کتاب مغز مبتلا به اختلال وسواس فکری - عملی (OCD) خود را از نو سیم کشی کنید
معرفی کتاب مغز مبتلا به اختلال وسواس فکری - عملی (OCD) خود را از نو سیم کشی کنید
کتاب مغز مبتلا به اختلال وسواس فکری - عملی (OCD) خود را از نو سیم کشی کنید نوشتهٔ کاترین پیتمن و ویلیام یانگز و ترجمهٔ هدیه شایسته است. انتشارات مازیار این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی مهارتهایی است بسیار مؤثر بر پایهٔ علم عصبشناسی برای رهایی از ترسها و افکار وسواسی.
درباره کتاب مغز مبتلا به اختلال وسواس فکری - عملی (OCD) خود را از نو سیم کشی کنید
کتاب مغز مبتلا به اختلال وسواس فکری - عملی (OCD) خود را از نو سیم کشی کنید دربارهٔ روانشناختی پیچیدهای است با زبانی کاملاً خوانا، صریح و مؤدبانه. این کتاب به نحوهٔ یادگیری و ارتباط برقرارکردن مغز میپردازد، مانند پُلی است که درک چگونگی کارکرد مدار مغز را در OCD به نحوهٔ به کارگیری همان دانش در خلق تجربیات جدید وصل میکند، تجربیاتی که میتوانند آن مدار را تغییر دهند. این کتاب، ابهام نهفته در دل OCD را بر طرف میکند؛ و قدرت و کنترلی که OCD از خواننده ربوده را به او بازمیگرداند.
خواندن کتاب مغز مبتلا به اختلال وسواس فکری - عملی (OCD) خود را از نو سیم کشی کنید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران روانشناسی عمومی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مغز مبتلا به اختلال وسواس فکری - عملی (OCD) خود را از نو سیم کشی کنید
«معمولاً مغزمان را خیلی تحویل میگیریم و توجه خود را بر چیزهایی معطوف میکنیم که با استفاده از مغز به دست آوردهایم، از ساخت اهرام گرفته تا فرود بر سطح کره ماه. اما همین مغز میتواند با خلق تعابیر، افکار، و باورهای عذاب آور، ما را در دام خود بیندازد. مغز با ایجاد تردید میتواند همواره نگرانتان کند. یا با افکاری که نمیتوانید جلوی آنها را بگیرید بر تمرکزتان چیره شود. میتواند کاری کند که برای رسیدن به آرامش خاطر، مجبور شوید کاری را بارها و بارها انجام دهید. میتواند با خلق بینهایت سناریوی مختلف، تشخیص درست از غلط را برایتان غیرممکن سازد و شما را از تصمیمگیری در مورد سادهترین مسائل بازدارد. چطور میتوانید از این فرآیندهای تولیدشده در مغز رهایی یابید؟
شاید پاسخ دادن به چنین پرسشی بسیار دشوار به نظر برسد. هرچه باشد، در واقعیتی زندگی میکنید که ساخته مغزتان است. هرچه میبینید، نتیجه ارتباط پیچیدهای میان چشم و بخشهایی از مغز است، همان بخشهایی که وظیفه پردازش و تفسیر اطلاعات دریافتی توسط چشم را بر عهده دارند. اگر این ارتباطات از بین بروند، نمیتوانید ببینید حتی اگر چشمانتان از سلامتی کامل برخوردار باشد. برای شنیدن هم به مغز وابسته هستید، اصواتی که پرده گوش را به لرزه درمیآورند، از صدای تیکتاک ساعت گرفته تا فریاد واژه «آزادی!» در مغز معنا میشوند. اگر لوب گیجگاهی، یعنی همان جایی که وظیفه معنی کردن واژگان را بر عهده دارد آسیب ببیند، ناگهان تمام حرفهای دوستتان برای شما نامفهوم میشود یا طوری به نظر میرسد که گویی به زبان خارجی عجیب و غریبی صحبت میکند. گوشها و قسمتهایی از مغز، اصوات را پردازش میکنند تا آنها را بشنوید، اما آسیب به بخش حافظه مربوط به معنی اصوات، باعث پاک شدن تمام حافظه مربوط به آن بخش میشود. مغز است که به صداهایی که میشنوید معنا میبخشد.
