کتاب جلاد
معرفی کتاب جلاد
کتاب جلاد نوشتهٔ سلما لاگرلوف، پرلاگر کویست، اولا هانسون و تعدادی دیگر از نویسندگان سوئد و ترجمهٔ قاسم صنعوی است. انتشارات دوستان این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی ۳۰ داستان کوتاه از نویسندگان سوئدی.
درباره کتاب جلاد
کتاب جلاد شامل مجموعهای از داستانهای کوتاه نویسندگان سوئدی است. آثار نویسندگانی همچون سلما لاگرلوف، پرلاگر کویست، اولا هانسون، «تور هدبرگ»، «پر هالستروم»، «هنینگ برگر»، «پرنس گیوم»، «دوک سودرمانی»، «پرالوف سوندمن»، «کارلیوناس لوو آلمکویست»، «وتربرگ، ز. ب گوستافسون»، «فلیگار کارلن» و «دانیل فالستروم» در این مجموعه گردآوری شدهاند. منشأ ادبیات داستانی سوئد را باید در روایتهایی شفاهی به نام «ساگا» جست که نشان مکتوبی از خود به جا نگذاشتهاند، اما نقل سینهبهسینهشان ادامه یافته و بر ادبیات داستانی این کشور تأثیر زیادی گذاشته است. ادبیات سوئد در سیر تاریخی خود از مرحلههای مختلفی گذر کرده است؛ قرون وسطا از گرایش به عرفان، سپس خلق آثاری به زبان عامیانه و استفاده برای تبلیغات سیاسی. در قرن ۱۷ میلادی که کشور درگیر جنگهای ۳۰ساله بود، ادبیات ناسیونالیستی و شعر و ترانهٔ عامیانه رواج مییابد. تأثیر ادبیات کشورهای دیگر، بهویژه فرانسه و آلمان در ادبیات قرن ۱۸ سوئد آشکار میشود. رمانتیسم، روشنفکران را به لیبرالیسم میکشاند و آمیختهای از رمانتیسم، لیبرالیسم و رئالیسم پدید میآید. دوران جدید که همراه با پیشرفت اقتصادی و تحولات اجتماعی است، ادبیات کارگری را پدید میآورد. تمامی این رخدادهای سیاسی - اجتماعی در ادبیات سوئد قابل مشاهده است و در آثار نویسندگان سوئدی دیده میشود.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب جلاد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای کوتاه خارجی و علاقهمندان به ادبیات سوئد پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جلاد
«عید مثل تمام عیدهای دیگر اعلام شده بود. بچهها مطابق معمول ماه مارس را صرف خطخطیکردن نامههای عید پاکشان کرده بودند، و بهخصوص یکشنبهها، اتاق بچهها حالت یک کارگاه نقاشی واقعی را به خود میگرفت، رنگها و کاغذها همهجا را میگرفتند. طی هفتهٔ مقدس پس از رفتن مربی و آغاز تعطیلی، آتش شوق به اوج خود رسیده بود. ستوان لاگرلوف نمیدانست سر به کجا بگذارد، مدام با هجوم تقاضای کاغذ زیبای خیلی سپید روبهرو میشد؛ سرانجام اعلام کرده بود که از آن به بعد همه باید به کاغذ زرد کاهی بسازند. رنگهای آبی و قرمز که همه میخواستند با آنها نامههایشان را بیارایند در جعبه رنگهای بچهها نایاب شده بود و مدام رفتن به دیدار عمهلوویزا بود که در دوران جوانی آموزش نقاشی دیده بود و هنوز هم آبرنگ در جعبهاش داشت. تمام شیشههای خانه بهمنظور پاککردن قلمموها مصادره شده بودند، ذخیرهٔ موم مخصوص لاک و مهرکردن تمام شده بود و خانم لاگرلوف وقتش را صرف نوشتن نشانیها میکرد یا در تمام گوشه و کنارها بهدنبال پرهای زیبایی میگشت که باید در پاکتها جای داده میشدند. وقتی که آخرین نامهٔ عید پاک نوشته و در پاکت نهاده شد، قحطی بیسابقهٔ قلممو که دیگر از آنها جز مقداری موی خشک و فرسوده باقی نمانده بود، پیدا شد.
هرچه بود، شب عید پاک رسیده بود، کارها پایان یافته بودند و هنرمندهای زحمتکش منتظر دریافت پاداش خود بودند.
در ساعت تجویزشده، رسیدن جادوگر اعلام شد و هرکس با شتاب به سر پلهها روی آورد تا به او خیرمقدم بگوید. همهچیز طبق عادت پیش رفت. یگانه تخطی از آیینهای معمول این بود که مادموازل لوویزا و استوار سالخورده که او هم گرفتار نقرس شده بود، اینبار ستوان لاگرلوف را برای موقعی که نامهها برداشته میشدند، همراهی میکردند.
زمان باد و باران بود و بهار خیلی تأخیر داشت. برف اینجا و آنجا درنگ میکرد و باریکراههایی که به ساختمانها منتهی میشدند پر از گودالهای آب بودند. ولی اینها بینواییهایی هستند که مزاحم جادوگر عید پاک نمیشوند و جادوگری هم که عادت داشت از مارباکا دیدن کند درست سر وقت رسیده بود و با همان کلاه کهنهٔ سنتی و مجهز به خرتوپرت عادیاش روی صندلیاش قرار گرفته بود.»
حجم
۴۱۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۴۴۵ صفحه
حجم
۴۱۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۴۴۵ صفحه