دانلود و خرید کتاب ترس و لرز غلامحسین ساعدی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب ترس و لرز

کتاب ترس و لرز اثر غلامحسین ساعدی نویسنده و نمایش‌نامه نویس مشهور معاصر ایرانی است. کتاب ترس و لرز دنباله کتاب عزادران بیل است با این تفاوت که مجموعه داستان‌های کتاب در فضایی متفاوت رخ می‌دهد و ترسیم گرسنگی، فقر و چپاول و واکنش افراد جامعه نسبت به این مسائل اصلی‌ترین درون‌مایه کتاب ترس و لرز به‌شمار می‌رود. انتشارات نگاه کتاب ترس و لرز را به چاپ رسانده است. 


درباره کتاب ترس و لرز

کتاب ترس و لرز نوشته غلامحسین ساعدی مجموعه به‌ هم‌ پیوسته‌ای است که اجزای آن بر پایه مفهوم گرسنگی و فقر بنا شده و زیبایی‌شناسی قصه‌ها نیز حول همین مفاهیم شکل می‌گیرد. در بیش‌تر قصه‌های کتاب ترس و لرز با مواجهه شخصیت‌های داستان با عاملی خارجی و بیگانه و شبح‌گونه روبه‌رو هستیم. واکنش آدم‌های ثابت و ایستای قصه‌ها در برابر این متغیرهای بیگانه همواره انفعالی است؛ آنها بیش‌تر تماشاگرند و منتظر که عاقبت چه خواهد شد. طبیعت ترس و لرز طبیعتی است ناسازگار با آدم‌ها؛ طبیعتی که با اشباح دست به یکی کرده است تا آدم‌های حاشیه ساحل را به تباهی بکشاند. ساعدی روند تباهی را ذره‌ذره ترسیم کرده تا در نهایت به تباهی کامل برسد. کتاب ترس و لرز همانند کتاب عزاداران بیل مجموعه داستان‎های به هم پیوسته ای است که به روایت زندگی اهالی یک روستا می‎پردازد و شش قصه را روایت می‎کند و قصه‎ها در فضایی روستایی و وهمناک می‎گذرد، با این تفاوت که ساعدی این بار روستایی ساحلی در خطه جنوب را برای داستانش انتخاب کرده و آداب و رسوم و باورهای توام با خرافات محلی را چنان در تاروپود قصه‎هایش تنیده و ماجراهایی عجیب و وهم‎آلود می‎آفریند که به خوبی ترس را القا می‎کند. او برای خواننده در مورد هیچکدام از این رخدادها توضیحی نمی‎دهد و خواننده باید خود دنبال چرایی واقعی که در پس این اتفاقات پنهان است باشد و گاه در صورت نیافتن جوابی منطقی همانند ساکنان روستا از ترس به خود بلرزد.

قصه اول کتاب ترس و لرز، از «مضیف» خالی و متروک سالم احمد آغاز می‌شود. جایی که نویسنده در قصه آخر با چرخشی دراماتیک به آن باز می‌گردد در حالی که این‌بار مضیف انباشته از غذاهایی است که غریبه‌های خوشرنگ‌ و‌ لعاب با خود به همراه آورده‌اند و هر روز شکم ساکنان بدبخت و گرسنه ساحل متروک و پرت‌افتاده‌ای را که زمینه رخدادهای تمام قصه‌های به هم‌ پیوسته مجموعه است، از این غذاها می‌انبارند، تا آنجا که شخصیت‌های قصه در پایان چنان متورم می‌شوند که به جای راه رفتن، روی زمین قل می‌خورند و وقتی غریبه‌ها ناگهان بساط برمی‌چینند و می‌روند، آنها دیگر توان کارکردن ندارند و به چپاول یکدیگر دست می‌یازند و از خانه هم دزدی می‌کنند. در قصه پایانی می‌بینیم که آدم‌ها به دست خودشان دست به کار نابودی یکدیگرند.

خواندن کتاب ترس و لرز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر علاقه‌مند به داستان کوتاه هستید خواندن کتاب ترس و لرز نوشته غلامحسین ساعدی به عنوان یکی از مشهورترین نویسندگان معاصر ایرانی را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

درباره غلامحسین ساعدی

غلامحسین ساعدی ( نام مستعار گوهرِ مراد) نویسنده، فیلم‌نامه‌نویس، نمایشنامه‌نویس و روان‌پزشک ایرانی است که در سال ۱۳۱۴ در تبریز متولد شد. اولین داستان‌های ساعدی زمانی که وی در دبیرستان مشغول به تحصیل بود در هفته‌نامه دانش‌آموز چاپ شد. همچنین وی در این دوران داستان بلندی به نام از پانیفتاده‌ها نوشت که مجله کبوتر صلح آن را به چاپ رساند. غلامحسین ساعدی در نوجوانی به سازمان جوانان فرقه دموکرات آذربایجان پیوست و در هفده سالگی مسئولیت انتشار روزنامه‌های فریاد، صعود و جوانان آذربایجان را به عهده گرفت همین فعالیت‌ها سبب شد زمانی که وی ۱۸ سال داشت به اتهام همکاری با فرقه، دستگیر و مدتی در زندان شهربانی تبریز حبس شود. ساعدی در در بیست‌سالگی در دانشگاه تبریز تحصیل پزشکی را آغاز کرد. وی در دوران دانشجویی در فعالیت‌های سیاسی شرکت می‌کرد و همین فعالیت‌ها زمینه‌ساز دوستی و آشنایی وی با افرادی چون صمد بهرنگی همراه بود.

غلامحسین ساعدی در دوران دانشجویی نوشتن داستان کوتاه را نیز با جدیت بیشتر پیگیری کرد. داستان‌های شکایت و غیوران شب و نمایش‌نامه سایه‌های شب حاصل آن دورهکاریِ اوست. همچنین در همین زمان مجموعه‌داستان کوتاهِ شب‌نشینی باشکوه را در تبریز منتشر کرد و نمایش‌نامه کلاته گل را نیز به‌صورت مخفی در تهران به چاپ رساند.

در خردادماه سال ۱۳۵۳، حین تهیه تک‌نگاری شهرک‌های نوبنیاد، توسط ساواک دستگیر و به مدت یک سال زندانی می‌شود. وی پس از آزادی از زندان، سه داستان گور و گهواره، فیلم‌نامه عافیتگاه و داستان کلاته نان را نوشت و در سال ۱۳۵۷ به دعوت انجمن قلم آمریکا روانه این کشور شد و سخنرانی‌های متعددی در این کشور انجام داد.

سه فیلم براساس فیلمنامه‌های ساعدی ساخته شده‌است: گاو (اقتباس‌شده از داستان چهارم‌عزاداران بیل) و دایره مینا (اقتباس‌شده از داستان آشغالدونی) هر دو به کارگردانی داریوش مهرجویی، و آرامش در حضور دیگران براساس داستانی به همین نام به کارگردانی ناصر تقوایی.

غلامحسین ساعدی در سحرگاه دوم آذرماه سال ۱۳۶۴ شمسی در پاریس درگذشت.

جملاتی از کتاب ترس و لرز

آفتاب وسط روز بود که سالم احمد از خواب بيدار شد. هوا دم کرده بود و عوض خنکی اول صبح، گرمای شديدی از سوراخی سقفِ بادگير به داخل اتاق می‌ريخت. سالم احمد بلند شد و لنگوته‌اش را از کنار ديوار برداشت و دور سر پيچيد و رفت توی تن‌شوری و سطل‌ها را برداشت و آمد روی ايوان. چند لحظه‌ای منتظر شد تا به روشنايی تند ظهر عادت کند و بعد سطل‌ها را زمين گذاشت و دوچرخه‌اش را که به درخت کنار تکيه داده بود، آورد توی سايه. طناب پشت بند دوچرخه را باز کرد و سطل‌ها را به ترک دوچرخه بست و کفش‌های چوبی‌اش را پوشيد و در حالی که دوچرخه را با دست راه می‌برد، از حاشيه ايوان به طرف بيرون راه افتاد. همين طور که می‌رفت نيمتنه‌ف دوچرخه و پاهای خودش را در شيشه‌های تاريک اتاق‌های زمستانی تماشا می‌کرد.

«برای خواندن جملات بیشتری از کتاب ترس و لرز بخش نمونه کتاب را رایگان دانلود کنید.»

معرفی نویسنده
عکس غلامحسین ساعدی
غلامحسین ساعدی
ایرانی | تولد ۱۳۱۴ - درگذشت ۱۳۶۴

غلامحسین ساعدی (۱۳۱۴ - ۱۳۶۴ )، معروف به گوهر مراد، از نویسندگان معاصر ایرانی است. او در نوجوانی به سازمان جوانان فرقه دموکرات آذربایجان پیوست و در هفده سالگی مسئولیت انتشار روزنامه‌های «فریاد»، «صعود» و «جوانان آذربایجان» را بر عهده گرفت.

pedram
۱۳۹۸/۰۵/۲۲

ترس و لرز در سبک و سیاق عزاداران بیل نوشته شده است. فضا ی داستان همانطور وهم آلود و پر جاذبه است. و در پس همهء این داستان ها ساعدی فقر و جهل و خرافه پرستی را نشانه گرفته است.

Hossein
۱۳۹۵/۱۲/۰۴

عالی فقط به سوال توی داستان دوم کسی نفهمید ملا کیه؟یعنی نماد چیه؟

توحيد
۱۳۹۹/۰۶/۰۳

کتابی در مذمت جهل، خرافه و فقر و پیامد های این سه. بهترین داستانش رو داستان آخر می دونم که چقدر دقیق و زیبا به موشکافی چند عنصر کلیدی در چرایی تسلط بیگانه ها بر جوامع دیگه و جذاب بودن

- بیشتر
امیرحسین
۱۳۹۷/۱۲/۰۶

کتاب جالبیه ولی نمیدونم شاید حس منه که پایان داستان ها(حداقل بعضی از داستان ها) برام بی مفهوم بود... شاید خواست خود نویسنده بوده(باتوجه به اینکه این روند تکرار میشه) بعضی از داستان ها جذاب بودند...

v1990
۱۳۹۶/۰۶/۰۲

سلام کتاب خوبی هست و نشان از عمق دید ایشان به مناسک و باورهای ایرانیان دارد. نویسنده روانپزشک بودند و یک جور ترس لذت بخش در کتاب حس کردم. والا نظرم کم از شاهکارهای ادبی دنیا نداشت!

نعنا
۱۴۰۰/۱۱/۲۵

ترس و لرز یکی از عجیب ترین کتاب هایی که خواندم. ابتدای داستان را واقعا سخت پیش بردم اما کم کم اوج گرف. مجموعه قصه های به هم پیوسته که مردمانش دنیای متفاوتی دارند. نویسنده در قصه آخر اشاره می

- بیشتر
کاربر ۱۲۲۸۶۱۷
۱۴۰۰/۰۳/۲۰

دکتر غلامحسین ساعدی بر ادبیات ایران تاثیر گرانبهایی داشته.در این کتاب متوجه میشیم که ساعدی با اینکه خود تبریزی است ولی چقدر به لهجه و گویش جنوب ایران تسلط دارد حتی بر زبان. این کتاب یک رئالیسم یا سورئالیسم جادویی است. از آنجا

- بیشتر
Goli Bashegani
۱۳۹۷/۱۱/۲۴

جالب بود ولی به نظرم دو داستان اخرش قشنگتر از اوایل بود ولی در کل هدف نوشته مشخص بود

mostapha
۱۳۹۵/۱۲/۱۶

شاملو برای غلامحسین ساعدی عزیز به نو کردن ماه بربام شدم با عقیق و سبزه و آینه اسب سرد بر آسمان گذشت که پرواز کبوتر ممنون است صنوبرها به نجوا چیزی گفتند و گزمگان به هیاهو شمشیر بر پرندگان کشیدند ماه بر نیامد

درسا بهارلو
۱۳۹۵/۰۹/۱۰

عالی بود، فضا سازی، ساخت و درونمایه منسجم و همه دست به دست هم میداد تا میخکوب بشی، سعی کنی معنایی براش پیدا کنی اما موفق نشی.

من که نمی‌گم نباس مرد. مرگ ارث پدره، آخر سر همه بايد بريم. امان از دست اين خاک
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
«هر چيزم که رو خشکيه، اگه خوب فکرشو بکنی از درياس. دريا از هيچ چی واهمه نداره، نمی‌ترسه، اما همه از دريا می‌ترسن.»
نعنا
ملا گفت: «می‌دونی کدخدا، هر آبادی که زن خوب، خرمای خوب و آب خوب نداشته باشه بايد ولش بکنی و بری. فکر می‌کنی من چند سال داشته باشم خوبه؟ من خيلی از تو بيشتر سن دارم، نگاه کن يه موی سفيد تو تمام سرم نيس. اما تو يه موی سياه نشونم بده ببينم؟ می‌دونی چرا؟ هيچ وقت به خودم بد نگذروندم. هر جا رفتم زن خوب پيدا کردم، خوبم خوردم. راستی کدخدا، اون درِ بزرگ کوچه اولی مال کيه؟»
Hepatitis G
ملا کيفش را در آورد و رفت بالاتر از همه روی حصير نشست و گفت: «آفتاب اينجا کی غروب می‌کنه؟» زکريا برگشت و آسمان و دريا را نگاه کرد. محمد احمد علی به ملا گفت: «هر وقت دلش خواس می‌ره، يه جور غريبيه.»
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
بادِ اول شب خوابيده بود و همه جا ساکت بود. و ماه، کوچک و قرمز بالای برکه ايوب آويزان بود.
monireoudi
و ماه، بالای برکه ايوب، با شعله‌های کوچک و بنفش می‌سوخت.
monireoudi
سياه اول گفت: «شماها که برگشتين؟» زکريا سرش را بالا برد و گفت: «چی؟» سياه گفت: «برای چی برگشتين؟» زکريا گفت: «برگشتيم؟ از کجا برگشتيم؟» سياه اول گفت: «مگه نرفته بودين؟» زکريا گفت: «نه، کجا رفته بوديم؟ ما هيچ جا نرفته بوديم. هی کدخدا، مگه ما جايی رفته بوديم؟» سياه دوم گفت: «مگه نمی‌دونين که اينجا حق ندارين بشينين؟» زکريا گفت: «نه، نمی‌دونيم.» سياه دوم گفت: «پس بدونين، شما نبايد اينجا بشينين.» زکريا گفت: «بشينيم چطور می‌شه؟»
Dr. Hayoula
ملا گفت: «نه، من اينارو نمی‌خوام، من چيزی می‌خوام که به دردم بخوره. من هر آبادی که برم، چيزای خوب و زن خوب می‌ستونم، حالام که اينجا هستم خوبشو می‌خوام.» صالح گفت: «آخه، خوبشو خودمون می‌خواييم.» ملا گفت: «خودتان می‌خواهين چه کار بکنين؟ من پول دارم، عوضش به شمام پول می‌دم.» صالح گفت: «يعنی خوبا و سالماشو بفروشيم به تو؟» کدخدا گفت: «حالا فکر تو بکن صالح، ببين کدوم بهتره، کدومو بيشتر دوست داری، پول يا ديگ، پول يا گپه، پول يا حصير؟ کدوم خوبه.» محمد احمد علی که داشت چرت می‌زد زير لب گفت: «حتما پول بهتره.» ملا گفت: «اين جوری نمی‌شه. من زکريا رو می‌فرستم مياد و خونه‌ها رو يک به يک می‌گرده، هر چی رو ديد و پسند کرد می‌خره.» کدخدا گفت: «باشه حرفی نيس.» جماعت بلند شدند و اسباب اثاثه‌شان را برداشتند و راه افتادند طرف خانه‌هاشان.
محمد یغمائی
«هر چيزم که رو خشکيه، اگه خوب فکرشو بکنی از درياس. دريا از هيچ چی واهمه نداره، نمی‌ترسه، اما همه از دريا می‌ترسن.»
Mohadese
من که نمی‌گم نباس مرد. مرگ ارث پدره، آخر سر همه بايد بريم. امان از دست اين خاک.»
امیرمحمد قرائی

حجم

۱۳۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۳۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۳۷,۰۰۰
تومان