دانلود و خرید کتاب ترکه‌های درخت آلبالو اکبر خلیلی
تصویر جلد کتاب ترکه‌های درخت آلبالو

کتاب ترکه‌های درخت آلبالو

نویسنده:اکبر خلیلی
انتشارات:نشر اسم
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۲۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ترکه‌های درخت آلبالو

کتاب ترکه‌های درخت آلبالو اثر اکبر خلیلی، داستانی از زندگی شهید ایرج نصرت‌زاد در ماه‌های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی و شروع درگیرها در کردستان است.

درباره‌ی کتاب ترکه‌های درخت آلبالو

داستان کتاب ترکه‌های درخت آلبالو به وقایع بعد از پیروزی انقلاب در ایران و آغاز درگیری‌ها در کردستان می‌پردازد. داستان‌ با روایت‌های مردی آغاز می‌شود که سرهنگ است که چند ماه بعد از پیروزی انقلاب دستگیر شده و حالا در انتظار حکم اعدامش است. هرچند مسیر زندگی او طور دیگری رقم می‌خورد و وقایعی او را به درگیری‌های کردستان و سنندج می‌کشاند....

کتاب ترکه‌های درخت آلبالو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

علاقه‌مندان به ادبیات داستانی ایرانی از خواندن کتاب ترکه‌های درخت آلبالو لذت می‌برند. 

بخشی از کتاب ترکه‌های درخت آلبالو

غروب زندان خیلی غم‌انگیز است. مخصوصا پاییزش...

سرهنگ اندیشید و از کنار باغچهٔ زندان گذشت. برگ‌های چنار با صدای خشکی زیر پایش خرد می‌شد. انگار خودش را زیر پا له می‌کرد. پایش را روی برگ‌های پف‌کرده که خیلی خشک به نظر می‌رسید، کوبید. از آن‌همه مقام و منزلت چیزی نمانده بود؛ «مقام محترم...»، «عالی‌جناب...». جناب سرهنگ زیر پا خرد شده بود. خودش را خیلی حقیر می‌دید. هر دو دستش را تا ساعد داخل جیب کاپشن فروبرد و به حالت دویدن، مسافتی را طی کرد. سرازیری تند را یک‌نفس تا جلوی ساختمان دادگاه انقلاب دوید. پایین سرازیری، مقابل اولین پنجرهٔ روشن ایستاد. حس غریبی به او دست داده بود. احساس خفقان می‌کرد. نفسش بالا نمی‌آمد. دستش را زیر گلو کشید تا از خفه شدنش جلوگیری کند. فاصله‌ای تا مرگ نداشت. تا فردا همه‌چیز روشن می‌شد. به پنجره خیره شد. از پشت شیشه، داخل اتاق را نگاه کرد. روحانی‌ای با یک بغل پرونده دادگاه را ترک می‌کرد. «حکم اعدامم حتما زیر بغل اون مرد روحانیه.» عده‌ای جلو و عقب روحانی در حرکت بودند و گاهی مانع رفتنش می‌شدند.

دادگاه شبیه کلاس مدرسه بود. احساس کرد همان دل‌شورهٔ شب‌های امتحان امروز هم دلش را مالش می‌دهد، این‌قدر که انگار قلبش می‌خواست از سینه بیرون بزند. می‌خواست فریاد بکشد. همیشه شب‌های امتحان همین حال را داشت؛ هرچند که حال امروزش با آن شب‌ها قابل مقایسه نبود، ولی دل‌شوره و دلواپسی‌اش مثل همان شب‌ها بود. شاید دلیلش کمی امید به زندگی بود! سعی کرد خودش را قانع کند و مثل همان شب‌ها که دوست داشت همهٔ درس‌هایش را یک‌شبه مرور کند، به اول کتاب برگردد.

معمولا شب امتحان درس نمی‌خواند. از خانه بیرون می‌زد و تا نیمه‌شب برنمی‌گشت. از کوچهٔ پاچنار تا سرتخت، و همهٔ کوچه‌پس‌کوچه‌های حضرت عبدالعظیم را پیاده می‌رفت. از پشت‌بام‌های بازارچه می‌گذشت تا خودش را به صحن برساند. روی بلندترین طاق بازارچه می‌نشست و به گنبد طلایی و گلدسته‌ها خیره می‌شد و روی آن‌ها دنبال لک‌لک‌ها می‌گشت.

ساعت‌ها آنجا می‌نشست و به صدای تیک‌تاک ساعت بزرگ گوش می‌داد. ساعت سردر مسجدجامع حکم تشرهای آقاجون را داشت. به‌خصوص وقتی ممتد به صدا درمی‌آمد و پایان شب را تکرار می‌کرد، دل‌شوره‌اش زیاد می‌شد.

نمی‌دانست چرا هروقت دل‌خسته و شوریده‌حال است، ناخودآگاه به سوی حرم کشیده می‌شود؛ هروقت چیزی از خدا می‌خواست، هروقت شب‌های امتحان بود، هروقت دلش می‌گرفت، هروقت می‌خواست تنها باشد، هروقت با بچه‌های بزرگ‌تر دعوایش می‌شد و از آن‌ها کتک می‌خورد و هروقت پدرش با آن لبادهٔ بلند و عرقچین به مدرسه می‌آمد و در پشت شیشه‌های رنگی و خفهٔ پنج‌دری چوبی و کهنهٔ مدرسه، با معلمش صحبت می‌کرد.

پریش____ان
۱۳۹۹/۰۷/۲۷

کتاب فوق العاده ایه، نسخه چاپی این کتاب رو ۴ سال پیش خوندم، اما هنوز هم وقتی بهش فکر میکنم تمام لذت هایی ک با خوندنش بهم تلقین میشد، واسم یاد آوری میشه...نه تنها ارزش یکبار خوندن رو داره بلکه

- بیشتر
sadra
۱۳۹۹/۰۶/۱۹

یک رمان کاملا تجربی و مستنده، مربوط به اوایل انقلاب و جنگ در کردستان. شاید جزو معدود رمان‌های جنگ باشه که درمورد ارتش نوشته شده، ارتشی که همواره به دلایل مختلف بهش پرداخته نشده. کار خوب و خواندی‌ایه. از اونجایی که شرایط

- بیشتر
asemany
۱۳۹۹/۰۶/۳۱

من نسخه ی چاپی این کتاب رو مطالعه کردم و به افرادی که ادبیات داستانی ایران رو دوست دارند توصیه میکنم ،چون هم روان نوشته شده هم اینکه داستان رو نیست و باید بخونید تا آخر تا بفهمید چی میشه

- بیشتر
maryam
۱۳۹۹/۱۰/۲۸

عالی بود ،حس وطن دوستی ،وحدت وایثار زنده میکنه

رحيم اهری
۱۴۰۱/۰۵/۰۱

سلام و احترام ،بنده چاپی این کتابو خوندم. عالی و بینظیره..

محمد
۱۴۰۱/۱۰/۰۲

#رمان#ترکه_های_درخت_البالو. روایتی است از روزهای سخت کردستان و آنچه بر ارتش و سپاه گذشته است داستانی پر کشش و پر ماجرا از دوران پهلوی و انقلاب تا تهاجم کومله دموکرات به کردستان

کاربر ۱۰۶۸۲۱۸
۱۴۰۱/۰۵/۰۹

بعد از خوندن کتاب در مورد سرهنگ مدنی هر چی تو اینترنت گشتم چیزی پیدا نکردم حالا برام سواله شخصیت اصلی کتاب خیالی بود؟! یه اشکال اساسی که کتاب داشت این بود که بخش های کتاب از هم جدا نشده

- بیشتر
leila
۱۴۰۳/۰۸/۱۰

اصلا فکر نمیکردم این کتاب رو حتی نصفشو بخونم چ برسه ک تمومش کنم، درک صحنه ها و موقعیت های اون زمان و وجود افراد مخلص در هر زمانی برای حفظ این آب و خاک چ خونها و جانها که

- بیشتر
ملی‌کا
۱۴۰۳/۰۶/۳۰

اول اینکه متن کتاب پشت‌سرهم بود ولی کاش فصل‌بندی شده بود تا انقدر متن طولانی نباشه از اول تا آخر کتاب بدون هیچ تقسیم‌بندی. بعد این‌که من تا آخر کتاب سردرگم بودم که اگه این کتاب برای شهید نصرت‌زاد نوشته‌شده

- بیشتر
ارمیا مسعودی
۱۴۰۲/۱۱/۰۶

کتاب بدی نیست ولی نویسنده خیلی حاشیه پردازی کرده، خواننده خسته میشه

اینجا کشور من، ایران است. جان و مال و ناموس و ایمان من در این سرزمین است. هم‌وطنان من، از زن و مرد، و بزرگ و کوچک و خرد و کلان، و تفنگ من، مرز کشور من، و عقیده و ایمان من، حکم ناموس و شرف منو دارند. بنا به وظیفهٔ وجدانی و قانونی، تا جان دارم و زنده هستم، تا آخرین قطرهٔ خونم، از ناموس و شرف خود دفاع می‌کنم
zeinab_fa

حجم

۳۶۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۴۴ صفحه

حجم

۳۶۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۴۴ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان