کتاب گاندی؛ گونه ای زندگی
معرفی کتاب گاندی؛ گونه ای زندگی
کتاب گاندی؛ گونه ای زندگی نوشتهٔ کریشنا کری پالانی و ترجمهٔ غلامعلی کشانی است. نشر قطره این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی زندگینامهٔ گاندی و چند نقد و نظر دربارهٔ او.
درباره کتاب گاندی؛ گونه ای زندگی
کریشنا کری پالانی در کتاب گاندی؛ گونه ای زندگی زندگینامهٔ گاندی را در ۴۷ فصل نگاشته است. او تأکید میکند که ۶۷ سال از ترور او در ژانویهٔ ۱۹۴۸ میگذرد و تقریباً بسیاری از تصوراتی که او درمورد هند آرمانیِ خویش داشت نقش بر آب شده است، اما هند اکنون حاکمانی بهظاهر هندی دارد و هر گونه دخالت رسمی دولت انگلیس در امور آن، با پاسخ دندانشکن دیپلماتیک مقامات هندی روبهرو میشود. پس هند بهظاهر استقلال دارد و بیگانگان را بیرون ریخته است. واقعیت چنین نیست؛ چراکه اکنون همه میدانیم آوارگانی شاید بیشتر از کل جمعیت هند در سال ۱۹۴۸، در زاغهها و خیابانهای شهرها و حومهها به دنیا میآیند، میخورند، میخوابند، دفع میکنند، میزیند، میزایند و در همانجا نیز میمیرند. گاندی میان دزد هندی و دزد انگلیسی فرقی نمیگذاشت. به سخن دیگر، او میخواست زادهشدن انسانی نو را در هند و از طریق هند در همهٔ جهان به چشم ببیند. انسانی که بدون خشونت و با عشق نامشروط و فراگیر به همنوع سیراب میشود و در مواقع لازم، در برابر قدرت و ثروت متجاوز هم قادر به سخنگفتن و ایستادگی است. به این ترتیب راهی به رهاییِ بشر از درد و رنج خشونت و جنگ و بیرحمی و تورم ثروت و قدرت، هدردادن و تخریب محیطزیست و حاکمیت مذهب مصرف پیدا میشود. از سوی دیگر با تلاش خود در این راه، میخواست به حقیقت شخصیِ مطلوب خود هم برسد؛ حقیقتی که میگفت همان خدا است و به او آرامش شخصیِ عارفانهای میبخشید. عنوان برخی از فصلهای این کتاب عبارتاند از «سرنوشت چشمک میزند»، «حقوقدان و میهنپرست»، «بازگشت به میدان نبرد»، مشورش زولو و پس از آن»، «انجام وظیفه برای امپراتوری»، «صبحدمی با خونْ سرخ!» و «سپاه مرزیِ تکنفره». در انتهای کتاب بخشی با عنوان «تصاویری از موهانداس گاندی» قرار داده شده است که میتواند برای مرور زندگینامهٔ گاندی سودمند باشد.
خواندن کتاب گاندی؛ گونه ای زندگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران زندگینامهٔ گاندی و علاقهمندان به تاریخ سیاسی و روابط بینالملل پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب گاندی؛ گونه ای زندگی
«مأموریت سیاسیاش هرچند بینتیجه بود، اما در طیِ این میانپردهٔ مسالمتجویانه در لندن، مشوقهای اخلاقی و فکریِ بیشتری دریافت کرد که خمیرمایهای را فعالتر کرد که پیشتر در وجودش در ساز و کار بود. با همدردی و تحسین، مبارزهٔ شجاعانهٔ زنان بریتانیا را برای کسب حقّ رأی به تماشا نشست و در عین حال از اینکه میدید زنان هم باید با افراط در خشونت برای گرفتن حق، «از شرارتهای مردان» نسخهبرداری کنند، غمگین شد.۷۳ در هنگام جنگ بوئر، وی زنان شجاعی را میستود که شادمانه در اردوگاههای کار اجباریِ بریتانیا رنج میبردند؛ حالا مقاومت خواهران بریتانیاییِ آنان را تحسین میکرد که بیباکانه در پیِ اثبات حقّ برابریشان با مردان بودند.
هرگز از اینکه بگوید راز مقاومت منفی را از زنان یادگرفته است، خسته نمیشد. در جایی به خانم پولاک گفت: «من بیش از پیش میبینم که زنان میخواهند نقشی در امور دنیا بازی کنند. آنان سرمایهٔ بزرگی برای هر جنبشی هستند... من در مورد مقاومت منفی، بهعنوان سلاح قدرت، از زنان هندی بیشتر از هرکس دیگری درس گرفتهام. حتی «با» (کاستوربا) بهمن یاد داده است که نمیتوانم او را مجبور به انجام کاری کنم که مطلقاً و سرسختانه از آن خودداری میکند. او فقط مقاومت منفی میکند و من هم درمانده میشوم.»
خانم پولاک اتفاقاً در این دوران در لندن بود و ما اطلاعاتی را که از بعضی نکات فرعیِ شیوهٔ زندگیِ گاندی در مادرشهر لندن داریم، به نگاه خاصّ زنانهٔ وی مدیونیم. گاندی هرگز از انسان بودن و مهربانی دست برنداشت؛ هر قدر هم که از مراتب بالای «مقام روح بزرگ» بالا رفت، اما در این زمان وی هنوز با وجود تعهد به «براهماچاریا» و کوچآباد فینیکس، از بعضی چیزهای زندگی لذت میبرد. هنوز از فنجانی چای لذت میبرد و آن را همراه با نان برشتهٔ کرهای و میوهٔ فراوان در اتاقش در هتل «کاخ وستمینیستر» (که دیگر در آنجا نیست) در خیابان ویکتوریا برای انبوه دیدارکنندگانش میآوردند. هنوز دوست داشت مانند اشرافزادگان انگلیسی لباس بپوشد و خاطرهٔ زندهٔ خانم پولاک از تغییرات پوشاکش از اولین دیدار تا دیدار با وی در اَشرام سابارماتی، باز هم ارزش یادآوری دارد.
«راستی! با پوشاکی که میپوشید، چه مراحل رنگارنگی میدیدیم که در زندگیِ ذهنیِ ایشان، ابراز میشد! فکر میکنم هر لباسی بهنگرش ذهنیِ خاصی اشاره میکرد. با این وجود با چه تفکیک هوشمندانهای آنها را میپوشید! هر کدامشان بهنظر میآمد که تنها بیان گذرای شخصیت او هستند و بیننده اغلب در زیر آنها وجود انسانی را حس میکرد که به آسانی و فوراً آنها را کنار میگذاشت، و برهنه در برابر خدایش میایستاد.
وقتی که او را اولین بار در آفریقای جنوبی دیدم، دستار حرفهایِ سیاهی بر سر داشت، و یک دست کت و شلوار خوشطرح، راهراه آبیِ کمرنگ با زمینهٔ تیرهتر که نسبتاً محبوبش بود، یقه و کراوات محکم، همراه با کفش و جوراب معمولی پوشیده بود. وقتی بعداً در لندن او را دیدم، در لباس متعارف یک اشرافزادهٔ انگلیسیِ پیشا جنگ، متین بهنظر میآمد کلاهی ابریشمی، کت فِراک خوش دوخت، کفش و جوراب شیک؛ اما سالها پس از آن، من تعدادی پیراهن این دوره را که او از کمدش بیرون انداخته بود به دیگران بخشیدم.»
حجم
۹۲۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه
حجم
۹۲۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه