دانلود و خرید کتاب درخشش استیون کینگ ترجمه فرزاد فربد
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب درخشش

کتاب درخشش

نویسنده:استیون کینگ
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب درخشش

کتاب درخشش با عنوان اصلی The shining نوشتهٔ استیون کینگ و ترجمهٔ فرزاد فربد است. نشر چشمه این کتاب را در مجموعهٔ «عمارت سرخ» منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ ادبیات داستانی قرن ۲۰ آمریکا قرار گرفته، رمانی در باب اقامت خانواده‌ای سه‌نفر (مادر، پدر و پسربچه) در یک هتل در منطقه‌ای کوهستانی، سرد و پربرف است. این رمان که چند بار مورد تقدیر قرار گرفته، ثأثیر گذشته‌ای هولناک و خون‌آلود بر اقامت این خانوادهٔ سه‌نفره را نشان می‌دهد. پدر خانواده بعدتر درمی‌یابد که این هتل گذشته‌ای تاریک و پر از جنایت دارد؛ از روابط پنهانی گرفته تا قتل‌های هولناک و اعدام‌های مافیایی و به همین دلیل، مالکیت آن بارها تغییر کرده است. حالا چه بر سر این خانواده خواهد آمد؟ نسخهٔ الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب درخشش اثر استیون کینگ

کتاب «درخشش» که نخستین‌بار در سال ۱۹۷۷ میلادی و در ایران در سال ۱۴۰۲ در نشر چشمه منتشر شده، یک رمان به سبک گوتیک و ترسناک است. این رمان را یکی از محبوب‌ترین و ماندگارترین داستان‌های وحشت در تاریخ ادبیات به شمار آورده‌اند. دنباله‌ای از این اثر با عنوان «دکتر اسلیپ» (Doctor Sleep) در سال ۲۰۱۳ منتشر و در سال ۲۰۱۹ به فیلم تبدیل شده است. داستان کتاب حاضر در دههٔ ۱۹۷۰ و در ایالت کلرادو در آمریکا می‌گذرد. قصه پیرامون خانوادهٔ «تورنس» می‌گردد؛ جک (پدر)، وِندی (مادر) و دنی (پسر پنج‌ساله). «جک تورنس» شغلی تازه در هتل «اورلوک» گرفته است. این کار برای او فرصتی طلایی است؛ فرصتی برای شروعی دوباره پس از پشت سر گذاشتن مجموعه‌ای از بحران‌ها. حالا که او به‌عنوان سرایدار فصل تعطیلی هتل انتخاب شده، امیدوار است بتواند نمایشنامهٔ ناتمامش را تکمیل و رابطهٔ سردش با همسر و پسر خردسالش را ترمیم کند. با رسیدن زمستانی سخت و پوشیده از برف، فضای دورافتاده و خلوت هتل حال‌وهوایی دلهره‌آوری به خود می‌گیرد. در این میان تنها کسی که حضور نیروهای شیطانی و مرموز هتل را حس می‌کند، «دنی تورنس» است. این پسر باهوش و پنج‌ساله از توانایی خارق‌العاده‌ای برخوردار است (ذهن‌خوانی و پیش‌آگاهی)؛ استعدادی اسرارآمیز که او را نسبت به خطرات پنهان هشیارتر از دیگران کرده است. قدرت‌های دنی از دید خانواده‌اش پنهان مانده‌اند، اما او خیلی زود متوجه حضور ارواح و نشانه‌هایی می‌شود که از گذشتهٔ تاریک هتل خبر می‌دهد. با اینکه دنی سعی دارد چیزی نگوید تا پدرش کارش را از دست ندهد، حضور او در هتل، نیروهای ماورایی را تقویت می‌کند. ارواح، حیوانات هرس‌شدهٔ باغ و طوفان سهمگین برفْ همه در خدمت خلق فضایی وهم‌آلود هستند که راه ارتباط با دنیای بیرون را از خانوادهٔ تورنس می‌گیرد. تمرکز نیروهای تاریک به‌تدریج از دنی به‌سوی جک تغییر می‌کند.

رمان «درخشش» نوشتهٔ «استیون کینگ» یکی از برجسته‌ترین آثار این نویسندهٔ پرآوازه است؛ اثری که جایگاه او را در ژانر وحشت تثبیت کرده است. استیون کینگ این اثر را با الهام از تجربه‌ای شخصی در سال ۱۹۷۴ میلادی، زمانی که در هتل «استنلی» اقامت داشت و با مشکل مصرف الکل روبه‌رو بود، نوشته است. او فضایی پراضطراب و ماورایی خلق می‌کند. استفادهٔ هوشمندانه از فضای بستهٔ یک هتل در دل زمستان و شرایط آب‌و‌هوایی سخت، تعلیق داستان را افزایش داده و خواننده را پیوسته در حالت انتظار و اضطراب نگه می‌دارد. این رمان مفاهیمی مانند انزوا، شکنندگی روان انسان و تأثیر مخرب زخم‌های التیام‌نیافته را به تصویر کشیده است. کینگ با روایت سقوط جک تورنس به درون تاریکی ذهنش، به خطرات تسلیم‌شدن به ضعف‌های شخصی اشاره می‌کند؛ همچنین نشان می‌دهد که شر می‌تواند هم درون انسان باشد و هم در محیط اطرافش. این دوگانگی را می‌توان هم در شخصیت جک و هم در فضای شوم هتل اورلوک مشاهده کرد. این کتاب ترکیبی است از ترس روان‌شناختی و عناصر ماورایی است که مرز میان واقعیت و توهم را از بین می‌برد و باعث می‌شود مخاطب تا پایان ندانند منشأ ترس واقعی چیست. شخصیت‌پردازیِ جک و دنی را پیچیده، چندوجهی و با دقت و جزئیات بسیار دانسته‌اند. 

فیلم «درخشش» به‌کارگردانی «استنلی کوبریک»، کارگردان صاحب‌سبک و برجسته با نقش‌آفرینی «جک نیکلسون» در سال ۱۹۸۰ میلادی ساخته شد و به نمایش درآمد. این فیلم در ژانرهای وحشت و روان‌شناسانه تقسیم‌بندی شده است. کتابی به نام «درخشش» به قلم «راجر لاک‌هرست»، این فیلم را از دریچهٔ ژانر و تحولاتی که این ژانر در سال‌های ساخته‌شدن فیلم در اواخر دههٔ ۱۳۷۰ و اوایل دههٔ ۱۳۸۰ گذرانده، بررسی کرده است. این زمان را دوران احیای ژانر وحشت در کلان‌متن تاریخی آن در یک برهه از بحران فرهنگی نامیده‌اند. این کتاب به جزئیات سینمایی و بصری فیلم نیز توجه کرده است. کتاب یادشده با ترجمهٔ «اردوان شکوهی» توسط نشر «خوب» (مجموعهٔ «یک فیلم، یک جهان») در سال ۱۳۹۹ به چاپ رسیده است. گفته شده است که استیون کینگ هیچ‌وقت نارضایتی خود را از اقتباس سینمایی استنلی کوبریک از رمان «درخشش» پنهان نکرده است.

یک مینی‌سریال اقتباسی به‌نویسندگی خودِ استیون کینگ در سال ۱۹۹۷ میلادی با اقتباس از رمان «درخشش» ساخته شده است.

خلاصه داستان درخشش

«جک تورنس» به‌عنوان سرایدار فصل زمستان در هتل دورافتادهٔ «اورلوک» استخدام شده است. مدیر هتل به او اطلاع می‌دهد که سرایدار پیشین، «دلبرت گریدی» خانواده‌اش را در این هتل به قتل رسانده و سپس خودکشی کرده است. این فرد دخترهایش را با تبر کشته، همسرش را با تفنگ به قتل رسانده و خودش را نیز به همان روش کشته است. با وجود این آگاهی، جک مصمم است کار را بپذیرد. او که نویسنده‌ای جاه‌طلب و معلم سابق دبیرستان است، در گذشته با الکلیسم و خشم کنترل‌نشده دست‌وپنجه نرم کرده؛ به‌حدی که زمانی در حین تنبیه پسرش به‌طور تصادفی دست او را شکسته است؛ همچنین اخیراً به‌دلیل حمله به یک دانش‌آموز که باد لاستیک‌های ماشینش را خالی کرده بود، از کار اخراج شده است. همین موضوع همسرش را به فکر جدایی انداخته بود. جک اکنون در حال ترک الکل است. رابطه‌اش با خانواده‌اش سست شده و نمایشنامه‌ای که مدت‌ها پیش آغاز کرده، همچنان ناتمام باقی مانده است. او امیدوار است انزوای هتل به او کمک کند تا کارش را به پایان برساند و رابطه‌اش را با خانواده‌اش ترمیم کند. خانوادهٔ سه‌نفرهٔ تورنس در روز ورود به هتل با «دیک هالورَن»، آشپز هتل آشنا می‌شوند؛ مردی که توجه ویژه‌ای به «دنی» نشان می‌دهد. این پسربچهٔ پنج‌ساله برخلاف والدینش پسرکی بسیار فکور و دارای توانایی‌هایی خارق‌العاده است. او می‌تواند ذهن دیگران را از طریق تله‌پاتی بخواند و گذشته و آینده را ببیند. دنی به «هالورَن» می‌گوید که گاه توسط موجودی سایه‌وار به نام «تونی» ملاقات می‌شود و هالورَن توضیح می‌دهد که خودش نیز توانایی‌هایی مشابه دارد که آن‌ها را «درخشش» می‌نامد. این آشپز به دنی کمک می‌کند تا قدرت‌هایش را بهتر درک کند و به او می‌گوید اگر مشکلی پیش آمد، فقط صدایش کند؛ سپس به فلوریدا می‌رود و باقی کارکنان و مهمانان هم هتل را ترک می‌کنند. خانوادهٔ تورنس تنها می‌مانند. هر چه مدت اقامت خانواده در هتل طولانی‌تر می‌شود، قدرت‌های ماورایی آن بیشتر بروز می‌کند.

پاراگراف بعدی ادامهٔ داستان را تا پایانِ آن آشکار کرده است.

دنی با صحنه‌های هولناکی روبه‌رو می‌شود. کلمه‌ی REDRUM (برعکس MURDER) در جاهای مختلف ظاهر می‌شود، موجوداتی وحشتناک در گوشه‌وکنار پیدا می‌شوند و حتی یک شلنگ آتش‌نشانی به‌دنبال پسرک می‌افتد. دنی مدتی طولانی مشاهداتش را از والدینش پنهان می‌کند، اما «وِندی» کم‌کم متوجه می‌شود که حال پسرش خوب نیست. او به ترک هتل فکر می‌کند، اما در نهایت منصرف می‌شود؛ سپس بارش سنگین برف راه خروج را می‌بندد. در این مدت هتل سعی در تسخیر جک دارد؛ پس با نشان‌دادن اسناد تاریخی و آلبوم عکسی اسرارآمیز او را جذب می‌کند. جک در نهایت بی‌سیم و ماشین برفی خانواده را از کار می‌اندازد و آن‌ها را کاملاً منزوی می‌سازد. وندی که متوجه تغییر رفتار جک شده، به او بی‌اعتماد می‌شود. وقتی جسدی در اتاق ۲۱۷ سعی می‌کند دنی را خفه کند و آثار کبودی بر گردنش دیده می‌شود، وندی جک را متهم به سوءاستفاده از دنی می‌کند. در دوم دسامبر، جک وارد سالن رقص هتل می‌شود و با تعجب می‌بیند که بار پر از مشروب شده و یک متصدی به نام «لوید» مشغول کار است. درحالی‌که جک یکی پس از دیگری نوشیدنی می‌نوشد، جشن بالماسکه‌ای از سال ۱۹۴۵ میلادی در جریان است. پس از مدتی، روح «دلبرت گریدی» ظاهر می‌شود و جک را ترغیب می‌کند تا همسر و فرزندش را «اصلاح» کند. جک مست و خشمگین به وندی حمله می‌کند، اما او با بطری شیشه‌ای به سر جک می‌زند و با کمک دنی او را به داخل انباری می‌کشاند و درِ آن را قفل می‌کند. ساعاتی بعد گریدی در انباری ظاهر می‌شود و پس از گرفتن قول از جک برای کشتن وندی و تسلیم‌کردن دنی، در را برایش باز می‌کند. جک با چماق راکی به وندی حمله‌ور می‌شود و او را به‌شدت مجروح می‌کند. با اینکه وندی چاقویی در کمرش فرو می‌کند، حمله‌های جک متوقف نمی‌شود. وندی با زحمت خود را به طبقهٔ بالا می‌کشد و درِ حمام را قفل می‌کند. جک پشت سر او می‌آید و با چماق به در حمله می‌کند. وقتی دستش را از سوراخ در وارد می‌کند، وندی با تیغ آن را زخمی می‌کند. در همین حین، دنی به‌صورت ذهنی از هالورَن کمک می‌خواهد. هالورَن برمی‌گردد، اما توسط بوته‌های زندهٔ هتل مجروح می‌شود. وقتی وارد هتل می‌شود، جک به او حمله می‌کند. با خارج‌شدن وندی و هالورَن از صحنه، جک به‌دنبال دنی می‌افتد. دنی در راهروها سرگردان است و صدای تونی را دنبال می‌کند. تونی به او می‌گوید که تو در جایی عمیق در ذهن خودت هستی؛ جایی که من هستم؛ من بخشی از تو هستم. دنی درمی‌یابد که تونی در واقع نسخهٔ بزرگ‌تری از خودش است که برای هشداردادن آمده است. پسرک سرانجامْ حقیقت را درک می‌کند. هتل برای سال‌ها انرژی منفی انباشته کرده و اکنون این نیرو پشت چهرهٔ پدرش پنهان شده است. او به جک می‌گوید که آنچه مقابلش ایستاده پدرش نیست؛ بلکه ماسکی است بر چهرهٔ واقعی هتل. جک برای لحظه‌ای کنترل بدنش را پس می‌گیرد و از دنی می‌خواهد فرار کند؛ سپس هتل دوباره بر جک مسلط می‌شود و او با چماق به‌صورت خودش ضربه می‌زند. دنی ناگهان به یاد می‌آورد که دیگ بخار قدیمی و ناپایدار هتل روزها است بررسی نشده است. او این را با صدای بلند اعلام می‌کند و موجود سراسیمه به‌سمت زیرزمین می‌دود. در غیاب آن، دنی و وندی و هالورَن همدیگر را پیدا می‌کنند و از هتل می‌گریزند. لحظاتی بعد، دیگ بخار منفجر می‌شود و موجود نابود می‌شود. هتل در آتش فرو می‌رود و فرو می‌ریزد. در اپی‌لوگی کوتاه [پس‌گفتار] که در تابستان می‌گذرد، هالورَن در ایالت مین مشغول به کار است. وندی در حال بهبود است و دنی ماهی‌گیری می‌کند. دنی هنوز دلتنگ پدرش است، اما هالورَن را همچون پدری می‌پذیرد. هالورَن به دنی اطمینان می‌دهد که او و مادرش حالشان خوب خواهد شد. در پایان، این سه با هم شاهد صید یک ماهی رنگین‌کمانی از سوی دنی هستند.

چرا باید کتاب درخشش را بخوانیم؟

رمان «درخشش» که یکی از مشهورترین رمان‌های قرن ۲۰ میلادی است، شما را با اثرات جنایت بر یک مکان همراه می‌کند. این اثر را می‌توان یکی از به‌یادماندنی‌ترین رمان‌ها به‌سبک ترسناک و جنایی دانست که در نهایت می‌تواند باعث شود بیش از پیش به ذات انسان، افکار و احساسات او، تقدیر و اراده فکر کنیم.

کتاب درخشش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۲۰ آمریکا و قالب رمان ترسناک و روان‌شناسانه پیشنهاد می‌کنیم. گفته شده هر فردی که به ادبیات وحشت و روان‌شناختی علاقه دارد، باید حداقل یک بار این رمان را بخواند.

درباره استیون کینگ

استیون کینگ (Stephen King) در سال ۱۹۴۷ میلادی در پورتلند در آمریکا متولد شد. روزی پدرش به‌بهانهٔ خرید سیگار خانه را برای همیشه ترک کرد. مادر، استیفن و برادرخوانده‌اش «دیوید» را به‌تنهایی و با مشقت بسیار بزرگ کرد. استیون در سال ۱۹۵۹ پس از نوشتن مقاله‌ای برای یک روزنامهٔ محلی کم‌تیراژ به نویسندگی علاقه‌مند شد. او درمورد برنامه‌های تلویزیونی نقد و مقاله نوشت. رفته‌رفته داستان‌های کوتاه آغازین خود را با قیمت ۳۰ سِنت به آدم‌های محلی فروخت؛ بعضی از داستان‌ها را نیز به هم‌شاگردی‌های مدرسه می‌فروخت که معلم‌ها پس از آگاهی از جریان مانعش شدند. بیشتر آثار ابتدایی این نویسنده، علمی - تخیلی بودند. پس از خواندن مجلات ترسناکِ خاله‌اش، در سال ۱۹۵۹ به ژانر وحشت علاقه‌مند شد. او از نویسندگانی همچون «هاوارد فیلیپس لاوْکرَفْت»، «رابِرتْ بلاچ» و «جک فینی» الهام گرفت و سپس داستان ترسناک I Was a teenage GraveRobber را نوشت. مسیر زندگی‌ استیون کینگ در سال ۱۹۶۷ که توانست داستان «کف شیشه‌ای» را چاپ کند، تغییر کرد. او از سال دوم دانشگاه شروع به نوشتن مقالات هفتگی برای روزنامهٔ دانشگاه کرد؛ همچنین در فعالیت‌‌های سیاسی - دانشجویی شرکت می‌کرد. او یکی از اعضای تشکل‌های دانشجویی بود؛ ابتدا با این عقیدهٔ محافظه‌کارانه که جنگ با ویتنام برخلاف قانون اساسی است و سپس در مقام یکی از حامیان فعال جنبش ضدجنگ در دانشگاه اورونو. در سال ۱۹۷۰ در رشتهٔ زبان انگلیسی لیسانس گرفت. پس از ازدواج، وضع مالی خوبی نداشت و نتوانست به‌دلیل فشار خون، قدرت بینایی ضعیف، کف پای صاف و قدرت شنوایی ضعیف کار متناسب با رشته‌اش پیدا کند. او کارگر یک کارخانهٔ تولید مواد شوینده شد. استیون کینگ اولین داستان کوتاهش را پس از فراغت از تحصیل نوشت و پس از ازدواج هم تعداد بسیاری از این داستان‌ها را فروخت. در سال ۱۹۷۳ بالأخره یکی از داستان‌های بلندش با عنوان «کری» فروش خوبی داشت. بالأخره دست از کارهای جانبی کشید و نویسنده‌ای تمام‌وقت شد. موضوعاتی از قبیل ترس‌های شبانگاهی، ارواح شیطانی، بیماران روانی خودآزار و دگرآزار ساختار اصلی بیشتر داستان‌های این نویسندهٔ آمریکایی را تشکیل می‌دهد؛ در حقیقت او به نویسندهٔ داستان‌های ترسناک مشهور شده است. بر اساس بسیاری از داستان‌های استیون کینگ فیلم ساخته شده است؛ داستان‌های مشهوری مانند «مسیر سبز»، «جآنی»، «درخشش»، «منطقهٔ مرده»، «رهایی از شاوشنگ» و «کری و کریستین».

این کتاب یا نویسنده چه جوایز و افتخاراتی کسب کرده است؟

رمان «درخشش»، این کتابِ پرفروش نیویورک تایمز در سال ۱۹۷۸ میلادی نامزد جایزهٔ Locus (برای بهترین رمان فانتزی) و نامزد جایزهٔ گندالف شده است.

نظر افراد یا مجله‌ها درباره این کتاب چیست؟

- «استنلی کوبریک» (کارگردان اقتباس سینمایی «درخشش») گفته است که این رمان بیش از هر چیز او را به‌خاطر جنبه‌های روان‌شناختی و مبارزهٔ درونی شخصیت «جک» مجذوب کرده است.

- «جو هیل» (فرزند استیون کینگ و نویسندهٔ ژانر وحشت) گفته است که رمان «درخشش» نه‌فقط یک داستان ترسناک، بلکه داستانی دربارهٔ پدران، پسران و چرخه‌های شکست‌پذیر آسیب‌های خانوادگی است.

- «پیتر استراب» (نویسنده) رمان «درخشش» را یک شاهکار تمام‌عیار و احتمالاً بهترین رمان صد سال اخیر در ژانر ماورایی دانسته است.

- روزنامهٔ گاردین (The Guardian) این رمان را اثری تنش‌زا و پر از فضاسازی توصیف کرده که حتی پس از سال‌ها همچنان تأثیرگذار است. ​

- نویسندهٔ تایمز (Times) استیون کینگ را در مقام نویسنده در جایگاه چارلز دیکنز قرار داده؛ همچنین لس‌آنجلس تایمز او را یک داستان‌سرای متبحر توصیف کرده است. 

- نویسندهٔ اینترتینمنت ویکلی (Entertainment Weekly) معتقد است که از زمان «ادگار الن پو» به بعد، استیون کینگ احتمالاً بیش از هر نویسندهٔ دیگری از اتفاقات خوفناک در مکان‌های دورافتاده و پرت آگاهی دارد.

چه نسخه‌های دیگری از این کتاب در ایران منتشر شده است؟

رمان «درخشش» با ترجمهٔ «ب‍ه‍ن‍ام‌ دی‍ان‍ی‌» توسط ن‍ش‍ر ال‍ب‍رز در سال ۱۳۷۸ و با ترجمهٔ «غلامحسین اعرابی» توسط نشر پلیکان در سال ۱۳۹۰ منتشر شده است؛ همچنین این رمان با عنوان «درخشان‌‫: علم غیب» و با ترجمهٔ «لیلا شاپوریان» توسط کتابسرای میردشتی‌‫ در سال ۱۴۰۱ روانهٔ بازار کتاب شده است.

بخشی از کتاب درخشش

«نفرت جک از آن اُلمَن حقیر و خودخواه و عوضی دوباره برگشت. یکی از اِکسِدرین‌ها را از روی سکو برداشت، لحظه‌ای نگاهش کرد، بعد آن را توی دهانش گذاشت و جوید، آرام و با لذت. مزه‌اش مثل خاطره‌ای زنده شد، بزاق دهانش با ترکیبی از لذت و اندوه ترشح کرد. طعمی خشک و تلخ داشت، اما جالب بود. با اخمی آن را قورت داد. در ایام میگساری جویدن آسپیرین برایش عادت شده بود؛ ولی از آن موقع به بعد دیگر آسپیرین نخورده بود. اما وقتی سردرد بدی می‌گیری، سردرد ناشی از میگساری یا یکی مثل همین سردرد، جویدن قرص باعث می‌شود زودتر اثر کند. جایی خوانده بود که جویدن آسپیرین می‌تواند اعتیادآور باشد ولی یادش نمی‌آمد کجا خوانده. اخمی کرد و سعی کرد به خاطر بیاورد، که اُلمَن آمد رو خط.

«تورِنس؟ مشکلی پیش اومده؟»

جک گفت «مشکلی نیست. دیگ بخار سالمه و من هنوز حتی به کشتن همسرم فکر هم نکرده‌م. گذاشته‌مش برای بعد از تعطیلات که حوصله‌م سر می‌ره.»

«خیلی بامزه بود. پس چرا زنگ زدی؟ من سرم خیلی شلوغه…»

«بله، شلوغید، می‌دونم. برای موضوعی زنگ زدم که وقتی تاریخِ باشکوه و پرافتخار اُوِرلوک رو برام تعریف می‌کردید حرفی ازش نزدید. مثلاً این‌که چه‌طور هوراس دِروِنت اون رو به یک مشت شارلاتان فروخته که توی دغل‌کاری‌هاشون ازش استفاده کرده‌ند و حتی ادارهٔ مالیات هم نمی‌دونسته اون‌جا مال کیه. این‌که چه‌قدر منتظر مونده‌ند تا وقتش برسه و تبدیلش کنند به تفریحگاهِ کله‌گنده‌های مافیا، این‌که به خاطر کشته شدن یکی از همون‌ها، با دوتا از محافظ‌هاش که پشت در سوییت رئیس‌جمهوری ایستاده بودند، توی سال ۱۹۶۶ بسته شد. همراه محافظ‌هاش که پشت درِ سوییت رئیس‌جمهوری ایستاده بودند. اون سوییت جای خیلی قشنگیه. ویلسن، هاردینگ، روزولت، نیکسن و ویتوِ قصاب، درسته؟»»

معرفی نویسنده
عکس استیون کینگ
استیون کینگ
آمریکایی | تولد ۱۹۴۷

استیون کینگ در ۲۱ سپتامبر ۱۹۴۷ در پورتلند واقع در ایالات متحده‌ی آمریکا متولد شد. او فرزند دوم «نلی روث و دونالد پیتزبری کینگ» بود و یک برادر بزرگ‌تر از خودش داشت. زمانی که استیون خردسال بود، پدر و مادرش از هم جدا شدند. استیون و برادر بزرگ‌ترش که دیوید نام داشت در خانه‌ی مادرشان بزرگ شدند.

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۶۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۶۲۶ صفحه

حجم

۵۶۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۶۲۶ صفحه

قیمت:
۲۷۶,۰۰۰
تومان