دانلود و خرید کتاب گاف سارا گریانلو
تصویر جلد کتاب گاف

کتاب گاف

انتشارات:نشر صاد
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۳۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گاف

کتاب گاف نوشته سارا گریانلو است. این کتاب روایتی جذاب است که خواننده را با خود برای درک تجربیات متفاوت همراه می‌کند، تجربیاتی که فرصت ندارید آن را در دنیای حقیقی از سر بگذرانید.

درباره کتاب گاف

ارغوان و ایمان زن و شوهری جوان هستند که یک زندگی معمولی دارند، هر دو تدریس می‌کنند. ارغوان در یک مدرسه دخترانه تدریس می‌کند و با شاگردانش درگیر است،‌ ایمان هم در دانشگاه کار می‌کند. به پیشنهاد یکی از دوستان ایمان برای یک ان‌.جی. ‌او قرار می‌شود به محله‌های حاشیه‌ای شهر بروند و از خانواده‌ها اطلاعات جمع کنند، همین اتفاق دیدن فقر و زندگی‌های عجیب زندگی این آدم‌های معمولی را تغییر می‌دهد.

کتاب گاف روایتی جذاب دارد و شما را با خود همراه می‌کند و کمک می‌کند روایتی جذاب را دنبال کنید.

خواندن کتاب گاف را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به رمان ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب گاف

_ خدایی. چون ما اینجا از همه بدبختریم. کمیته یَم آمده، بهزیستی یَم آمده؛ همه گفتن ما از همه بدبختریم. خودِت بیا؛ سقف خانه‌مان داره مِریزه.

انگار که هر چیزی می‌تواند در این دنیا یک امتیاز باشد. حتّی بیشتر بدبخت‌بودن. آن‌طور که او می‌گفت انگار قبلاً با اهالی مسابقه داده و برتری بلامنازع خود را در بدبختی به همه اثبات کرده بوده و حالا باید جایگاهش را در جدول رده‌بندی حفظ می‌کرد. من اگر جای او بودم، دنبال خیّر نمی‌آمدم چون حتّی ذره‌ای کمک هم می‌تواند رکورد را از چنگم درآورد.

خیلی دوست داشتم اسمش توی لیست باشد، برویم خانه‌اش و ببینم این رکورددار، چه جنس بدبختی‌هایی را دور خودش جمع کرده و از آن بیشتر دوست داشتم بدانم فکر می‌کند ما کی هستیم و چه کاری از دستمان ساخته است که این‌طور التماس‌کنان می‌خواهدمان. این القای حس مهم‌بودن آدم را می‌گیرد؛ مثل معجون کرهٔ بادام‌زمینی. هرچه بالاتر باشی فرودستت فرودستیِ بیشتری دارد و این کرنشش آدم را متوهّم می‌کند.

حدس می‌زدم پیش خودش گفته یا بخت و یا اقبال، شاید این‌ها همان درِ مخفی باشند.

همه معتقد به درِ مخفی هستند؛ لااقل در پستوهای ذهنشان، خیلی ناخودآگاه. درهای مخفی مثل همهٔ درهای معمولی است که آدم باز می‌کند، می‌رود تو، کاری انجام می‌دهد؛ چیزی می‌خورد، چیزی می‌پوشد و دوباره از همان در برمی‌گردد بیرون. قیافه‌اش درست مثل همان درهاست ولی از بین هزاران در که آدمیزاد باز می‌کند؛ یکی ممکن است درِ مخفی باشد. اگر بختت بگوید و یکی از این درهای مخفی که در دنیا جاساز شده به رویت باز شود، دیگر تمام است. می‌توانی بروی تو و دیگر هرگز برنگردی بیرون. می‌توانی صعود کنی به مرحله‌های بعد. مرحله‌های خیلی بعد. تفاوت اکثر آدم‌هایی که بالا رفته‌اند و کسی هستند و شهرتی به‌هم زده‌اند و مال و مکنتی دارند با آن‌ها که این‌طور نیستند، همین است. آن‌ها درِ مخفی را شانسی‌شانسی پیدا کرده‌اند. شاید هم خیلی گشته‌اند و به آب‌وآتش زده‌اند تا در را پیدا کنند؛ ولی به‌هرحال پیدا شده و باید سعی کنیم به هرکسی امتیاز احتمال بازشدن درِ مخفی را بدهیم و به کسی هم که درِ مخفی به رویش باز شده؛ «تهدید مردن!»؛ چون اگر از در گذشته باشی فقط مردن است که برایت تهدید محسوب می‌شود.

مرادی لیست را نگاه کرد. از بین لب‌هایی که به هم قفل شده بودند پوفی کرد و گفت:

«بریم ببینیم، اشکال نداره.» 

fatemeh omidi
۱۳۹۹/۱۲/۱۷

خیلی عالی نوشته شده کاملا میشه فضا رو تجسم کرد جوری که نویسنده فضا رو توصیف کرده میشه وسط صفحه های کتاب قدم زد داخل داستان بود و نقش ایفا کرد..... استفاده از جملات جالب و محلی عالیه👏به عنوان یک

- بیشتر
کرم کتاب
۱۴۰۰/۰۲/۰۴

لطفاً به بی نهایت اضافه کنید

هاجر
۱۳۹۹/۱۱/۲۸

نثر شیرین و روان و جذاب

banooye mehr
۱۴۰۰/۰۲/۲۴

سلام. در طاقچه بی نهایت بگذارید لطفا. اگر امکانش هست صوتی این کتاب و مسافر دمشق را هم بگذارید.

یک خواننده
۱۳۹۹/۱۱/۲۹

عالی عالی.بهترین کتابی که تابحال خوندم.برای نویسنده ی خوبش آرزوی موفقیت دارم. آنقدر کلمه های جدید از این کتاب یادگرفتم که نهایت نداشت

کاربر ۱۵۹۷۷۵۰
۱۴۰۱/۰۸/۲۷

درگیر خواندن این کتاب بودم و فکر میکردم نظرآباد کتاب منطقه ای خیالی است اما با خبر شهادت شهید عجمیان و این موضوع که قاتل شهید عجمیان اهل نظرآباد بوده فهمیدم با یک واقعیت عینی درگیرم فقر و فساد و

- بیشتر
atousarz
۱۴۰۱/۰۶/۰۱

سه چهارم کتاب رو خوندم و بعد از گفت و‌گوهای ذهنی ارغوان واقعا خسته شدم نیمه کاره رها شد

Alidaryabeygi
۱۴۰۰/۱۰/۲۱

کتابی بسیار عالی، با دایره واژگان فراوان . و نویسنده ای مهربان

محمدرضا01
۱۴۰۳/۰۱/۱۰

واقعا لذت بردم از داستانی که توسط یکی از نویسنده های شهرمون نوشته شده بود! روایت داستان بسیار روان و گیراست! این کتاب به بررسی معضلات حاشیه شهر میپردازه. این معضلات از نگاه یک معلم روایت میشه که با چهارچوبای فکری

- بیشتر
تعریف مهلک‌ترین اسلحهٔ بشر است. آدم بخواهد دهان کسی را بدوزد، معامله‌ای را جوش بدهد، دعوایی را بخواباند، پولی از کسی قرض بگیرد، مهلتی بخواهد بابت کاری، بهترین کار تعریف است و قربان‌صدقه رفتن. هم‌زمان هم کیش می‌کند هم مات.
n re
_ آدما رو باید تو موقعیتا بذاری. شرایط تعیین می‌کنه که هرکس چه رفتاری از خودش بروز می‌ده.
n re
حال کسی را داشتم که ظلّ تابستان از پلّه‌های هواپیمایی در جدّه رفته بالا، چهارپنج ساعت بعد در چلّهٔ زمستان از همان پلّه‌ها در مسکو پایین آمده. آن‌همه اختلاف توی یک کف دست شهر درست زیر سبیل خودمان؟ چطور شهر مثل تخم‌مرغ تَرَک برنمی‌دارد.
n re
تشکر اگر به‌وقتش نباشد شبیه سلام گرگ است، نمی‌شود فکر کنی بی‌طمع است.
n re
بالاخره بعضی وقت‌ها هم ممکن است افکار خداپسند به سراغ آدم بیاید.
n re
آن کسی هم که قرار است زاغه‌نشین را ولی‌نعمت انقلاب ببیند ما نیستیم! درساحل‌نشستگان مرادند. ما خودمان غرقه محسوب می‌شویم و ولی‌نعمت.
n re
حال کسی را داشتم که ظلّ تابستان از پلّه‌های هواپیمایی در جدّه رفته بالا، چهارپنج ساعت بعد در چلّهٔ زمستان از همان پلّه‌ها در مسکو پایین آمده. آن‌همه اختلاف توی یک کف دست شهر درست زیر سبیل خودمان؟ چطور شهر مثل تخم‌مرغ تَرَک برنمی‌دارد.
safaeinejad
انتظار از آدم منجی می‌سازد، مخصوصاً اگر زیاد طول بکشد. برایم هراس‌آور است که کسی برای گشایش امرش منتظر من باشد و درصدی امید در روانش تزریق کرده باشم
n re
توضیح واضحات از توضیح مبهمات خیلی سخت‌تر است. بعد هم که توضیح بدهی می‌شود مهملات! بعضی کارها را آدم از درون واقف است که چرا انجام می‌دهد؛ ولی هرچه می‌گردم جملهٔ بیان انگیزه‌ام را پیدا نمی‌کنم،
n re
وقتی کسی دانسته سؤال می‌پرسد یعنی دارد آب را گرم می‌کند تا آرام‌آرام پرَت را بِکَند.
n re
جو سنگین است و کسی حرفی نمی‌زند. می‌توانم هزار بار غلط کنم ازاینکه شیدا را آورده‌ایم. بچه‌ها نباید از بیرون مدرسهٔ یک معلم زیاد بدانند؛ علی‌الخصوص که هُمَزه لُمَزه جزء صفاتشان باشد.
کاربر ۱۲۴۱۷۵۹
می‌خواهی و نمی‌خواهی که از دنیایت جدا شوی و در عین اینکه روزمرّگی تو را مثل نهنگی بلعیده و در کام خودش فرو برده و می‌رود که فراموش کنی بیرون شکمش دنیای دیگری هست، باز اما گه‌گداری نهنگ، دهانش را باز می‌کند و می‌فهمی که همه چیز در بیرون از چهاردیواری تو دارد راه خودش را می‌رود و روزمرّگی‌های خاصّ خودش را به‌وجود می‌آورد و البته نهنگ‌های دیگری هستند و شکم‌های دیگری که آن‌ها هم گه‌گداری می‌آیند به سطح و دهانشان را باز می‌کنند و اجازه می‌دهند دنیای درون شکمشان برداشتی دیگر داشته باشد.
n re
معمولی‌بودن خیلی دامن‌گیر است و ملال‌آور.
n re
آدم می‌تواند از معمولی‌بودن دل‌تنگ شود، مادام که معمولی‌بودنش جاری است و بدون تهدید دارد راه خودش را می‌رود و چای بعدازظهر داغ است و حرف‌های معمولی برای گفتن هست. همچو که پایت را از دایرهٔ امن بگذاری بیرون یا تهدید به بیرون‌رانده‌شدن را حس کنی، تازه می‌فهمی تا چه حد معمولی‌بودن را دوست داشته‌ای و وابسته‌اش بوده‌ای و به هیچ قیمت نمی‌خواهی از آن جدا شوی و اگر پایش بیفتد که یک تجربهٔ نو تو را از دنیای سینوسی‌ات بیرون بکشد، مثل چتربازی که مخ‌مخهٔ بازنشدن چترش را دارد، نگران باشی که نکند نتوانی دوباره برگردی به حال معمول.
عاطفه سادات
ایمان دندان‌های من را شمرده. می‌داند اگر مخالف باشد من خیلی موافق می‌شوم و بعد دوتا قطب را تشکیل می‌دهیم و بااینکه هرکداممان تعلقی به ادلهٔ طرف مخالف داریم، اما تلاش می‌کنیم سنگرمان را حفظ کنیم. پس بهترین راه رسیدن به یک جوّ متعادل این است که بخشی از موافقت را او به گردن بگیرد تا بخشی از مخالفت آزاد شود و خودخواسته و ناگزیر به من برسد.
parisa_msi
حال کسی را داشتم که ظلّ تابستان از پلّه‌های هواپیمایی در جدّه رفته بالا، چهارپنج ساعت بعد در چلّهٔ زمستان از همان پلّه‌ها در مسکو پایین آمده. آن‌همه اختلاف توی یک کف دست شهر درست زیر سبیل خودمان؟ چطور شهر مثل تخم‌مرغ تَرَک برنمی‌دارد.
parisa_msi
کمک‌کردن یه قانونی داره، یه حد و اندازه‌ای داره، حساب‌کتابی داره،
n re
به خودم تلنگر می‌زدم: «با نفرت نرو سر کلاس. نفرت بو داره. فهمیده می‌شه. همه چیز بستگی به طرز تفکر خودت داره. تو فکر کردی این‌ها بدن؛ بد شدن. سعی کن مهربان باشی.»
n re
امید، پرندهٔ خوش‌الحانی است که حالاحالاها ازروی شاخهٔ دل پر نمی‌کشد،
n re
آدم می‌تواند از معمولی‌بودن دل‌تنگ شود، مادام که معمولی‌بودنش جاری است و بدون تهدید دارد راه خودش را می‌رود و چای بعدازظهر داغ است و حرف‌های معمولی برای گفتن هست. همچو که پایت را از دایرهٔ امن بگذاری بیرون یا تهدید به بیرون‌رانده‌شدن را حس کنی، تازه می‌فهمی تا چه حد معمولی‌بودن را دوست داشته‌ای و وابسته‌اش بوده‌ای و به هیچ قیمت نمی‌خواهی از آن جدا شوی و اگر پایش بیفتد که یک تجربهٔ نو تو را از دنیای سینوسی‌ات بیرون بکشد، مثل چتربازی که مخ‌مخهٔ بازنشدن چترش را دارد، نگران باشی که نکند نتوانی دوباره برگردی به حال معمول.
عاطفه سادات

حجم

۲۱۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۱۸ صفحه

حجم

۲۱۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۱۸ صفحه

قیمت:
۶۳,۰۰۰
۳۱,۵۰۰
۵۰%
تومان