تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب مادربزرگ وبستر
معرفی کتاب مادربزرگ وبستر
کتاب الکترونیکی «مادربزرگوبستر» نوشتهٔ کرولاین بلکوود با ترجمهٔ نیما حسن ویجویه را نشر بیدگل منتشر کرده است. این رمان کوتاه، با نگاهی موشکافانه به روابط خانوادگی و میراث زنانگی در خانوادهای اشرافی، داستانی از تنهایی، انزوا و تقابل نسلها را روایت میکند. بلکوود با زبانی دقیق و توصیفاتی ملموس، فضای سرد و سنگین خانهای قدیمی را به تصویر میکشد و شخصیتهایی را میآفریند که هرکدام درگیر گذشته و زخمهای خود هستند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مادربزرگ وبستر
«مادربزرگوبستر» اثری داستانی و کوتاه از کرولاین بلکوود است که در قالب رمان، به زندگی و روابط پیچیدهٔ زنان یک خانوادهٔ اشرافی میپردازد. این کتاب در دهههای پایانی قرن بیستم نوشته شده و فضای پساجنگ و تغییرات اجتماعی انگلستان را در پسزمینه دارد. ساختار کتاب بر پایهٔ روایت اولشخص شکل گرفته و راوی جوانی را دنبال میکند که برای گذراندن دوران نقاهت به خانهٔ مادربزرگ پدریاش فرستاده میشود. بلکوود با بهرهگیری از عناصر گوتیک و توصیفهای دقیق، فضای خانهٔ سرد و تاریک مادربزرگ را به صحنهای برای نمایش انزوا، خاطرات تلخ و میراث روانی زنان خانواده بدل میکند. شخصیتها در این رمان هرکدام حامل بخشی از تاریخ و زخمهای نسلهای پیشین هستند و روایت، با نگاهی بیپرده و گاه طنزآمیز، به روابط قدرت، جنسیت و فروپاشی روانی میپردازد. «مادربزرگوبستر» با حجم کم خود، تصویری پرجزئیات و تأملبرانگیز از فروپاشی سنتها و مواجههٔ نسل جدید با گذشتهای سنگین ارائه میدهد.
خلاصه داستان مادربزرگ وبستر
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «مادربزرگوبستر» با ورود راوی نوجوان به خانهٔ مادربزرگ پدریاش آغاز میشود؛ خانهای سرد، تاریک و پر از قوانین خشک که در منطقهای ساحلی و دورافتاده قرار دارد. راوی که بهدلیل بیماری و توصیهٔ پزشکان برای استنشاق هوای دریا به این خانه فرستاده شده، بهتدریج با شخصیت سختگیر، منزوی و بیاحساس مادربزرگ آشنا میشود. مادربزرگوبستر زنی است که سالها در انزوا و با وسواس نسبت به نظم و صرفهجویی زندگی کرده و رابطهاش با اطرافیان، بهویژه دخترش، قطع شده است. حضور خدمتکار سالخورده و معلول، ریچاردز، و قوانین سفتوسخت خانه، فضای خفقانآوری ایجاد میکند که راوی را به تأمل دربارهٔ گذشتهٔ خانواده و سرنوشت زنان آن وا میدارد. در خلال اقامت، راوی با خاطرات و روایتهایی از مادربزرگ مادریاش، که دچار فروپاشی روانی شده و پس از حادثهای هولناک از خانواده طرد شده، مواجه میشود. این خاطرات و کابوسها، ترس از به ارث بردن جنون و انزوای خانوادگی را در ذهن راوی تقویت میکند. در کنار مادربزرگوبستر، عمهلاوینیا نیز با سبک زندگی متفاوت و پرهیاهویش، تضادی آشکار با فضای سرد و بیروح خانه ایجاد میکند. روایت، با جزئیات دقیق از مناسبات خانوادگی، خاطرات تلخ و ترسهای پنهان، تصویری از میراث روانی و عاطفی زنان خانواده ارائه میدهد، بیآنکه پایانی قطعی یا راهحلی روشن پیش روی شخصیتها بگذارد.
چرا باید کتاب مادربزرگ وبستر را بخوانیم؟
«مادربزرگوبستر» با فضاسازی منحصربهفرد و پرداختن به روابط پیچیدهٔ خانوادگی، تجربهای متفاوت از خواندن یک رمان کوتاه را رقم میزند. این کتاب با نگاهی بیپرده به انزوا، پیری، فروپاشی سنتها و تأثیرات روانی نسلها، مخاطب را به تأمل دربارهٔ میراث خانوادگی و نقش زنان در ساختارهای سنتی و مدرن وامیدارد. توصیفهای دقیق از فضای خانه و شخصیتها، همراه با طنز تلخ و نگاه انتقادی به طبقهٔ اشراف، اثری خلق کرده که هم از نظر ادبی و هم از نظر روانشناختی قابل توجه است. خواندن این کتاب فرصتی است برای مواجهه با لایههای پنهان روابط خانوادگی و تأثیرات ناگفتهٔ گذشته بر زندگی امروز.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای کوتاه، داستانهای خانوادگی، ادبیات گوتیک و روایتهای روانشناختی مناسب است. همچنین کسانی که دغدغهٔ بررسی روابط میاننسلی، تأثیرات گذشته بر حال و نقش زنان در خانواده را دارند، از خواندن این اثر بهره خواهند برد.
بخشی از کتاب مادربزرگ وبستر
«خانهٔ مادربزرگوبستر مثل اکثر کلیساها نمور و سرد بود. وعدههای غذا را طبقِ عادت توی سینی جلوی شومینه میخوردیم که البته بهخاطر قناعت و صرفهجویی هیچوقت روشنش نمیکردند و برای همین همیشه غذا ازدهانافتاده و ماسیده بود. دورهٔ ریاضت پس از جنگ بود و با ترتیبی که مادربزرگوبستر داده بود غذای آنجا به گمانم ناچیزتر و مختصرتر از هر جای دیگری بود. البته شاید هم چون غذایش را همیشه داخل بشقاب نقرهٔ گرانقیمت میکشیدند، اینطور به نظر میآمد. مادربزرگوبستر مستخدم شَل و چلاقی را که هر روز بشقابش را در زیرزمین خانه برق میانداخت با نام فامیلیاش، ریچاردز، صدا میزد. تکههای کوچک مارگارین توی ظرفِ کرهخوری بزرگِ قلمکاریشدهٔ نقره، که خیلی گرانقیمت به نظر میرسید و ریچاردز از آشپزخانه میآوردش، آنقدر کوچک و محقر به چشم میآمدند که انگار اصلا وجود نداشتند. ساخارینی هم که همیشه بهعوضِ شکر داخل کاسهٔ قیمتی میریختند مایهٔ خجالت بود. وعدهٔ کم و ناچیز و درعینحال بیمزه و لاستیکمانند اسپاگتیِ کنسروشده هم هر موقع داخل دیس بزرگ و تمیز و براق مهمان ظاهر میشد بیشتر شبیه به وصلهٔ ناجور و لکهٔ کوچک و کمرنگی بود که روی زیبایی ظرف نقره خدشه میانداخت و ریچاردز باید تمیزش میکرد. تا قبل از اقامتم پیش مادربزرگوبستر زیاد به دیدنش نمیرفتم. همیشه برایم سؤال بود که چطور همچو آدمی اصلا خواستهٔ مادرم را قبول کرده که مدتی مهمان خانهاش باشم. احتمالا تلقی شخصیاش از وظایف خانوادگی مجابش کرده بود که نتیجهاش را برای گذراندن دوران نقاهت به خانهاش راه بدهد، البته از قرار معلوم به این شرطوشروط که قوانین سفتوسخت خانهاش رعایت شود و مزاحمتی برای شیوهٔ زندگی یکنواخت و محتاطانهاش نباشد.»
حجم
۱۲۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۲۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه