کتاب هیچ چیز جدی نیست
معرفی کتاب هیچ چیز جدی نیست
کتاب هیچ چیز جدی نیست هفت نمایشنامه طنز کوتاه نوشتهٔ رچ اورلاف نمایشنامهنویس مطرح و بهروز آمریکا و ترجمهٔ عبدالمحمد دلخواه است و انتشارات فرمهر آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب هیچ چیز جدی نیست
رِچ اورلاف (Rich Orloff) یکی از مردمیترین نمایشنامهنویسان کمتر شناختهشدهٔ آمریکا است که با محتوای ضدنظام سرمایهداری آمریکا و ضدامپریالیستی آثار متنوع خود، توانسته است جایگاهی معتبر شرافتمندانه در میان نویسندگان و روشنفکران امروز آمریکا بهخود اختصاص دهد.
اورلاف با نوشتن ده نمایشنامهٔ بلند و بیش از پنجاه نمایشنامهٔ کوتاه، بهعنوان یکی از پرکارترین نمایشنامهنویسان مردمپسند که اغلب آثارش برندهٔ دهها جایزهٔ ملی شده است، امروز از بهترین طنزنویسان خلاق در تئاتر مدرن بهحساب میآید.
«هیچ چیز جدی نیست» مجموعهای است از رِچ اورلاف شامل ده نمایشنامهٔ کوتاه طنز که هفتتای آن برای ترجمه به فارسی انتخاب و مناسب تشخیص داده شده است. در مجموعهٔ حاضر، دوتا از نمایشنامهها («نمایشنامهنویسی ۱۰۱» و «اوه، خدای من! این یک نمایشنامه دیگه است») بهطور مستقیم به چالشها و مسائل امروز تئاتر میپردازد. اورلاف در تمام نمایشنامههای طنز خود، دنیایی تئاتریکال و سرشار از تخیل و طنز اجتماعی میآفریند که با تماشاگر امروز رابطهای همهجانبه برقرار میکند. ایجاد این رابطه با تماشاگر بهویژه آنجا که به مسائل زناشویی و رابطهٔ انسانها با هم میپردازد، به اوج خود میرسد به گونهای که مخاطب ضمن از خنده رودهبرشدن، متن اورلاف را آینهٔ تمامنمای جامعه در برابر خود مییابد.
خواندن کتاب هیچ چیز جدی نیست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران نمایشنامههای طنز و انتقادی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب هیچ چیز جدی نیست
«صدای مرد: لوری؟... لوری؟
زن: آماده نیستم.
صدای مرد: لوری؟
زن: پنج دقیقهٔ دیگه.
صدای مرد: پنج دقیقه پیش اینو گفتی.
زن: باز پنج دقیقه دیگه.
صدای مرد: اینو ده دقیقه پیش گفتی.
زن: پنج دقیقهٔ دیگه بش اضافه کن.
صدای مرد: اینو پانزده دقیقه پیش گفتی.
زن: آره، دفعهٔ دیگه که برگشتی از جوابم متعجب نمیشی.
صدای مرد: دارم میام تو.
زن: نمیتونی بیای تو، شگون داره.
صدای مرد: همین حالاشم ۱۳۴ تا مهمون منتظرند.
(مرد سعی میکند در را باز کند، زن مانع میشود.)
زن: از اینجا برو.
مرد: لوری!
زن: گفتم از اینجا برو.
مرد: بذار بیام تو.
(مرد به زور وارد اتاق میشود.)
زن: وای، چکار میکنی؟
مرد: چیزیت که نشد؟
زن: ناخنم شکست، باید عروسی رو بندازیم عقب.
مرد: (با مهربانی و شاید کمی حس سروری) استرس و دلهرهٔ قبل از ازدواج داری؟
زن: وای، ازت متنفرم.
مرد: مشکلی پیش اومده؟
زن: من باید یهخرده فکر کنم، همین.
مرد: مهمونا منتظرن.
زن: میتونن کمی بیشتر منتظر باشن.
مرد: همین حالا هم کمی بیشتر منتظر شدهاند.
زن: میتونن یهخورده از یهکمی بیشتر، بیشتر منتظر بمونن.
مرد: لوری، قوی یخی رو کیک آب شد، شد جوجه اردک، تا کی آخه، الآن وقتشه که ازدواج کنیم.»
حجم
۴۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۷۹ صفحه
حجم
۴۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۷۹ صفحه