کتاب آوای ققنوس
معرفی کتاب آوای ققنوس
آوای ققنوس رمانی نوشته غزل سلیمانی است. سلیمانی در این کتاب زندگی دختری از یک خانواده آشفته و ناسالم و دردسر ها و مشکلاتش را در قالب یک داستان جنایی به تصویر کشیده است.
درباره کتاب آوای ققنوس
پری در خانوادهای زندگی میکند که پدر معتاد به شیشه است و مادر خرج خانه را با چرخ بافتنی درمیآورد، او یک خواهر هم به اسم محیا دارد. پدر هر وز صبح از اهل خانه پول طلب میکند و وقتی هم به خانه بازمیگردد دیگران را به باد تهمت و افترا و کتک میگیرد. زندگی نکبت بار خانواده ادامه دارد تا این که شبی پری با صدای خرخر عجیبی بیدار میشود و در کمال ناباوری با جنازه غزق خون خواهرش روبه رو می شود....
خواندن کتاب آوای ققنوس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به رمانهای اجتماعی- انتقادی را به خواندن این اثر دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب آوای ققنوس
ترس از پدرم تنها ترس زندگی من نبود. ترس از آینده، ترس از دست دادن مادر و محیا، ترس از بیآبرویی و رسوایی... من حتی از این "ترس" کذایی میترسیدم!
همین اتاقی که در آن نشسته بودم، پر بود از دودههای خاک خورده سیگار و شیشه و... مدام میآمدند و خانهمان را مکان میکردند، برای عیاشیهایشان. چندین نفرشان آدمهای ناخلفی بودند، اعتیاد و ساقی بودنشان به کنار، آنها چشمهای ناپاکی داشتند و پدرم آنقدر در دود و دمش غرق لذت بود، که متوجه هیچچیز نمیشد و اگر هم میفهمید فرقی نمیکرد. چون در هر صورت، از نظر او، مقصر ما بودیم!
ساعت از ۹ گذشت و پدرم نیامد. از اتاق بیرون رفتم و به آخرین دقایق شام رسیدم. مادرم بعد از مدتها خورشت قیمه پخته بود. آن هم با گوشت قرمز! برای من خوردن و آشامیدن به قدری بیاهمیت بود که گاهی از روزها را بیشام یا نهار میگذراندم. اما در این زمستان سرد و خشک، با این دستهای خالیمان، با این همه چال و چوله در زندگیمان، گوشت قرمز گرفتن تعجبآور بود!
غذا را هُل هُلی خوردم و دوباره خودم را در اتاق حبس کردم.
خدا خدا میکردم پدرم به خانه نیاید. وقتی میآمد تمام آرامشمان سلب میشد. داد و بیدادش به کنار، گیر دادنش به در و همسایه را نمیتوانستم هضم کنم.
حجم
۳۲۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
حجم
۳۲۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
نظرات کاربران
مطالعه این کتابو به همه کسانی که علاقه مندن دلیل بسیاری از اتفاقات رو در انتهای رمان بفهمن و علاوه بر لذت بردن از واقایع رمان از دیالوگ های ماندگار و پندآموز اون هم بهره مند بشن پیشنهاد می کنم،
من تا الان سه اثر از خانم سلیمانی رو مطالعه کردم، اینکه کدومشون بهترینه رو نمی تونم بگم، اما می تونم بگم با خوندن کتاب های این قلم واقعا می تونم به دنیای ماجرا و داستان هایی که شبیه زندگی
متن کتاب روان و دلنشین بود؛ البته کمی غم انگیز. من دوست داشتم.
از نوشته های خانم سلیمانی اردیبهشت رو خونده بودم و این کتاب رو با ذهنیتی که از رمان اردیبهشت داشتم خوندم، اولین مورد اینکه منطق داستان خیلی قوی نبود، یه جورایی نظام رفتاری کاراکترها خیلی مبتنی بر باورهای عام نیست،
در مقابل داستنهای جنایی دیگری که خواندهام اثری قابل قبول بود. اما نقدی که به نویسنده وارد است: نویسنده سعی داشت فضای بسیار سیاهی را از زندگی شخصیت داستان به نمایش بگذارد اما در عین حال او را فردی مستحکم و قوی
اصلا جالب نبود
من از کتاب های خانم غزل سلیمانی اردبهشت وآوای ققنوس و ملک آشوب را خوندم همه عالی بودند داستان کلیشه ای نبود و تکراری که بدانی ممکنه چه اتفاقی بیفتد هر لحظه اتفاق غیر قابل انتظاری می افتد
این دومین رمان از نویسنده ی زیبا و جوان بانو سلیمانیه که می خونم خیلی دوسش داشتم و واقعا زیبا نوشته شده اگه علاقه به خوندن رمان های ایرانی دارید توصیه می کنم پایانش خوبه و در آخر ممنون بابت طاقچه که
زیبا بود ولی به نسبت رمان دیگشون اردبیهشت ضعیف بود.بعضی قسمتهاشم گنگ بود مثل دزدیده شدن پریماه .یکم تخیلی و فانتزی بود برام. مرسی از نویسنده⚘
داستان پلیسی با چاشنه ی عشق ، مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر،جالب بود.