کتاب استاد
معرفی کتاب استاد
کتاب استاد نوشتهٔ یاسوناری کاواباتا و ترجمهٔ مانی پارسا است. نشر نو این رمان ژاپنی را منتشر کرده است. این کتاب از مجموعهٔ «کتابخانهٔ ادبیات داستانی معاصر» است.
درباره کتاب استاد
کتاب استاد رمانی خارجی نوشتهٔ یاسوناری کاواباتا است. نویسنده این اثر را «رمان وقایعنامهای وفادار» توصیف کرده است. البته واژهٔ بهکاررفته «رمان» نیست، «شوسِتسو» است، اصطلاحی نسبتاً انعطافپذیر و پرمایه و گشودهتر از «رمان». آنچه خوانندهٔ غربی غالباً تا حدی بر قطعاتی زندگینامهای یا رشتهخاطراتِ پرشاخوبرگ و رنگوارنگِ البته ناداستانی اطلاق میکند، خوانندهٔ ژاپنی در مقولهٔ شوسِتسو جای میدهد. این اثر به گفتهٔ نویسنده خالی از عناصر داستانی نیست، اما بیشتر وقایعنامه است تا رمان. به عبارت دیگر این اثر گزارشی سوگناک و دقیق دربارهٔ یک مسابقهٔ گو در سال ۱۹۳۸ است که کاواباتا آن را برای روزنامههای دوقلوی «اوساکا» و «توکیو»، که امروزه هر دو نام «ماینیچی» بر خود دارند، گزارش کرد. این اثر گزارشی داستانی از «شوسایی»، استادِ گو است. گفته شده است که پیچیدهترین عنصر این داستان حالاتِ شخصیت استاد در این رمان است. اشخاصی که او را در زندگی واقعیاش میشناختهاند به ما گفتهاند که او افزون بر اینکه گروتسکوار ریزنقش میشود، احساس فریبکاری و حتی حیلهگری روباهگونهای را منتقل میکند. استاد شوسایی در این اثر تبدیل میشود به نمادی غمانگیز و اشرافی. کاواباتا اندکی پس از جنگ در اظهار نظری که شاید مشهورترین اظهار نظر او باشد، گفت که زین پس فقط میتواند مرثیه بنویسد. شکست سال ۱۹۴۵ که با از دست دادن همهٔ بستگان نزدیک او در کودکی همراه بود، یکی از رویدادهای بزرگی بود که حساسیت کاواباتا را شکل داد. او بازنویسی وقایعنامهٔ مسابقهٔ گو در ۱۹۳۸ را در طول جنگ آغاز کرد و نتوانست آن را تقریباً تا یک دهه پساز پایان جنگ به اتمام برساند.
خواندن کتاب استاد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات ژاپن و علاقهمندان به مطالعهٔ زندگینامه و وقایعنامهها در قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب استاد
«سال ۱۹۳۲ بود، در دانکوئِن در ایتو، که نائوکی سانجوگو و من بازی وو و استاد را با دو سنگ آوانس تماشا کردیم. شش سال پیشتر، کیمونوی آستینکوتاه آبی تیرهای با خالهای سفید به بر، انگشتانش بلند و باریک، پوست پسِ گردنش روشن، دختر جوان ظریف و حساسی فکر و ذکر او را به خود مشغول کرد. در آن هنگام طریق زندگی راهب جوان فرهیخته را در پیش گرفته بود. ریخت سر و گوش و درواقع همهچیزش گویای اشرافیت بود؛ اندکشمارند مردانی که بهوضوح بتوانند تصوری از نبوغ نشان دهند.
توضیحاتش راحت به زبانش میآمد، هرچند گاه به گاه بازمیماند، چانه به دست، و چندی به فکر فرومیرفت. برگهای شاهبلوط در باران میدرخشیدند. پرسیدم در مجموع بازی را چطور توصیف میکند.
«یک بازی بسیار ظریف. قرار است بسیار تنگاتنگ باشد.»
بازی در مراحل اولیهاش تعطیل شده بود و استاد خود یک حریف بود؛ و بازیکن رقیب را یارای آن نبود که نتیجه را پیشبینی کند. معهذا آنچه من خواستار بودم، توضیحاتی بود در مورد شیوهٔ بازی، با توجه به حس حال و هوا و سبک ـــ ارزیابی بازی چونان اثر هنری.
پاسخ داد: «باشکوه است. مخلص کلام، بازی مهمیست برای هر دو نفر، و هر دو با نهایت دقت بازی میکنند. برای هر حرکتی فکر زیادی صرف میکنند. هیچ اشتباه یا سهوی در هیچ بخشی نمیبینم. از آن بازیهایی نیست که خیلی با آن مواجه شوید. به نظر من باشکوه است.»
چندان راضیام نکرد: «هان؟ حتی من هم میتوانم بفهمم که ‹سیاه› فشرده بازی میکند. ‹سفید› هم اینطوریست؟»
«بله، استاد خیلی بادقت، خیلی فشرده بازی میکند. وقتی یک طرف فشرده بازی میکند، طرف مقابل هم باید اینطوری بازی کند، گرنه موقعیتهایش را از دست میدهد. آنها زمان زیادی دارند و این بازی بسیار مهمیست.»
ارزیابی ملایم و خنثایی بود، نه ارزیابی صریحی که من امید داشتم بشنوم. شاید برای او توصیف بازی چونان یک بازی نزدیک جسورانه بود.
اما چون من در مورد این بازی که بهدقت همهٔ مراحل اولیهٔ آن را بررسی کرده بودم هیجان زیادی داشتم، امیدوار بودم چیزی بشنوم عمیقتر، چیزی به لحاظ روحی متأثرکننده. سایتو ریوتارو از مجلهٔ بونگئی شونجو در مسافرخانهای همان نزدیکیها دوران نقاهت را میگذراند. مدت کوتاهی پیش او ماندیم. تا همین اواخر در اتاق مجاور وو اقامت داشت.»
حجم
۷۴۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۷۴۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه