کتاب سیر طولانی روز در شب
معرفی کتاب سیر طولانی روز در شب
کتاب سیر طولانی روز در شب نوشتهٔ یوجین اونیل و ترجمهٔ یدالله آقاعباسی است. نشر بیدگل این کتاب را منتشر کرده است. این اثر از مجموعهٔ «نمایشنامهها» از این نشر و کتابی حاوی یک نمایشنامهٔ چهارپردهای است.
درباره کتاب سیر طولانی روز در شب
کتاب سیر طولانی روز در شب نمایشنامهٔ خودزندگینامهای یوجین اونیل است که برخی آن را استادانهترین اثر او به شمار آوردهاند. این نمایشنامه را اولینبار انتشارات «دانشگاه ییل» در ۱۹۵۶ منتشر کرد و یک سال بعد برندهٔ جایزهٔ «پولیتزر» شد. اونیل «سیر طولانی روز در شب» را در سال ۱۹۴۰ نوشت اما، نمایشنامه تا سال ۱۹۵۶، یعنی پس از مرگ نویسنده روی صحنه نرفت. او در این نمایشنامه با شجاعت و بدون هیچ شرمی از زندگی واقعی خودش نوشته است. اثر او تلاشی غمبار برای درک خودش و خانوادهاش است. اونیل در تقدیمنامهٔ این کتاب بیان کرده است که این نمایشنامه دربارهٔ اندوهی کهنه است و با اشک و خون نوشته شده است.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب سیر طولانی روز در شب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به نمایشنامههای خودزندگینامهای آمریکایی پیشنهاد میکنیم.
درباره یوجین اونیل
یوجین اونیل در ۱۶ اکتبر ۱۸۸۸ در هتلی در برادوی که منطقهای از نیویورک و مرکز فعالیتهای هنری و تماشاخانههای مهمی در آمریکا است، به دنیا آمد. او نمایشنامهنویس برجستهٔ آمریکایی است که برندهٔ جایزهٔ ادبی نوبل در سال ۱۹۳۶ میلادی بوده است. اونیل پیوسته در جستوجوی شناخت شخصیت انسان و معنای زندگی بود. او از سالهای ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۲ در نقاط دوردست و خطرناک به سیروسفر پرداخت و به مشاغل عجیبی چون جاشویی کشتیهای قارهپیما، استخراج طلا از معادن هندوراس در آمریکای لاتین، خبرنگاری روزنامهها و... دست زد. ابتلای او به بیماری سل به این ماجراجوییها و تکاپوهای فیلسوفانه پایان داد. در دوران اقامت نسبتاً طولانی در آسایشگاه معلولین، به خواندن و نوشتن پرداخت و چند نمایشنامهای که در سال ۱۹۱۴ به نام «تشنگی» انتشار داد، محصول خواندن و نوشتن در همین دوره است. پس از ترخیص از بیمارستان، در سمینار نمایشنامهنویسی پروفسور «جرج پییرس بیکر» شرکت کرد. این کلاسها به نام «کارگاه نمایشنامهنویس چهلوهفت» بهمدت یک سال ادامه یافت. نمایشنامههایی که اونیل پس از طی این دورۀ آموزشی نوشت، ۴ جایزهٔ پولیترز دریافت و سرانجام در سال ۱۹۳۶ جایزۀ ادبی نوبل را نصیب او کرد. اونیل در همه مکاتب، سبکها و گونههای ادبی - نمایشی طبعآزمایی کرد و با موفقیت، استقبال و تحسین منتقدان روبهرو شد. نمایشنامۀ «گوریل پشمالو» اثر او بهعنوان یکی از چند تراژدی مدرن در ادبیات نمایشی جهان شناخته و ستایش شده است. برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ زندگی یوجین اونیل میتوان به یکی از آثارش به نام «سفر دراز روز در شب» که نمایانگر زندگی شخصی و خانوادگی او است، مراجعه کرد. یوجین اونیل در ۲۷ نوامبر ۱۹۵۳ پس از نوشتن بیش از ۳۰ نمایشنامه در شهر بوستون درگذشت. چند نمایشنامه از یوجین اونیل که به فارسی ترجمه شده عبارتند از «گوریل پشمالو»، «تار عنکبوت»، «تشنگی»، «پیش از ناشتایی» (پیش از صبحانه)، «مرد یخین میآید»، «نخستین آدم»، «مارکوپولی»، «خداوندگار براون»، «امپراتور جونز»، «عزا برازنده الکتراست»، «سیر طولانی روز در شب» و «آنا کریستی».
بخشی از کتاب سیر طولانی روز در شب
«سالهاست که دست به پیانو نزدم. اگه هم میخواستم، با این انگشتهای علیل نمیتونستم. یه مدت بعد از ازدواجم سعـی کردم موسیـقی رو دنبـال کنـم، اما فایده نداشت.
مهمونخونهها و مسافرخونهها و قطارهای کثیف، ولکردن بچهها، نداشتن خونه...
با نفرت شدید به دستهایش خیره میشود.
کاتلین میبینی چقدر دستهام زشت شدن؟ چقدر کجوکوله و علیلن آدم فکر میکنه تو یه تصادف وحشتناک اینطوری شدن!
خندهٔ کوتاه عجیبی میکند.
اگه خوب فکرش رو بکنی همینطوری هم هست، همین بلا سرشون اومده.
ناگهان دستهایش را پشتش قایم میکند.
نمیتونم بهشون نگاه کنم. اونها از شیپور مه هم بدترن، چون یادم میندازن که...
بعد با اعتمادبهنفسی تدافعی اما حتی اینها هم دیگه نمیتونن ناراحتم کنن.
دستهایش را از پشتش جلو میآورد و با دقت به آنها خیره میشود، سپس آهسته...
دیگه خیلی دور شدن. میبینمشون، اما درد دیگه رفته.
کاتلین: (با حیرتی بلاهتآمیز) از اون دارو خوردین؟ رفتارتون بامزه شده خانم. اگه خوب نمیشناختمتون خانم، فکر میکردم مشروب خوردین.
مری: (با حالتی رؤیایی) درد رو میکُشه. آدم رو میبره به گذشتههای دور، اونقدر دور که دیگه دست کسی بهش نمیرسه. فقط گذشتهای واقعیه که آدم توش خوشبخت بوده.
مکث میکند. بعد انگار کلماتش شادیهای گذشته را به یادش آورده باشند، رفتار و حالت چهرهاش بهکلی تغییر میکند. جوانتر به نظر میرسد. حالت معصومانهٔ دختر راهبهای را پیدا میکند و محجوبانه لبخند میزند.
تو الان به آقایتایرون میگی خوشقیافه کاتلین، باید اون رو وقتی میدیدی که من تازه باهاش آشنا شده بودم. یکی از خوشقیافهترین مردهای مشهور کشور بود.
دخترهای صومعه که اون رو روی صحنه یا عکسهاش رو دیدهبودن، مدام ازش تعریف میکردن. میدونی اونوقتها ستارهٔ بزرگی بود. زنها جلوی سالن تئاتر منتظر میموندن تا وقتی میاومد بیرون، یه لحظه ببیننش. نمیدونی چقدر خوشحال شدم وقتی پدرم برام نامه نوشت که اون و جیمز تایرون باهم دوست شدن و من میتونم وقتی برای تعطیلات عید پاک برمیگردم خونه اون رو ببینم. نامه رو به همهٔ دخترهای صومعه نشون دادم و خیلی حسودیشون شد! اولینبار پدرم من رو به دیدن نمایشش برد. یه نمایش دربارهٔ انقلاب فرانسه و قهرمانش یه نجیبزاده بود. نمیتونستم چشم ازش بردارم. وقتی تو نمایش انداختنش زندون، گریهم گرفت، بعد خیلی از دست خودم حرص خوردم، چون میترسیدم چشمها و دماغم قرمز شده باشن. پدرم بهم گفته بود که بعد از اجرا میریم پشتصحنه و تو اتاق رختکنش. همین کار رو هم کردیم.»
حجم
۲۲۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۹ صفحه
حجم
۲۲۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۹ صفحه