با شنیدن این جمله‌ها از همان راه دور با پلک زدن ابراز احساسات ‌کرد.
乙_みG
میرزا روبات یک آدم‌‌آهنی وظیفه‌شناس بود، اما شباهت چندانی به بقیه آدم‌آهنی‌ها نداشت. بعضی وقت‌ها چیزهایی سرش می‌شد که بقیه آدم‌‌آهنی‌ها سرشان نمی‌شد و بعضی وقت‌ها هم مثل بقیه آدم‌‌آهنی‌ها هیچ چیزی سرش نمی‌شد. درست است که بلد نبود بعضی کارها را انجام دهد، اما بعضی وقت‌ها بلد بود کارهایی انجام بدهد که بقیه آدم‌آهنی‌ها بلد نبودند. مثلاً: بلد بود وقتی صاحبش حاج نصرت جلوی تلویزیون دراز کشیده، برایش بالش بیاورد و زیر دستش بگذارد؛ بلد بود وقتی حاج نصرت می‌خواهد چای داغ بخورد، توی نعلبکیِ چای فوت کند تا سرد شود؛ بلد بود پای صحبت «قلیله خاتون» همسر حاج نصرت بنشیند و به غیبت کردن و درد‌دل‌هایش گوش کند؛ بلد بود موهای حاج نصرت را اصلاح کند و زیر ابروی قلیله خاتون را بردارد؛
سپیده
. به نظر من
پروین اعتصامی
میرزا که جز سنگ پای یادگاری همدمی نداشت، نگاهی به آن انداخت و وقتی یاد بوی پای حاجی افتاد، چند قطره روغن از گوشه چشمش سرازیر شد...
乙_みG

حجم

۲۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۶ صفحه

حجم

۲۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۶ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان