کتاب کاربردهای مطالعات فرهنگی
معرفی کتاب کاربردهای مطالعات فرهنگی
کتاب کاربردهای مطالعات فرهنگی نوشتهٔ آنجلا مک رابی و ترجمهٔ امیر صفری است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر درسنامهای دربارهٔ رشتهٔ مطالعات فرهنگی است.
درباره کتاب کاربردهای مطالعات فرهنگی
کتاب کاربردهای مطالعات فرهنگی کاوشی دربارهٔ برخی از مهمترین نظریهپردازان فرهنگی معاصر است. «استوارت هال»، «پُل گیلروی»، «هومی بابا،» «پیر بوردیو» و «فردریک جیمسون» برای محققان و علاقهمندان مطالعات فرهنگی و نظری فرهنگی نامهایی آشنایند. مفصلبندی هال، نقد گیلروی بر مدرنیتهٔ نژادیشده، مواجههٔ بابا با موقعیت پسااستعماری، میدان و عادتوارهٔ بوردیو و رویارویی جیمسون با پستمدرنیسم همگی مباحثی مهم در نظریهٔ فرهنگی معاصر هستند. آنجلا مک رابی از اولین فارغالتحصیلان مرکز مطالعات فرهنگی در بیرمنگام بود. او در این اثر سعی کرده است وجوه متفاوت اندیشهٔ هر یک از این نظریهپردازان اجتماعی و مطالعات فرهنگی معاصر را معرفی و نحوهٔ کاربست نظریههایشان را بر متون فرهنگی روشن کند. نظریات فرهنگی وجوهی از ابعاد پیچیدهٔ فرهنگ و جامعه را روشن میکنند، به بینش برای مواجهه با واقعیت ژرفا میبخشند و دید تحلیلگر را در تحلیل و بررسی پدیدههای فرهنگی پیچیدهتر میکنند. این همان چیزی است که باید از نظریهٔ فرهنگی توقع داشت.
فصل اول کتاب به استوارت هال اختصاص دارد. مکرابی در این فصل تحلیلِ هال از تاچریسم در انگلستان را بررسی میکند و با بررسی موردی یک برنامهٔ خاص تلویزیونی سعی میکند نشان دهد چگونه یک گفتمان مشخص موقعیت هژمونیک پیدا میکند. او در این فصل به مسئلهٔ چندفرهنگگرایی و اتحاد در تفاوت، که از مسائل مورد توجه هال در یک جامعهٔ چندفرهنگگرا است، میپردازد. فصل دوم به گیلروی اختصاص دارد. درونمایههایی همچون تعلق، عدمتعلق و آرمانشهر فراتر از نژاد از مهمترین مفاهیمی هستند که مکرابی کوشیده است در این فصل به ایضاح آنها بپردازد. برای گیلروی موسیقی و بهویژه موسیقی سیاهپوستان فضای خلاقی را برای فراتررفتن از مرزهای نژادی فراهم میکند و به همین دلیل است که مکرابی بخش قابلتوجهی از فصل دوم را به تحلیل موسیقی سیاهپوستان اختصاص داده است. در فصل سوم مکرابی میکوشد وجوه مختلف اندیشهٔ هومی بابا را روشن کند. مکرابی با تمرکز بر مفاهیمی چون «فضای سوم»، «فراترروی» و «تأخیر زمانی» میکوشد نشان دهد بابا چگونه مفهوم «غرب» را بحرانی میکند و مرکزیت را از آن میستاند. فصل چهارم به بوردیو اختصاص دارد. مکرابی توضیح داده سهم بوردیو در مطالعات فرهنگی و فهمیدن مفهوم «میدان» فرهنگ قابلتوجه است. عادتواره و سرمایهٔ فرهنگی در کنار مفهوم میدان نقش مهمی در فهم فرهنگ دارند. فصل پنجم به جیمسون و مواجههٔ او با آنچه پسامدرنیسم خوانده میشود، اختصاص دارد. مکرابی میکوشد در این فصل ارتباط مارکسیسم با سیاست و فرهنگ را در وضعیت پستمدرن روشن کند.
آنجلا مک رابی که در انتهای هر فصل یک مسئلهٔ فرهنگی معاصر را به عنوان نمونهٔ مطالعاتی بررسی کرده است و چشمانداز مواجههٔ مکرابی با نظریه است که یادداشتهای انتهای هر فصل را ارزشمند میکند؛ علاوهبر این، مک رابی در انتهای کتاب دو نوشتهٔ تکمیلی را گنجانده است تا مسائل فرهنگی معاصر را بهشکل گستردهتری تحلیل کند. این یادداشتهای نسبتاً طولانی نیز میتوانند به نوبهٔ خود چشمانداز و بینش تحلیلی را برای مواجهه و بررسی مسائل فرهنگی و اجتماعی در اختیار خواننده قرار دهند.
خواندن کتاب کاربردهای مطالعات فرهنگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران علوم اجتماعی و دانشجویان مطالعات فرهنگی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب کاربردهای مطالعات فرهنگی
«اینکه یک مقاله مانند «پستمدرنیسم یا منطق فرهنگی سرمایهداری متأخر» (Jameson, ۱۹۸۴) توانست چنین تأثیر شگرفی بگذارد و به محل ارجاع مشترک تبدیل شود، به طوریکه روزنامهنگاران و سایر صاحبنظران بیرون از حوزهٔ دانشگاهی زمانی که در مورد پستمدرنیسم صحبت میکنند باید مطمئن باشند که از آن آگاه هستند، غیرعادی است. در حقیقت ۱۰ سال بعد از انتشار این مقالهٔ تأثیرگذار (آنطور که اسپیواک استدلال کرده است)، این مقاله وظیفهٔ اجراگرایانهٔ به وجود آوردن پستمدرنیسم را نیز داشته است؛ به زعم اسپیواک «اینکه گفته شود همه چیز فرهنگی است به معنای همه چیز را فقط فرهنگی کردن است»، (Spivak, ۱۹۹۹:۳۳۴ →) ایدههایش آنچنان وارد واژگان صاحبنظران فرهنگی و خوانندگان آنها شد که در نهایت مفهوم پستمدرنیسم، به دلیل استفادهٔ بیش از اندازه، توان مفهومی خود را از دست داد. این مقاله همچنین در فضاهای رسانههای چاپی که برای بقا تلاش میکردند، نقش تجاری ارزشمندی را ایفا کرد؛ آنها این کار را با هدف قرار دادن بازار خوانندگان جوانی انجام داد که علاقهمند بودند تا از طریق هنرهای زیبا و متناسب با ذائقهٔ انسانهای «حسابی»، سرمایهٔ فرهنگی بیشتری را کسب کنند. به طور مشخص، روزنامهٔ گاردین (در بریتانیا) شیفتهٔ این ایدهها شد و دلیلش این بود که آنها شیوهای جدید و جذاب را برای بحث و گفتوگو در خصوص موضوعاتی ارائه دادند که در یک دوره از ژورنالیسم «سبک زندگی» توانست محتویات به شدت بصری جدیدی را در اختیار روزنامههایی با ضمایم بسیار قرار دهند. از معماری و داستان و مد گرفته تا آثار هنری و برنامههای تلویزیونی، از فیلم گرفته تا موسیقی ویدئویی پاپ، هیچ شکل هنری نبود که به روزنامهنگاران نشانههای آشکار حساسیت پستمدرنیسم را نشان ندهد. مقالهٔ جیمسون این مزیت را داشت که هم شرح و تفسیری از پستمدرنیسم باشد و هم روایتی انتقادی از موضعی مشخصاً چپگرایانه (همان طور که استفاده از واژهٔ «سرمایهداری» در عنوان این مقاله نشان میدهد). در نتیجه این مقاله درگذر زمان به محل ارجاع برای تحلیل پستمدرنیسم تبدیل شده است و حتی (به شکل غیرمستقیم) در درون ژانر داستان، آن طور که بابا با نقلقول از کتاب رشدی یادآوری میکند، راه یافته است (Bhabha, ۱۹۹۴) و همچنین ارجاعاتی به این مقاله در رمان جاناثان فرانزن به نام تصحیحات (۲۰۰۲)، که جایزهٔ نوبل را هم از آن خود کرد، وجود دارد.»
حجم
۳۲۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۱۵ صفحه
حجم
۳۲۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۱۵ صفحه