کتاب آن ها به اسب ها شلیک می کنند
۳٫۴
(۱۳)
خواندن نظراتمعرفی کتاب آن ها به اسب ها شلیک می کنند
«آنها به اسبها شلیک میکنند» رمانی نوشته هوراس مککوی و ترجمه محمدعلی سپانلو است.
«هوراس مککوی» به سال ۱۸۹۷ در ایالت تنسی آمریکا به دنیا آمد و در ۱۹۵۵، در لوس آنجلس، به مرض قلبی درگذشت. او از نوجوانی مجبور به کار شد. کارهای گوناگونی کرد. از دستفروشی تا گزارشگری و در نهایت داستاننویسی. مککوی هنرپیشهی بااستعدادی هم بود که آرزو داشت روزی به سینما راه پیدا کند. این افسانه که میتوان به مدد بخت یکشبه محبوب و سرشناس و ثروتمند شد، مککوی را به هالیوود کشاند تا سرانجام، به عنوان سناریونویس خردهپا، در پایتخت سینما بهکار گرفته شد. در سال ۱۹۳۵، نخستین رمانش «آنها به اسبها شلیک میکنند» را منتشر کرد که استقبالی از آن نشد. شاید آمریکا دوست نداشت به آثاری توجه کند که رؤیایش را از خوشبختی و ترقی به هم میزدند. اما در سال ۱۹۴۶ مارسل دوهامل، نویسندهی سرشناس فرانسوی کتاب را به زبان فرانسه ترجمه کرد. در فضای روحی و فکری بعد از جنگ، فرانسه، بسیار صمیمیتر از آمریکاییان زندهدل، به حدیث غمگین مککوی گوش فراداد.
این اثر غمنامهی فرد درماندهای است تسلیم وضعیت اجتماعی، که به شیوهی خود فرد درماندهی دیگری را نجات میدهد.
داستان از بافت سنجیدهای بهرهمند است. قهرمان، راوی قصه است؛ پس نمیتواند خود را معرفی کند، ولی ما تا اعماق وجودش را میشناسیم. مککوی به وضوح نشان میدهد که دردهای قهرمانانش ناشی از وضع اجتماعی و روانی و پرورشی آنها است و ما به این باور میکنیم. از این کتاب، به سال ۱۹۷۰، فیلمی هم به کارگردانی سیدنی پولاک ساخته شد.
از متن کتاب:
چیز عجیب برای من این است که مردم این همه توجه به زندگی دارند، ولی اصلاً توجهای به مرگ ندارند. ممکن است شما به من بگویید که چرا بسیاری از این دانشمندان کلهدار، این همه جان میکَنند تا زندگی را طولانیتر کنند، به جای آنکه وسایل مناسبی برای تمام کردنش درست کنند؟ مسلماً تو این دنیا یکمشت آدم مثل من هستند که میل مُردن دارند، اما شهامتش را ندارند.
چنگ چمنزار
ترومن کاپوتی
آگراندیسمانخورخه لوئیس بورخس
نویسندهی پشت پردهفیلیپ راث
کاپارینوسوکه آکوتاگاوا
دوست مرحوم منآندری کورکف
گلها را بچین کودکان را بکشحبیب گوهریراد
خورشید رو به غروباوسامو دازای
ناگازاکیاریک فی
دزد پادگانتوبیاس ولف
قتل اتسویاجونیچیرو تانیزاکی
خانواده پاسکوآل دوآرتهفرهاد غبرایی
دسته گلی برای الجرنوندنیل کیز
سرزمین اکتبرشهریار وقفیپور
خاطرات پرستوآملی نوتومب
کتابخانه بابل: داستانهای تخیلیخورخه لوئیس بورخس
خودخوارروکه لاراکی
کشتن کتاب فروشسعد محمد رحيم
سوفیا پترووناخشایار دیهیمی
زوکرمن رهیده از بندفیلیپ راث
بریدهای برای کتاب ثبت نشده است
حجم
۹۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۹۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۷۰%
تومان
نظرات کاربران
اول از نظر ترجمه باید بگم که عالی روانه بعدشم داستان یه فردی بنام رابرت که با دختری آشنا میشه که عاشق بازیگری توی سینماست و خود رابرت هم دنبال اینکه یه روزی سه فیلمنامه نویس معروفی بشه این داستان
این کتاب رو عباس معروفی معرفی کرد و باعث شد من بخونم،بعد از قلعه حیواناتِ جرج اورول دومین کتابی بود که یه نفس تا آخر خوندمش...ویژگی خاص این کتاب کشش داستان هست که تاآخر مخاطب رو جلو می بره تا
کتاب زیبایی بود. ارتباط سرفصلها با همدیگه و با متن و مضمون هر فصل زیبا بود. در کل نقد زیبایی بود بر توهم رویای آمریکایی (نقدی که فیتزجرالد هم در گتسبی بزرگ به زیبایی انجام میده). جزو نوآرهایی بود که
متفاوت ترین کتابی که امسال خوندم. و نتیجه گیری آخر کتاب من رو به فکر فرو برد. شاید راه حلی بهتر از خلاص کردن اسبی در حال رنج نیست... همه از تلاش برای بهبود میگن ولی شاید راه حل رهایی
داستانی ساده از روایت مردی که رویای شهرت در سینما را دارد و به طور اتفاقی با زنی شبیه خودش همراه می شود. داستانی کوتاه و جذاب با پایانی متفاوت. در واقع کل داستان در جمله «اسب لنگ رو باید
واقعیتش اصلا با سلیقه من جور نبود با اینکه کوتاه بود ولی بازم به زور تمومش کردم.