اکثر ما تا زمانی که درک خود را از واقعیت از دست ندهیم، نمیفهمیم تا چه اندازه به مغزمان وابسته هستیم. درک ما بر اساس نوع کارکرد مغزمان شکل میگیرد، بدین صورت که بخشهای مختلف مغز دست به کار میشوند تا بتوانیم چیزی را درک کنیم. وقتی فرَن تصادف کرد و سرش ضربه خورد، بخش خاصی از پشت مغزش به نام شکنج دوکیشکل آسیب دید. او ناگهان متوجه شد که نمیتواند چهره آدمها را به یاد بیاورد. چهرهها را میدید، ولی نمیفهمید که آنها را میشناسد یا نه. معمولاً به محض اینکه طرف مقابل شروع به حرف زدن میکرد، فرن آشنا یا غریبه بودن او را تشخیص میداد، اما تا آخر عمر نتوانست آدمها را از روی چهرهشان بشناسد. برای شناخت آدمها مجبور شد از نشانههای دیگری چون صدای آنها، موضوع مورد بحثشان، مشخصه خاصی چون موی قرمز فردار یا ابروهای تیرهشان کمک بگیرد. اکثر ما قدر این را نمیدانیم که مغزمان ساختار پیچیده چهرهها را پردازش میکند و جزء به جزء آن را در حافظه ذخیره میکند تا بتوانیم چهرههای آشنا را بشناسیم. متوجه نیستیم که واقعیتمان چطور توسط مغز شکل گرفته است.
چطور میتوانیم از مغزی بگریزیم که مدام دنیای ما را خطرناک جلوه میدهد آن هم زمانیکه میفهمیم همین مغزی که حیاتمان را با آن سپری میکنیم، دنیا را برای ما پردازش و تفسیر میکند؟ اگر فکر آلودگی بر سایر افکار ما غلبه کند، چطور باید متوقفاش کنیم؟ چطور نگران آسیب رساندن به دیگران نباشیم یا به سرطانی فکر نکنیم که ممکن است در بدنمان در حال رشد باشد؟ اگر هر بار که پشت فرمان مینشینیم، ترس همه وجودمان را فرا بگیرد، چطور بر آن غلبه کنیم؟ در چنین مواقعی مغزمان دیگر ما را در درک دنیا و سازگاری با آن یاری نمیدهد. تبدیل به شکنجهگاه ما میشود!
چطور میتوانید از مغزی که شکنجهگاهتان شده، رها شوید؟ مخصوصاً اگر دچار اختلال وسواس فکری-عملی (OCD)۱ هستید، باید به این سوآل پاسخ دهید. برای رهایی از دام این اختلال، باید در مورد نوع عملکرد مغز به جوابهایی برسید. حقیقت این است که عملکرد مغز بر پایه قوانین و محدودیتهای خاصی بنا شده است. زمانی که از نحوه کارکرد مغز مطلع شویم، میتوانیم قوانین و فرآیندهای حاکم بر آن را طوری به کار گیریم که کنترل بیشتری بر زندگی داشته باشیم. برای مثال دانستن این نکته که مغز در آن واحد تنها میتواند بر روی یک مسئله تمرکز کند، برای افراد مبتلا به وسواس فکری، سلاح دفاعی مهمی به شمار میرود. ابزاری در اختیارتان قرار میدهیم که به وسیله آن بتوانید بر افکار و دلمشغولیهای خود کنترل بیشتری پیدا کنید و به شما نشان میدهیم که چطور از این محدودیت مغز به نفع خود استفاده کنید. همینطور که در ادامه مطلب با عملکرد مغز مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی آشنا میشوید، راههای بیشتری برای کنترل آن پیدا میکنید.
درست همانطوری که برای سرپا نگه داشتن اتومبیل خود، باید در مورد نحوه عملکرد آن اطلاعات کافی داشته باشید، در مورد مغز هم باید آنقدری بدانید که بتوانید آن را در جهت راحتی خود هدایت کنید. وسواس یا نگرانی مداوم در مغز، مثل عیب یا نقص فنی در اتومبیل است. اطلاع از ایراد موتور میتواند به نحوه مدیریت مشکل کمک کند. شاید لازم باشد روغن موتور را به صورت مداوم چک کنید و به طور منظم مقداری روغن سر موتور اضافه کنید. ما نویسندگان کتاب، هر دو مدرک دکتری داریم، اما زمانی که اتومبیلی صدای عجیب و غریب تولید کند یا دود از اگزوزش خارج شود نمیدانیم چه باید بکنیم. در چنین مواقعی به جِرمی، مکانیک مورد علاقهمان زنگ میزنیم و او راه چاره را به ما نشان میدهد.»
حجم
۴۳۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۴۳۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه