کتاب غبرستان حیوانات خانگی
معرفی کتاب غبرستان حیوانات خانگی
کتاب غبرستان حیوانات خانگی نوشتهٔ استیون کینگ و ترجمهٔ امیرحسین انصاری و ویراستهٔ معصومه شیخی است. کتاب کوله پشتی این رمان آمریکایی ترسناک را منتشر کرده است.
درباره کتاب غبرستان حیوانات خانگی
کتاب غبرستان حیوانات خانگی (Pet Sematary) حاوی یک رمان آمریکایی و ترسناک است که در ۱۹۸۳ میلادی منتشر شده است. داستان چیست؟ «لوئیز کرید»، پزشک اهل شیکاگو است که برای آرامش و دوری از هیاهوی شهر همراه با همسر و دختر و پسرش به یک دهکده در میان جنگلهای انبوه نقلمکان میکند. بعد از گذشت چند روز از حضور لوئیز، او متوجه میشود در جنگل بخشی وجود دارد که قبرستان حیوانات خانگی است؛ البته املای آن بهصورت غلط نوشته شده است. در این مکان و درصورتیکه حیوان مردهای دفن شود، آن حیوان زنده میشود. پس از مرگ گربهٔ لوئیز، او گربه را در آن مکان دفن میکند. گربه بازمیگردد. چندی بعد دختر بزرگ لوئیز توسط تصادف در جاده میمیرد و لوئیز برای برگرداندن او، دخترش را در آن مکان دفن میکند. دختر زنده میشود، اما خیلی چیزها تغییر کرده است. فیلمی بر اساس این رمان و به همین نام ساخته شده است. استیون کینگ این رمان را در سه بخش نوشته است.
خواندن کتاب غبرستان حیوانات خانگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان ترسناک پیشنهاد میکنیم.
درباره استیفن کینگ
استیوِن اِدْوین کینْگ (استیون کینگ) در سال ۱۹۴۷ میلادی در پورتلند در آمریکا متولد شد. روزی پدر استیفن بهبهانهٔ خرید سیگار، خانه را برای همیشه ترک کرد. مادر، استیفن و برادرخواندهاش «دیوید» را بهتنهایی و با مشقت بسیار بزرگ کرد. استیون در سال ۱۹۵۹ پس از نوشتن مقالهای برای یک روزنامهٔ محلی کمتیراژ به نویسندگی علاقهمند شد. او درمورد برنامههای تلویزیونی نقد و مقاله نوشت. رفتهرفته داستانهای کوتاه آغازین خود را به ۳۰ سِنت به آدمهای محلی فروخت؛ بعضی از داستانها را نیز به همشاگردیهای مدرسه میفروخت که معلمها پس از آگاهی از جریان مانعش شدند. بیشتر آثار ابتدایی این نویسنده، علمی - تخیلی بودند. پس از خواندن مجلات ترسناکِ خالهاش، در سال ۱۹۵۹ به ژانر وحشت علاقهمند شد. او از نویسندگانی همچون هاوارد فیلیپس لاوْکرَفْت، رابِرتْ بلاچ وجک فینی الهام گرفت و سپس داستان ترسناک I Was a teenage GraveRobber را نوشت.
استیفن در سال ۱۹۶۷ که توانست داستان «کف شیشهای» را چاپ کند، مسیر زندگیاش تغییر کرد و از سال دوم دانشگاه شروع به نوشتن مقالات هفتگی برای روزنامهٔ دانشگاه کرد. استیون در فعالیتهای سیاسی - دانشجویی نیز شرکت میکرد. او یکی از اعضای تشکلهای دانشجویی بود؛ ابتدا با این عقیدهٔ محافظهکارانه که جنگ با ویتنام برخلاف قانون اساسی است و سپس در مقام یکی از حامیان فعال جنبش ضدجنگ در دانشگاه اورونو. او در سال ۱۹۷۰ در رشتهٔ زبان انگلیسی لیسانس گرفت. پس از ازدواج، وضع مالی خوبی نداشت و نتوانست بهدلیل فشار خون، قدرت بینایی ضعیف، کف پای صاف و قدرت شنوایی ضعیف، کار متناسب با رشتهاش پیدا کند. او کارگر یک کارخانهٔ تولید مواد شوینده شد.
کینگ اولین داستان کوتاهش را پس از فراغت از تحصیل نوشت و پس از ازدواج هم تعداد بسیاری از این داستانها را فروخت. در سال ۱۹۷۳ بالأخره یکی از داستانهای بلند استیون با عنوان «کری» فروش خوبی داشت و او بالأخره دست از کارهای جانبی کشید و نویسندهای تماموقت شد. موضوعاتی از قبیل ترسهای شبانگاهی، ارواح شیطانی، بیماران روانی خودآزار و دگرآزار ساختار اصلی بیشتر داستانهای استیفن کینگ را تشکیل میدهد؛ در حقیقت او به نویسندهٔ داستانهای ترسناک مشهور است. بر اساس بسیاری از داستانهای استفن کینگ فیلم ساخته شده است؛ داستانهای مشهوری مانند «مسیر سبز»، «جآنی»، «درخشش»، «منطقهٔ مرده»، «رهایی از شاوشنگ» و «کری و کریستین».
بخشی از کتاب غبرستان حیوانات خانگی
«تصور اشتباهی است که باور کنیم وحشتی که ذهن انسان میتواند تجربه کند، محدود است. درعوض، به نظر میرسد هرچه تاریکی عمیقتر و عمیقتر میشود، تأثیری تصاعدی آغاز میشود؛ حتی اگر انسان نخواهد به آن اعتراف کند. تجربهٔ انسان، از طرق متفاوتی از این ایده حمایت میکند که وقتی کابوس بهاندازهٔ کافی سیاه میشود، وحشت از پی وحشت به وجود میآید و شرارتی تصادفی شرارتی دیگر میزاید که اغلب حسابشدهتر است تا اینکه بالاخره سیاهی همهچیز را میپوشاند. شاید وحشتناک ترین پرسش این است: ذهن انسان تا کجا تاب وحشت را دارد؟ تا کجا میتواند سلامت عقلی و هشیاریاش را حفظ کند و تسلیم نشود؟ بدیهی است این قبیل رویدادها پوچ و ناکارآمدند. در وهلهای تمام این مسائل کمکم خنده دار میشوند. شاید در این لحظه سلامت عقل به نجات خودش بیاید یا شاید نابود شود. در این لحظه شوخطبعی فرد دوباره اعلام وجود میکند.
لویی کرید اگر پس از مراسم تشییعجنازهٔ پسرش، گیج ویلیام کرید، در هفدهم ماه مه منطقی فکر میکرد، ممکن بود چنین افکاری در ذهن داشته باشد. اما هر فکر منطقی یا تلاش برای آن در سالن تشییعجنازه متوقف شد، جایی که درگیری خیلی بد او با پدرزنش منجر به حادثهٔ وحشتناکتری شد؛ آخرین قطعهٔ ملودرام وحشیانه و ظالمانهای که هرچه از خویشتنداری شکنندهٔ ریچل باقی مانده بود، خرد کرد. وقایع وحشتناک آن روز تنها زمانی کامل شد که ریچل در حال جیغکشیدن، از اتاق شرقی سردخانهٔ بروکینگز–اسمیت، جایی که گیج در تابوت بستهاش دراز کشیده بود، توسط سورندرا هاردو به راهرو برده شد و به او آرامبخش داده شد.»
حجم
۴۶۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۴۶۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
نظرات کاربران
قبل از هرچیز باید بگم خلاصهای که بهصورت پیشفرض برای کتاب نوشته شده تقریبا بیش از ۴۰۰ صفحه از ۷۰۰ صفحهی کتاب رو لو میده که باگ بزرگی محسوب میشه. اما در مورد خودِ کتاب، گرچه استفن کینگ نویسندهی مشهوری
بیشتر از ۳۰۰ صفحه از کتاب رو خوندم. پرگویی زیاد و اطناب سخن که هیجان داستان رو کاملا از بین برده.