کتاب مرگ تاثیرگذار
معرفی کتاب مرگ تاثیرگذار
کتاب مرگ تاثیرگذار نوشتهٔ جمعی از نویسندگان و ترجمهٔ محمدعلی مهمان نوازان است. انتشارات علمی و فرهنگی این مجموعه داستان کوتاه جهان را منتشر کرده است.
درباره کتاب مرگ تاثیرگذار
کتاب مرگ تاثیرگذار مجموعه داستان کوتاهی نوشتهٔ سندرو ورونسی، آلیس مونرو، پاتریک چامویسو، آن بیتی، رفیقه الطبیعه، ماریانه ویلانوئوا، چیترا فرناندو و کنستانتین سیمونوف است. عنوان برخی از داستانهای این مجموعه عبارت است از «مِنِه سِتونگ»، «بردهٔ پیر و سگ نگهبان»، «شکار با نورافکن»، «لنوکس هیل، دسامبر ۱۹۹۱» و «کمالِ بخشش».
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب مرگ تاثیرگذار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای خارجی و علاقهمندان به قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره آلیس مونرو
آلیس مونرو زادهٔ ۱۰ ژوئیه ۱۹۳۱، نویسندهٔ کانادایی معاصر و برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۳ است. آکادمی سوئد مونرو را استاد داستان کوتاه معاصر توصیف کرده است. آلیس مونرو را یکی از تواناترین نویسندگان داستان کوتاه امروز میدانند. بسیاری بر این عقیدهاند که مونرو جامعهٔ کتابخوان آمریکای شمالی را با داستان کوتاه آشتی داده است؛ البته خودش میگوید هرگز قصد نداشته صرفاً نویسندهٔ داستان کوتاه باشد و فکر میکرده مثل همه رمان خواهد نوشت، ولی حالا دیگر میداند نگاهش به مسائل برای نوشتن رمان مناسب نیست. دوست دارد پایان داستان را در ذهنش مجسم کند و مطمئن باشد مثلاً تا کریسمس آن را تمام خواهد کرد و نمیداند نویسندهها چطور روی پروژههای طولانی مثل رمان با پایان باز کار میکنند. او نویسندهٔ آثاری چون «میخواستم چیزی بهت بگم»، «فرار» (مجموعه داستان)، «رؤیای مادرم»، «گریزپا»، «دستمایهها» و «دورنمای کاسل راک» است که به فارسی هم ترجمه شدهاند.
بخشی از کتاب مرگ تاثیرگذار
«آن اوایل که من و خواهرم به امریکا آمدیم، او تصمیم گرفت در کرانهٔ شرقی ایالات متحد ساکن شود، من در کرانهٔ غربی. او همیشه ماجراجوتر، با اعتمادبهنفستر و سرسختتر بود. من میخواستم به قوموخویشهای مادرم، که در گوشهوکنار حاشیهٔ سن فرانسیسکو زندگی میکردند، نزدیک باشم. بعدها، از تصمیمم پشیمان شدم. خواهرم آنجا، در آن شهر بزرگ، راحت و آسوده بود، و من درگیر کشمکشها و الزامات خانوادگی. خواهرم با یک مرد انگلیسی ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد. او در پارکْ اَوِنیو زندگی میکرد و دو خدمتکار داشت. واقعاً خیلی خوشبخت بود.
سه روز از بستری شدن خواهرم در بیمارستان میگذشت که شخصی بهنام دکتر استرلینگ به خانه زنگ زد و گفت: تا جایی که میتوانی سریعتر بیا، فرصت چندانی باقی نیست.
یکی از خالهها مرا به فرودگاه رساند. خواستار یکی از صندلیهای کنار پنجره شدم و درحالی روی آن صندلی در هم لوله شدم که پاهایم را زیرم چپانده بودم. آفتاب تندی کابین هواپیما را انباشته میکرد. خوابیدن ناممکن بود. از پنجره به پایین نگاه کردم و ابرها را دیدم؛ و یک کوهستان؛ رودخانهای که میان آبکندهای قهوهایرنگ پیچوتاب میخورد. سرتاسر آن پرواز طولانی مشغول خواندن بخشهایی از کتابی بودم که تصادفاً یک هفته قبل از کتابخانه امانت گرفته بودم، کتابی بهنام چهار باد، سفرنامهٔ یک شَمَن به آمازون. آن کتاب را دو مرد نوشته بودند: اریک یندرسن و آنتونیو ویولدو، اما درواقع قصهٔ ویولدو بود، شرح سفر او به آمازون. در بخش آغازین کتاب، به قسمتی برخوردم که پیرامون کالبدشکافی بود: کالبدشکافی جسد زنی سیوهفتساله؛ ویولدو وقتی میبیند یکی از دانشجوهای پزشکی تکهای از مغز آن زن را روی دستگاه اسلاید میگذارد، از خودش میپرسد: نیروی ذهنی جنیفر (همان زن) حالا کجاست، خاطرات او کجا قرار دارد، عصبهای منحصربهفردی که معرّف ماهیت او بودند؟»
حجم
۱۵۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۹ صفحه
حجم
۱۵۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۹ صفحه