کتاب هرگز نمیر
معرفی کتاب هرگز نمیر
کتاب الکترونیکی «هرگز نمیر» نوشتهٔ راب جی هیز با ترجمهٔ محمد عباسآبادی در انتشارات چترنگ چاپ شده است. هرگز نمیر داستانی در جهان مبارزان افسانهای چین و ژاپن است که بیشباهت به انیمهها نیست. فضای خیالی داستان با شینیگامی، ارواح انتقامجو، فنون و قدرتهای فوقبشری در مبارزه و... ما را وارد ماجرایی میکند که تداعیکنندۀ آثار سینمایی است. هرگز نمیر روایت می کند که در زمانی دور، در روزگار قهرمانان افسانه ای شرق، پسرکی با چشمان سفید مأمور تحقق خواسته یک شینیگامی میشود؛ اما این مأموریت فراتر از توان یک پسر بچه است؛ پس او، با قدرتی که شینیگامی در اختیارش گذاشته، قهرمانانی را گرد خود میآورد تا به هوسا بروند و امپراطور ده پادشاه را بکشند.
درباره کتاب هرگز نمیر
جایی در شرق دور، امپراطور ده پادشاه در هوسا باعث قحطی و فقر شده و خدایان را خشمگین کرده است. دوران امپراطور به سر رسیده و حالا پسربچهای به نام آین مأموریت دارد تا او را به سزای اعمالش برساند. بدیهی است که او نمیتواند به تنهایی این کار را انجام دهد؛ اما جهان پر از قهرمانان دورهگرد است. فقط نکتهای وجود دارد: برای اینکه قهرمانان بتوانند به خدمت آین دربیایند، باید ابتدا بمیرند.
علاقۀ راب جی. هیز، نویسندۀ انگلیسی این کتاب به فضاهای تخیلی و داستانهای ماجراجویانه او را به خلق داستانهای گوناگون در این زمینه واداشته است. کتابهای او علاقهمندان بسیاری دارد. در سال ۲۰۱۹ جایزۀ اسپیافبی را کسب کرد و هرگز نمیر نیز تقدیر منتقدان را به همراه داشته است.
کتاب هرگز نمیر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستانهای تخیلی و افسانههای چین و ژاپن پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب هرگز نمیر
کایشی شهری خاص و کمنظیر با ساختمانهای کوتاه و پهن و خیابانهای سنگفرش بود. جادههایش عریض بودند و خانههایش فاصلهٔ زیادی از هم داشتند که بدون شک دلیل آن جلوگیری از گسترش آتشسوزی بود. البته وقتی گروهی از راهزنان غارتگر عمداً همهچیز را به آتش کشیدند، فاصلهٔ خانهها دیگر جوابگو نبود. اولین گروه از سربازان مشتشعلهور که با آنها مواجه شدند، مشغول کشتن نگهبانهایی بودند که سعی میکردند مداخله کنند. چو بدون معطلی به کمک نگهبانها شتافت. دمپاییهایش به سرعت روی سنگفرش حرکت میکرد و لباسش تکان میخورد. اولین کاتانایش، که صلح نام داشت، با صدای خیلی آرامی از غلاف بیرون آمد و قوس خونین بیصدایی ایجاد کرد. دو نفر دیگر از راهزنان مشتشعلهور قبل از اینکه متوجه شوند که به آنها حمله شده است، هرکدام با یک ضربهٔ شمشیر مردند و بر زمین افتادند. هنگام نبرد دقت هم به اندازهٔ قدرت اهمیت داشت. اغلب اوقات حتی بیشتر.
گاو سرخ فادس با نعرهای خشمگینانه به سرعت از کنار چو حرکت کرد و بدون اینکه دقت برایش اهمیتی داشته باشد، باتونش را به چپوراست تکان داد. حلقههای آهنی دو سر باتونش هر ضربهاش را به ضربهای مهلک تبدیل میکرد. چینگ عقب ماند و بادبزنهای فولادیاش را آماده نگه داشت تا اگر هریک از سربازها از سد گاو سرخ یا چو عبور کردند، به آنها حمله کند. هیچکدامشان عبور نکردند.
هنگامی که آخرین راهزنهای مشتشعلهور بر زمین افتادند، چو نفس عمیقی کشید و قبل از اینکه صلح را در کنار شمشیر دیگرش غلاف کند، آن را تمیز کرد. این کارش یکجور آئین تطهیر بعد از کشتن بود؛ هم برای روحوروانش، هم برای شمشیرهایش. برای کسانی که کشته بود، زیر لب دعایی خواند، درحالیکه کاملاً آگاه بود ستارهها دعایش را نمیشنوند و آن افراد هم بههرحال لیاقت دعا را ندارند.
سربازهایی که زنده مانده بودند، با لکنت امتنان خود را ابراز کردند. میلی به ماندن نداشتند و همراه افراد تحت حفاظتشان به طرف پناهگاه گریختند. نمیتوانست آنها را مقصر بداند. به خوبی آموزش ندیده بودند و احتمال داشت دستوپاگیر باشند. خود آنها هم به اندازهٔ مردم شهر به محافظت نیاز داشتند.
حجم
۳۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۳۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
نظرات کاربران
داستانی پر از غافلگیری های ریز و درشت به سبک ادبیات تالکین با عناصر فرهنگی شرق آسیا، ترجمه هم کاملا مناسب بود.
داستان به شدت قوی بود. شاید اولش و توی صفحات اولیه یک مقدار سردرگم شه خواننده ولی درست میشه. حداقل برای من که اینطوری شد. در کل این کتاب از خفن ترین کتاب هایی بود که خوندم و نکتهای که درباره
داستان قشنگی داشت. ایده اش هم حداقل برای من جدید بود. به همه کسانی که طرفدار ژانر گریم دارک فانتزی هستن پیشنهادش میکنم
لطفا میشه بقیه جلد هاشم ترجمه کنید و قرار بدید؟