
کتاب بازنده ها نمی خندند
معرفی کتاب بازنده ها نمی خندند
کتاب الکترونیکی بازنده ها نمی خندند نوشتۀ اکرم حسینزاده (امیدوار) است و انتشارات شقایق آن را منتشر کرده است. کتاب بازنده ها نمی خندند، رمانی است که داستانی درام دربارۀ ارتباط و عشقی نافرجام دارد.
درباره کتاب بازنده ها نمی خندند
کتاب بازنده ها نمی خندند زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است. قهرمان اصلی کتاب بازنده ها نمی خندند، زن جوانی است که تصمیم گرفته آیندۀ درخشانی را برای خود رقم بزند. بااینحال، هنوز هم از یادآوری برخی از خاطراتش، اندوهگین میشود و همچنان نتوانسته با بعضی از مشکلاتش روبهرو شود.
رمان یکی از راههای انتقال احساسات است. نویسنده برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و داستان و رمان همین زبان است. با داستان از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میگیرید و گمشده وجودتان را پیدا میکنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که سالها نویسندگان در داستانشان بازگو کردهاند.
داستان معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. نویسنده در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور میکند و کمک میکند خودتان را بهتر بشناسید.
خواندن کتاب بازنده ها نمی خندند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای فارسی معاصر مناسب است.
بخشی از کتاب بازنده ها نمی خندند
«دست به چهارچوب در گرفتم و چند نفس پشت سر هم کشیدم، نگاهم عجولانه به ساعتم رفت، خوشبختانه هنوز وقت داشتم. این شغل اینقدر برایم مهم بود که بخواهم خود را به شرکت برسانم، یعنی فقط همینم کم بود در این اوضاع شغلم را هم از دست بدهم. نفسم جانیامده خود را داخل شرکت پرت کردم، با دیدن منشی سریع جلو رفتم.
ـ این رئیسه هنوز هست، نرفته که!
ـ معلومه کجایی؟ به هیشکی نگفته کجا رفتی؟ طرف بد عصبانی شده بود.
دستانم را بلاتکلیف در هوا تکان دادم.
ـ حالا هست یا نه؟
زیبا دست به تلفن برده بود.
ـ بذار بهش بگم اومدی...
که مهسا سر رسید و برخلاف سروصدای همیشهاش آهسته گفت:
ـ وای زیبا صبر کن.
و دست مرا کشید و داخل سرویسبهداشتی هل داد و در حال بستن در غر زد:
ـ رنگت عین میته بدبخت، این جوری بری دیگه کارت به معرفی نمیکشه. طرف میگه گم شو بیرون حالم رو به هم زدی.
و از جیب مانتویش مداد و رژ درآورد و قبل از اینکه بتوانم اعتراض درستی بکنم به سرعت مشغول شد.
ـ اون تو که رفتی یه ذره جلوی زبونت رو بگیر و همچین یه نمه هم ناز دخترونه بریز تو چشمهات که طرف نزنه لتوپارت کنه.
بیحوصله لب زدم:
ـ طرف غلط میکنه.
ـ کوفت حرف نزن، رژت کج شد.
و مجبور شد باز رژم را مرتب کند. کمی عقبتر رفت و با نگاه به من گفت:
ـ آخه تو همینطور زیر آفتاب سوزان هم خون تو بدنت نداری، امید هم وقت پیدا کرد برا تصادف کردن؟...»
حجم
۷۲۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۷۵۲ صفحه
حجم
۷۲۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۷۵۲ صفحه
نظرات کاربران
کتاب بازندهها یک کتاب بسیار خوب و جذاب بود من از خوندنش خیلی خیلی لذت بردم هم نسخهی آنلاینش رو خوندم هم کتابش رو خریدم ، کامران و سلوا رو خیلی دوست داشتم و این کتاب اینقدر برای من لذتبخش
اسپویل معتقدم دختر داستان اگه خانواده داشت پسره جرات نمیکرد باهاش اونطور برخورد کنه…پشتوانه نداشت دلم کباب شد براش مخصوصا روز بعد طلاق درسته کارش اشتباه بود ولی حقش اینهمه ظلم نبود کیانا خیلی خوب بود تو روندداستان کامل رشد کرد خیلی تغییرکرد عاشق
کتاب قشنگی بود ولی آخرش سیر اتفاقات خیلی پشت هم بود . دوسش داشتم😍
قشنگ بود
خیلییی خیلیییی فشنگ بود به شدت توصیه میکنمش💕
خوب بود فقط آخرش خیلی هندی شد
کتاب قشنگی بود و شخصیت پردازی قصه ها خیلی خوب بود.بعد از مدتها یک کتاب درست و حسابی خوندم.
کتاب قشنگی بود از خوندنش لذت بردم به همه دوستان توصیه میکنم با تشکر وخسته نباشید خدمت نویسنده محترم
بعد مدتها یه کتاب خوب خوندم..
سرگرم کننده