
کتاب کلاه سیاه و جادوی قهرمانان شاهنامه
معرفی کتاب کلاه سیاه و جادوی قهرمانان شاهنامه
کتاب «کلاه سیاه و جادوی قهرمانان شاهنامه» نوشتۀ الهام مزارعی است و انتشارات علمی و فرهنگی آن را منتشر کرده است. این کتاب، فرصتی است برای همصحبتی با کودکان دربارۀ جنگ، از دستدادن و قدرت تخیل.
درباره کتاب کلاه سیاه و جادوی قهرمانان شاهنامه
کتاب کلاه سیاه و جادوی قهرمانان شاهنامه داستانی است خلاقانه، تأثیرگذار و چندلایه که در بستری کودکانه، مفاهیمی عمیق و انسانی را روایت میکند. نویسنده با مهارتی قابلتوجه، ذهنیت یک کودک راوی را که از یکسو دلتنگ عموی گمشدهاش در جنگ است و از سوی دیگر، در جهانی خیالی و بازیمحور سیر میکند، با دغدغههای واقعی دربارۀ جنگ، قهرمانی و ترومای کودکی درهم میآمیزد.
نویسنده، از زبان پسربچهای به نام رضا که نام عموی شهیدش را بر او گذاشتهاند، جهانی ۲ گانه را ترسیم میکند: یک جهان واقعی با دلتنگی، خاطرات خانواده و تأثیرات جنگ؛ و یک جهان خیالی که در آن رضا بازیای طراحی میکند تا عمویش را از دست نیروهای دشمن نجات دهد. در این دنیای خیالی، عناصر آشنای کودکان؛ مانند بازیهای ویدیویی و داستانپردازیهای کودکانه با تصویری استعاری از دنیای بزرگترها، یعنی جنگ و خشونت، پیوند میخورد. شخصیتهای دشمن، مانند کلاه سیاه، و گفتوگوهایشان، بازتابی از ذهن کودکانهای هستند که با دیدن تصاویر تلویزیونی و شنیدن روایتهای پدرانه، جهانی قهرمانمحور میسازد.
از نکات برجستۀ کتاب کلاه سیاه و جادوی قهرمانان شاهنامه، توجه به نگاه کودک مبتلا به اوتیسم است. تخیل پررنگ، علاقه به نظم خاص و شکلدهی دنیایی قابلدرک برای خودش، همگی از نشانههایی هستند که با حساسیت و شناخت دقیق در روایت به کار گرفته شدهاند. افزون بر آن، ترکیب اسطورههای ایرانی چون قهرمانان شاهنامه با دنیای امروزی، نوعی پیوند فرهنگی در ذهن کودک میسازد و مفاهیمی چون شجاعت، فداکاری و تلاش برای نجات عزیزان را با فرم کودکانه اما تأثیرگذار منتقل میکند. کلاه سیاه و جادوی قهرمانان شاهنامه اثری است که نه فقط برای سرگرمی، بلکه برای تأمل ساخته شده؛ کتابی که در میان بازی و خیال، درد و امید را کنار هم مینشاند و کودکان را با درون خود و دنیای اطرافشان آشتی میدهد.
خواندن کتاب کلاه سیاه و جادوی قهرمانان شاهنامه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان و نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب کلاه سیاه و جادوی قهرمانان شاهنامه
«تیم عملیاتی عمو رضا جایی لب مرز محاصره شده بود و عمورضا از آن وقت تا همین الان گم شده است. این را بارها از بابامحمد شنیدهام. بعدها که من به دنیا آمدم، مادرجان اسمم را رضا گذاشت. او هروقت مرا میبیند. عکس عمو رضا را کنار صورتم میگیرد و میگوید: یه سیب که از وسط نصف شده. من هم میخندم و میگویم: نصف دیگه رو هم برات پیدا میکنم مادری.»
حجم
۵٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
حجم
۵٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه