کتاب رسم عاشق‌کشی علی موذنی + دانلود نمونه رایگان

تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

تصویر جلد کتاب رسم عاشق‌کشی

کتاب رسم عاشق‌کشی

نویسنده:علی موذنی
انتشارات:نشر اسم
امتیاز:
۳.۶از ۱۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب رسم عاشق‌کشی

رسم عاشق‌کشی رمانی به قلم علی مؤذنی، نویسنده و فیلم‌ساز معاصر است. مؤذنی کارشناس ادبیات نمایشی است که در زمینه داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه و فیلمنامه فعالیت دارد. او یکی از فعالین حوزه ادبیات دفاع مقدس نیز محسوب می‌شود و رویکردی خاص در این زمینه دارد.

 درباره کتاب رسم عاشق‌کشی

داستان کتاب که درونمایه‌ای عاشقانه دارد از یک مراسم ختم آغاز می‌شود. مجلس ختم مادر و دیدن پیام تسلیتی در روزنامه. پیامی از طرف دختری که قهرمان داستان زمانی با وی رابطه عاطفی داشته است...

داستان رسم عاشق‌کشی، روایت مؤذنی از عشق است که مخصوص او است و در این رابطه می‌گوید: « به نظرم لازم است که هر نویسنده‌ای روایت یا روایت‌های گوناگونی از عشق بنویسد و به مجموعه تجربیات انسانی اضافه‌کند چون هرکسی در عاشقی سبک و سیاق خودش را دارد و صرف‌نظر از بعضی مشترکات و مشابهت‌ها، عشق روایت متفاوتی از خودش در وجود هر انسانی به‌جا می‌گذارد.

 خواندن کتاب رسم عاشق‌کشی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 همه دوست‌داران داستان‌های عاشقانه و اجتماعی را به خواندن این کتاب دعوت می‌کنیم.

 بخشی از کتاب رسم عاشق‌کشی

وقتی توی روزنامه اسم بنفشهٔ جمالی را پای پیام تسلیتی با این مضمون دیدم که درگذشت مادر عزیزت را تسلیت می‌گویم، شوکه شدم. چنین معرفتی را از او سراغ نداشتم. دیدن اسمش مرا از فکر مرگ مادر غافل کرد. رفتم توی اتاق طبقهٔ سوم خانهٔ پدری که به خصوص دوران دانشجویی‌ام را در آن گذراندم و غرقِ خاطراتی شدم که با بنفشه...

خاله تاب نیاورد و آمد به‌اعتراض که مهمان‌ها می‌آیند و همه هم سراغ تو را می‌گیرند...

تسلیت بنفشه را نشانش دادم. خواند و سر تکان داد که عجب، و روزنامه را انداخت روی تخت و گفت: «خب که چی؟ توی این هیروویر؟ پاشو بیا پایین هزار تا کار داریم!»

و چون دید دوباره روزنامه را برداشتم و به آن خیره شدم، دست‌هاش را در آستانهٔ در زد به کمر و بِرّوبِر نگاهم کرد!


نظرات کاربران

الی هستم
۱۴۰۱/۰۲/۰۵

از آقای موذنی فقط کتاب نه آبی نه خاکی رو خونده بودم.برخلاف دوستان این کتاب شون رو هم دوست داشتم ، حتی پایانش رو . به نظرم دیالوگ های امیر و تحلیل کردنش از قسمت های عالیه کتابه.با فضای داستان

- بیشتر
کاربر ۵۱۶۳۸۷۳
۱۴۰۳/۰۴/۱۲

با سلام، خیلی خوشم آمد،از یک زاویه جدید به موضوع عشق و عاشقی پرداخته و پایان داستان قابل پیش بینی نیست،به نظرم هر کس این داستان را بخواند لذت می‌برد.

arefeh beheshti
۱۴۰۰/۱۲/۰۹

داستان پردازی کتاب و قلم به نسبت خوبی داشت اما پایان داستان به طرز عجیبی خوب نبود.

Hamid
۱۴۰۰/۰۲/۲۰

خوب شروع شد و ادامه داد لذت بردم ولی آخرشو زیاد نپسندیدم

صبا
۱۳۹۹/۰۲/۲۹

من چون کتاب آقای موذن بود با شوق خوندمش اما خیلی برام جذاب نبود

z.b
۱۴۰۳/۱۱/۰۱

داستانش تقریبا زرد بود و البته کاملا متفاوت با سایر آثار اقای موذنی ، خیلی اتفاق خاصی نمیفته تو زندگیتون اگه نخونیدش درباره ی عشق یه طرفه و بدون سرانجام امیر هستش که تهشم میفهمه که عمرشو تلف کرده...

آلما
۱۴۰۱/۱۰/۳۰

سلام،ممنون از نویسنده ولی با عرض پوزش خیلی لوس بود...

میس سین
۱۳۹۹/۰۹/۲۹

داستان عاشقانه نسبتا کوتاه و جمع و جوری بود... هر چند خالی از ایراد نبود ولی من نوع روایتش رو دوست داشتم. ممنون از طاقچه که این کتاب رو در طرح بینهایت قرار داده

soo
۱۳۹۶/۰۹/۱۱

یک قصه زرد تکراری. نوع مردانه دالان بهشت . داستان فارسی بسیار ضعیف از نویسنده‌ای که به دوران افول خود نزدیک شده است و ضعیف‌ترین اثرش را منتشر کرده است

بریده‌هایی از کتاب

قبول دارم، عاشقم، اما ضعیف نیستم.
HooraNasari
«هرکسی در عاشقی سبک خودش را دارد.»
الی هستم
پدر گفت: «عشق دوطرفه مثل سربازی تو ولایت خودی است و عشق یک‌طرفه سربازی کردن در ولایت غربت است، یک جایی مثل لب مرز در زمان جنگ.»
HooraNasari
گفت: «من اگر می‌خواستم ماجرای عشقی‌ام را برایت تعریف کنم، به قصد کمک بود. برای اینکه شاید عبرتی باشد، وگرنه آن عشق این‌قدر در نظرم حرمت دارد که نخواهم با وراجی حرامش کنم، چنان‌که تا حالا این کار را نکرده‌ام و از این به بعد هم نمی‌کنم، حتی اگر التماس کنی.»
HooraNasari
برای من که بهروز را سخت زمخت می‌دانستم، باورش سخت بود، اما واقعیت داشت. بنفشه از او خوشش آمده بود. از احساسش درمی‌یافتم که هنوز عاشق نشده، اما او را پسندیده. برایم عجیب بود که چگونه این‌همه ظرافت جذب آن‌همه زمختی شده!
محمدجواد کیش بافان
جمله‌ای را که قبلا به یاد او نوشته بودم، به زبان آوردم: «هرکسی در عاشقی سبک خودش را دارد.» ادامهٔ جمله‌ای را که نوشته بودم، برایش نگفتم که مسلما سبک عشقی شکسپیر با استریندبرگ و چخوف فرق داشته و خیلی راحت می‌شود این را از خواندن آثارشان فهمید و شاید یک روز مقاله‌ای با هدف بیان این جمله نوشتم که آدم‌ها مطابق با میزان تخیلشان است که عاشق می‌شوند.
HooraNasari
دیدن بنفشه باعث شد از خباثتی که در چشم‌هاش بود، کم شود و شانه‌های منقبضش فروبیفتند. حتی خطوط تند گوشه‌های لبش هم نرمی گرفت و من چهرهٔ دیگری از او دیدم و متوجه دو نکته شدم: اینکه او هم عاشق بنفشه است و اینکه عشق ودیعه‌ای است برای نرم کردن سختی وجود آدم، از درون و از بیرون.
HooraNasari
و بلند شد، با خشم، و گفت: «خداحافظ!» مسخره نیست؟ یک بار هم که خداحافظی کرد، آن را با آب دهانش تف کرد توی صورتم. خیلی دلم می‌خواست بلند شوم بروم دنبالش و بگویم مشکل این چیزهایی که گفتی نیست خانم جمالی، مشکل این است که تو سوار رولزرویس زیبایی خودت هستی و برای پیاده‌هایی مثل من چه قلدر باشم و کتک بزنم و چه ضعیف باشم و کتک بخورم، ملکه‌وار دستی به‌تفقد تکان می‌دهی و می‌گذری. اما همان‌جا نشستم و گذاشتم اشکم، اشکی که از شدت خشم بود، جاری شود.
HooraNasari

حجم

۱۰۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۳۴ صفحه

حجم

۱۰۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۳۴ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان