کتاب هنرمند دیوانه (جلد دوم)
معرفی کتاب هنرمند دیوانه (جلد دوم)
کتاب هنرمند دیوانه (جلد دوم) نوشتهٔ ایوان بونین و الکساندر پوشکین و ایوان تورگنیف و ترجمهٔ قاسم صنعوی است. انتشارات دوستان این مجموعه داستان کوتاهِ روسی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب هنرمند دیوانه (جلد دوم)
کتاب «هنرمند دیوانه»، مجموعهای دوجلدی است که در آن داستانهای نویسندگان روسیه بهگزینش و ترجمهٔ قاسم صنعوی گردآوری شده است. این مجموعه، ۷۱ داستان کوتاه را در بر گرفته که به قلم ۴۲ نویسندهٔ روس نوشته شده است. از این نویسندگان میتوان به ایوان بونین و الکساندر پوشکین و ایوان تورگنیف اشاره کرد. پس کتاب هنرمند دیوانه (جلد دوم) حاوی یک مجموعه داستان کوتاهِ روسی است. در ابتدای هر داستان، توضیحی درمورد نویسندهٔ آن آورده شده است.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب هنرمند دیوانه (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی روسیه و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب هنرمند دیوانه (جلد دوم)
«لوئی با دلی ناتوان انتظار میکشید که در جواب آن سرودهای عجیب، قرصهای نان و شیرینی و کلوچه مثل رگبار از پنجرهها سرازیر شوند. اما بهجای اینها، هیاهویی راه افتاد، و بارانی از گلولههای ریز درگرفت. یکی از کسانی که فریاد میکشید «نان»، فقط یک «آخ» گفت و نقش زمین شد. آن وقت پدرش و مردهای دیگر به کارهایی دست زدند که لوئی از آنها سر درنمیآورد. دو نیمکت روی زمین انداختند، از خانه مجاور یک چلیک، یک میز شکسته و حتی یک لانهمرغ بزرگ آوردند و همه را وسط کوچه گذاشتند و روی زمین دراز کشیدند. لوئی فکر میکرد که آن مردهای عبوس مشغول بازی قایمشدنک هستند. مردها شروع به تیراندازی کردند، دیگران هم بهطرف آنها تیر میانداختند. بعد از آن مردهای دیگری آمدند. آنها هم تفنگ داشتند. اما شاد بودند و میخندیدند و نشانهای بزرگ و زیبایی روی کلاههای پشمیشان برق میزد، و مردم آنها را «گارد» صدا میزدند. این مردها پدرش را گرفتند و از راه خیابان سن مارتن با خودشان بردند. لوئی فکر میکرد که آن مردهای خوشحال پدرش را میبرند که به او غذا بدهند و به همین جهت با اینکه دیروقت بود پشت سر آنها راه افتاد. زنها در خیابان میخندیدند و مردهای خوشپوش زیر درختهای بلوط شرابهای سرخرنگ مینوشیدند و هزاران نفر روی شنهای درخشان پیادهروها به هم میخوردند. نزدیک دروازه سن مارتن، یکی از زنهای بیخیالی که در تراس کافهای نشسته بود به صدای بلند به مأمورها گفت:
ــ چرا او را اینقدر دور میبرید؟ همینجا به حسابش برسید...
لوئی با قدمهای کوتاه به زن شاد و خندان نزدیک شد و بیآنکه چیزی بگوید مثل بچهکلاغی منقار باز کرد. یکی از سربازها ته تفنگش را به شانه گذاشت و دو بار شلیک کرد. پدرش فریادی کشید و به زمین افتاد، و زن همانطور میخندید. لوئی بهسوی پدرش دوید و به پاهای او که هنوز تکان میخوردند چسبید. مثل این بود که پدرش در حالی که روی زمین خوابیده بود میخواهد راه برود. آن وقت لوئی بهشدت فریاد زد. زن گفت:
ــ این بچهساس را هم باید کشت.
اما مرد خوشپوشی که پشت میز مجاور نشسته بود گفت:
ــ آن وقت چه کسی باید کار کند؟»
حجم
۵۵۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۵۶۲ صفحه
حجم
۵۵۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۵۶۲ صفحه