دانلود و خرید کتاب ویلت شارلوت برونته ترجمه مرضیه خسروی
تصویر جلد کتاب ویلت

کتاب ویلت

معرفی کتاب ویلت

«ویلت» نوشته شارلوت برونته(۱۸۵۵-۱۸۱۶) نویسنده مشهور و کلاسیک انگلیسی و از خواهران برونته است. ویلت، پس از جین ایر، موفق‌ترین اثر شارلوت برونته به حساب می‌آید. پس از یک فاجعه خانوادگی، لوسی سنو سرزمین مادری‌اش، انگلستان، را به مقصد شهر ویلت (یک شهر خیالی فرانسه‌زبان) ترک می‌کند تا در آنجا در مدرسه‌ای دخترانه تدریس کند. لوسی در طی داستان با ماجراهای مهیج و همچنین عاطفی‌ای مواجه می‌شود. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: مادام بِک این جمله را گفت: «نظر شما چیست، دوشیزه لوسی؟ آیا ایشان رنگ‌پریده‌تر و لاغرتر نشده‌اند؟» به‌ندرت پیش می‌آمد که در حضور دکتر جان بیشتر از یکی دو کلمه حرف بزنم. از آن نوع آدم‌ها بود که می‌شد با او همیشه همان آدم منفعل و خنثایی باشم که خیال می‌کرد؛ اما این دفعه خودم را مجاز دانستم که کمی مفصل‌تر جواب بدهم. حرفی هم که زدم کاملاً معنادار بود. گفتم: «در این لحظه ایشان البته ناخوش به نظر می‌رسند؛ ولی شاید علتش گذرا باشد. احتمالاً دکتر جان دلخورند یا کمی مضطرب.» نمی‌دانم چه عکس‌العملی نشان داد؛ چون اصلاً به قیافه‌اش نگاه نکردم. ژورژِت داشت با انگلیسی شکسته‌بسته‌اش از من می‌پرسید که آیا اجازه دارد یک لیوان «اوسوکره» بخورد یا نه. من به انگلیسی جوابش را دادم. فکر می‌کنم دکتر جان برای اولین‌بار متوجه شد که من هم‌زبانش هستم. تا آن موقع خیال می‌کرد من غیرانگلیسی‌ام، به من می‌گفت «مادموازل» و همیشه هم درباره‌ی مراقبت از بچه با من فرانسه حرف می‌زد. به نظرم رسید که می‌خواهد چیزی بگوید؛ اما صلاح دید نگوید، و جلوی زبانش را گرفت. مادام بِک باز هم نصیحتش کرد. دکتر جان سرش را تکان داد و خندید. بعد بلند شد و با کمال ادب صبح بخیری گفت؛ اما هنوز حالت بی‌اعتنایی کسی را داشت که توجه زیادی دیده یا حتی در کارش فضولی شده و ناراحت است.
Pariya
۱۳۹۸/۰۱/۲۰

کتاب قشنگیه.. شخصیت آروم لوسی اسنو ، سکوت کردنش ، صبوری و متانتش ،ذره ذره پیشرفت کردن و بزرگ شدنش رو خیلی خیلی دوست داشتم ‌.. این کتاب رو باید کنار پنجره تو یه روز بارونی خوند..نویسنده با مهارت میاد دست تخیلت

- بیشتر
Shadi
۱۳۹۹/۰۵/۲۴

برعکس کتاب جین ایر این کتاب خییییلی طول کشید تا تموم شه. یه جاهایی جذابیتش رو برام از دست میداد. ولی نمیتونستم نخونم و سرنوشت لوسی رو نفهمم! به نظرم آخر کتاب طوفان الکی اومد وسط و یهو با یه

- بیشتر
کتاب باز
۱۳۹۹/۰۲/۱۶

قشنگه! ولی خیلی رو اعصابمه! کشدار، با توضیحات اضافه (بیش از حد! مگرنه من عاشق توضیحات اضافه ام❤) حوصله سر بر و ناامید کننده. کتاب بیشتر روی احوالات بقیه مردم تمرکز داشت تا خود شخصیت اصلی. اینکه هیچ اتفاق واقعا مهمی

- بیشتر
sayna
۱۳۹۶/۰۳/۱۳

من از خوندن کتاب ویلت بیشتر از جین ایر لذت بردم به نظرم پخته ترین اثر شارلوت برونته ست (اخرین اثرش هم هست) به دوستداران اثار کلاسیک پیشنهاد میکنم که حتما ای کتاب رو بخونن از خوندنش پشیمون نمیشن؛)

Sepid
۱۴۰۰/۰۶/۱۳

یاد اروین یالوم توی کتاب مامان و معنای زندگی افتادم که میگه قبل از پیدا شدن علم روانشناسی، نویسنده‌ها کار روان‌شناس‌ها رو انجام می‌دادن...

آدم برفی
۱۳۹۸/۰۴/۳۱

1. صرفا نظر من هست 2. شاید کمی از داستان برایتان لوث شود 3. پیشنهاد میکنم برای این کتاب نسبتا حجیم وقت نگذارید، مگر اینکه به آثار کلاسیک علاقه وافری دارید. اگر بخواهم صرفا در یک کلمه کتاب را توصیف کنم "حوصله سر

- بیشتر
معصومه
۱۳۹۹/۰۵/۱۲

خب اول از همه اینکه انتظار یه رمان جین استینی رو نداشته باشید!! رمان زیبا و واقع گرایانه ایه متن بسیار پخته و روانه داستان حول محور لوسی و افکارش و با زاویه دید او از آدم های اطرافش روایت

- بیشتر
ریحان
۱۳۹۸/۱۱/۲۷

سلام من دوتا مسئله را نفهمیدم، یکی در اوایل کتاب چه بلایی سر خانواده لوسی میاد،یکی هم آخر داستان چی شد 😂

فاطمه
۱۳۹۷/۱۰/۲۰

من این کتاب رو به صورت فیزیکی و برای انتشارات نی اگر اشتباه نکنم دارم و واقعا روند آروم و جلو جلو رفتن داستان رو دوست داشتم .اونایی که تو نقد دست دارند می گند ، جین ایر کتاب معروف

- بیشتر
مریم اژدری
۱۴۰۱/۰۴/۱۶

شارلوت برونته‌ نگارنده ویلت از برجسته ترین نویسندگان ادبیات کلاسیک و خالق جین ایر می باشد.ذکر همین دو نکته کفایت می کند که دوستداران ادبیات کلاسیک وسوسه شوند ویلت را مطالعه نمایند. ویلت متأخرترین اثر کامل شارلوت به لحاظ نگارش است(

- بیشتر
خیلی سخت است که آدم مدام سعی بکند خوب باشد و درست حرف بزند...
چڪاوڪ
خودم می‌بایست کارم را پیش ببرم.
چڪاوڪ
دلشوره و اضطراب در کمین است؛ مانند ببری آماده‌ی حمله در دل جنگل.
چڪاوڪ
مادام که جسم آدمی سالم است و روحش راکد نیست، خطر و تنهایی و آینده‌ی نامعلوم او را از پا نمی‌اندازد
چڪاوڪ
انگار می‌بایست کاری بکنم. می‌بایست برانگیخته شوم، به حرکت درآیم، مهمیزم زده شود، به تکاپو وادار شوم.
چڪاوڪ
خدا بخشنده است؛ اما همیشه هم حکمتش بر ما روشن نیست. باید سرنوشت‌مان را هرطور که هست بپذیریم و تلاش کنیم به سرنوشت دیگران رنگ سعادت بیفشانیم. مگر نه؟
چڪاوڪ
فقط به یاری ستاره‌ها بود که مسیر تاریکم را پیدا می‌کردم.
چڪاوڪ
سعی کن بفهمی چه چیزی توی کله‌ات هست.
چڪاوڪ
دروغ گفتن خیلی بدتر از این است که آدم گاهی به کلیسا نرود.
چڪاوڪ
معلم فهیمی که کارش را بلد باشد، فوری بدون جرّ و بحث کردن و سرکوفت زدن مطلب را درز می‌گیرد، با احتیاط، مشکلات را رفع و رجوع می‌کند، مطلب را آنقدر ساده می‌کند که شاگردها بفهمند، بعد مطلب ساده‌شده را به آن‌ها درس می‌دهد، و آن وقت لبخند ملیحی هم تحویل‌شان می‌دهد.
چڪاوڪ
صدهابار روبه آسمان دعا می‌کنیم و پاسخی نمی‌گیریم؛ اما ناگهان، در لحظه‌ای که انتظارش را نداریم، هدیه‌ای طلایی به دامان‌مان می‌افتد، میوه‌ای رسیده و آبدار.
fatemeh.76
کار خوب همیشه ثواب دارد.
چڪاوڪ
«ولی تنهایی غم‌انگیز است.» «بله غم‌انگیز است؛ اما زندگی چیزهایی بدتر از این هم دارد. عمیق‌تر از غم، دل‌شکستگی است.»
Pariya
اوضاع و احوال، اشخاص، حتی الفاظ و حالت‌هایی که از یاد آدم می‌رود، ممکن است در شرایطی در گوشه‌هایی از ذهن آدم یا بقیه زنده بشود.
چڪاوڪ
هیچ‌چیز بهتر از این نیست که کارتان را زیاد مهم نگیرید؛ چون ذهن و جسم آدم آرام باقی می‌ماند؛ اما اگر تصورات بزرگ و گنده در سر داشته باشید، ممکن است هم ذهن‌تان سرخورده بشود هم جسم‌تان.
چڪاوڪ
دیوارهای سنگی زندان نمی‌سازند میله‌های آهنی نیز قفس نمی‌سازند و مادام که جسم آدمی سالم است و روحش راکد نیست، خطر و تنهایی و آینده‌ی نامعلوم او را از پا نمی‌اندازد، به‌خصوص اگر فرشته‌ی آزادی بال‌هایش را به ما ببخشد و ملکه‌ی امید با ستاره‌اش رهنمای ما باشد.
شراره
انگار در چنین دوره‌هایی دنیای ما عنان می‌گسلد و آشوب می‌شود. انسان‌های ضعیف‌تر در بخار سرکشی که از تنوره‌های داغ آتشفشان برمی‌خیزد جان می‌دهند.
چڪاوڪ
بدبختی و فلاکت باعث می‌شود جان‌های مهربان و خیرخواه تزکیه بیابند و پارسایی پیشه کنند؛ اما ارواح سرسخت و شرور به دیو بدل شود
چڪاوڪ
همه‌ی آدم‌ها مردن از فرط گرسنگی را کم و بیش درک می‌کنند؛ اما کمتر کسی دیوانه شدن از فرط تنهایی را برمی‌تابد و درمی‌یابد. اسیر بازگشته‌ای که مدت‌ها در حبس بوده است، به نظر دیگران دیوانه یا ابله می‌نماید! حواس از وجودش رخت بربسته، رگ و پی‌اش به آتش کشیده شده، عذاب الیم چشیده و سپس به رعشه افتاده، اما قضیه آن‌قدر بغرنج است که به آن نمی‌اندیشند و آن‌قدر هم دور از ذهن می‌نماید که درکش نمی‌کنند.
Shadi
تنها کسی که گل دستش نبود من بودم. من گل را روی شاخه دوست دارم. وقتی چیده می‌شد دیگر خوشم نمی‌آمد؛ چون به‌نظرم بی‌ریشه می‌رسد و پژمردنی، و شباهتش به زندگی مرا غمگین می‌کند. هیچ‌وقت به کسانی که دوست‌شان دارم گل تقدیم نمی‌کنم. هیچ‌وقت هم دوست ندارم کسانی که برایم عزیزند به من گل تقدیم کنند.
Shadi

حجم

۵۸۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۶۷۲ صفحه

حجم

۵۸۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۶۷۲ صفحه

قیمت:
۱۳۶,۰۰۰
۶۸,۰۰۰
۵۰%
تومان