کتاب همزاد
معرفی کتاب همزاد
«همزاد» نوشته فئودور داستایفسکی(۱۸۸۱-۱۸۲۱)نویسنده برجسته روس است. این کتاب که دومین رمان داستایوسکی است، در سال ۱۸۴۶ منتشر شد. قهرمان داستان، گولیادکین، یک کارمند دولت است که تلاش دارد از سلسله مراتب اداری فراتر رود و شأنی فراتر از جایگاه کارمندی برای خود ایجاد کند. او در آغاز داستان سوار یک کالسکه مجلل میشود که برای یک روز کرایه کرده است، کالسکهای که شرحش با توصیفاتی عاشقانه بیان میشود. گولیادکین درست همان زمانی که در اوج عظمت خود بر کالسکه به عابران دست تکان میدهد، دو همکار جوان خود را که نیمی از سن او ولی رتبهای برابر با او دارند را میبیند و سریع به گوشهای از کالسکه پناه میبرد. ترس از تلاقی شخصیت کارمندیاش با آن آرمانی که بر کالسکه سواری میکند او را در کابوسی قرار میدهد. کابوسی که او را به درون گردبادی از شک و سوظن پرتاب میکند و تا انتهای داستان او را به این سو و آن سو میبرد. گولیادکین حاصل هوای مرطوب و مهآلود و غمافزای پترزبورگ است و از آن بیشتر زاده محیط پرتشنج اداره و نظام قهار و جبار اداری و سلسلهمراتبی که با آن همراه است و از نظام ارتشی چیزی کم ندارد. در بخشی از کتاب میخوانیم: مردی که حالا مقابل آقای گولیادکین نشسته بود موجب وحشت و شرم او میشد، او همان کابوس روز گذشتهی او بود. خلاصه خود آقای گولیادکین بود، نه آقای گولیادکینی که روی صندلیاش نشسته بود و با دهان باز و خودکاری در دست بهعنوان معاون مشغول کار بود. نه آن کسی که آرزو میکرد ذوب شود یا در میان جمع محو گردد. نه آن مردی که با رفتارش آشکارا بیان میداشت: «به من دست نزنید، من هم به شما دست نمیزنم» یا «در کار من دخالت نکنید و خواهید دید که من هم با کسی کاری ندارم.» نه، این آقای گولیادکین دیگری بود.
حجم
۱۴۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۱۴۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
نظرات کاربران
(۳-۲۰-[۲۸]) شخصیت پردازی عالی بود؛ در جاهایی از داستان این حس به خواننده منتقل میشه که شخصیت اصلیِ داستان بیماره و البته از نظر علم روانشناسی هم چنین بیماریی - با همین نام یعنی همزادپنداری - وجود داره که شخص به
داستایوفسکی داستان هاشو کش نمیده بلکه اون مثل یک روانشناس عمل میکنه و میخاد خواننده رو با فراز و فرود احساسات شخصیت های داستان، در یک موقعیت خاص(بعضا معمولی) آشنا کنه. اگ داستایوفسکی براتون خسته کنندس احتمالا به رمان های داستان
مترجم متن رو به شدت درهم و برهم ترجمه کرده و حس میکنم از متن اصلی هم ترجمه نشده بدون هیچ پاورقی هیچ مقدمه موخره و هیچ توضیحی در کل کار ضعیفی بود
عالی بود
عاااالی و پر از هیجان
داستایوفسکی در همزاد از ایده جالبی بهره میبرد؛چه میشد اگر شخصی را کاملا شبیه به خودمان با همان اسم ولی با شخصیت متفاوتی ملاقات می کردیم؟ جالب و البته ترسناک است. همزاد داستان چندان بلندی نیست و همه ی داستان حول همین
گلیادکین، کارمند دونپایه و بیچیز، اونقد در منجلاب زندگی فرومایهی خود فرورفته که انگار به ناچار همزادی باید خلق کنه تا خلأها و حفرهها و گرههای درونیاش را بتونه تحمل کنه. همزاد او خودشه با تمام مشخصات ظاهریاش. انگار دو
بسیار عالیه.داستان مردی که با همزادش مواجه میشه...
خیلی عجیب بود این کتاب... آقا گولیادکین از اوایل رمان خودش رو جدا از همه ی مردم میدید... و من احساس میکنم این همزاد در اصل جنگ آقای گولیادکین با خودش درون خودش بود... اوایل رمان گفت که میتواند همه را گول بزند
داستانش خیلی خوب بود😍😍😍 کسی می دونه از روی داستان فیلم ساختن یا نه؟ اگه بسازن که خیلی خوب میشه🙂🙂🙂