دانلود کتاب صوتی صداهایی از چرنوبیل با صدای علی غفاری + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی صداهایی از چرنوبیل

دانلود و خرید کتاب صوتی صداهایی از چرنوبیل

معرفی کتاب صوتی صداهایی از چرنوبیل

کتاب صوتی «صداهایی از چرنوبیل» نوشتهٔ سوتلانا آلکسیویچ با ترجمهٔ طیبه احمدی جاوید و گویندگی علی غفاری و نسترن نجاران در واوخوان منتشر شده است. سوتلانا آلکسویچ،روزنامه‌نگار و نویسنده بلاروسی و برنده جایزه نوبل ادبیات، در این کتاب به صورت مستند حادثهٔ چرنوبیل را از زبان شاهدان و حاضرین در صحنه روایت کرده است.

درباره کتاب صداهایی از چرنوبیل

روز ۲۶ آوریل سال ۱۹۸۶، مصادف با ۶ اردیبهشت ۱۳۶۵ انفجاری بزرگ در نیروگاه چرنوبیل اوکراین رخ داد و مواد رادیواکتیو در بخش بزرگی از غرب شوروی و اروپا پخش شد و زندگی بیش از ۵ میلیون نفر را تحت تاثیر قرار داد. هرچند سال‌ها از این حادثه گذشته است، اما هنوز آثار مواد رادیواکتیو و جهش‌های ژنتیکی در مردم منطقه دیده می‌شود که ناقص شدن نوزادان در دو دهه اخیر از پیامدهای آن است.

صداهایی از چرنوبیل، روایت بی‌طرفانه و عینی گزارش‌های قربانیان فاجعه چرنوبیل است. آنچه درباره شیوه گزارش نویسنده می‌توان گفت این است که روایت‌ها به صورتِ «تک گویی» است. هرکس، داستان و خاطره خویش را باز می‌گوید. نویسنده، همچون ضبط صوت گوش می‌دهد. گاهگاه، حالت گوینده را به ایجاز تمام وصف می‌کند؛ مانند: «برمی خیزد»، «سکوت می کند»، «به آرامی می‌گرید» و...

سوتلانا آلکسیویچ در کتاب صداهایی از چرنوبیل به سراغ پانصد نفر از بازماندگان این فاجعه رفته است و با آنان گفتگو کرده است. او در تلاش نیست تا حقیقت ماجرا را دریابد بلکه می‌خواهد توجه ما را به مردمی جلب کند که در حادثه جانشان را از دست دادند یا متحمل ضررهای بسیاری شدند. او در پی این است که عظمت این فاجعه و تاثیرش را بر زندگی مردم عادی نشان دهد. مردمی که بی هیچ گناهی، بهار زندگی‌شان به خزان تبدیل شد.

در این کتاب ماجراهای دیگری نیز باز می‌شود: افراط گرایی خشن و بی‌رحمانه درکشورهای مسلمان که از اتحاد جماهیر شوروی پیشین جدا و مستقل شده‌اند؛ روابط مستبدانه حاکمان حزب کمونیست روسیه با مردم، سلطه بوروکراسی و کاغذبازی در اداره‌های دولتی، فقر عمومی مردم درسایه حکومتِ به ظاهر نیرومند و از درون پوسیده استالینی، گستره و عُمقِ دروغ‌های دولتی به مردمِ تحت حکومتِ خود، پرهیز از بیانِ حقیقتِ انفجار چرنوبیل به خاطرحفظ پِرِستیژ جهانی، زندگی‌های اشرافی وابستگان به حکومت در مقابل زندگی مشقت‌آلودِ بیشتر مردم، تهی شدنِ نظامِ تربیتی روسیه از ارزش‌های اخلاقی و آرمان‌های انسانی، خودپرستی مردم ستمدیده، فقدانِ سیاستِ روشن و کارامد دربرابر حوادثِ غیرمترقّبه، وضعیتِ نابسامان پزشکی و بیمارستان‌های روسیه و ...

کتاب صداهایی از چرنوبیل را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

کتاب صداهایی از چرنوبیل برای تمام علاقه‌مندان به تاریخ جهان جذاب است. اگر دوست دارید درباره ابعاد مختلف این فاجعه بیشتر بدانید و تاثیرات آن را بر روی زندگی مردم بررسی کنید، صداهایی از چرنوبیل را انتخاب کنید.

درباره‌ سوتلانا آلکسیویچ

سوتلانا الکساندریونا الکسیِویچ، روزنامه‎ نگار برنده جایزه نوبل، ۳۱ مه ۱۹۴۸ در شهر ایوانو-فرانکیفسک متولد شد. مادرش اوکراینی و پدرش اهل بلاروس بود. پس از پایان مدرسه، به‌عنوان خبرنگار مشغول به کار شد. آثار او انعکاسی از روحیه و زندگی شهرونان روسی بعد از فورپاشی اتحاد جماهیر شوروی است. کتاب شناخته شده‌ی دیگر او جنگ چهره‌ی زنانه ندارد است که نشر چشمه آن را منتشر کرده است. سوتلانا آلکسیویچ علاوه بر نوبل موفق به دریافت جوایز دیگری مانند جایزه صلح کتاب‌فروشان آلمان و جایزه مدیسی شده‌است.

بخشی از کتاب صداهایی از چرنوبیل

روز بعد هریک از آنها در اتاق اختصاصی خودشان دراز کشیده بودند. نباید از اتاقشان بیرون می‌رفتند و اجازهٔ حرف زدن با یکدیگر را نیز نداشتند. فقط با انگشتانشان به دیوار ضربه می‌زدند. پزشکان گفته بودند که هر بدنی نسبت به تشعشات رادیواکتیو واکنش متفاوتی از خود نشان می‌دهد. شاید یک نفر بتواند در مقابل آسیب‌های وارده مقاومت کند و فردی دیگر نتواند. پزشکان حتی تشعشعاتی را که ممکن است از دیوارها نیز نفوذ کند، در نظرگرفته بودند. بالا، پایین، چپ و راست. تمام بیماران را از طبقه‌های بالا و پایین این طبقه خالی کرده بودند و حتی یک نفر هم باقی نمانده بود.

سه روز نزد دوستانی که در مسکو داشتم، ماندم. آنها هرچیزی که نیاز داشتم در اختیارم قرار می‌دادند. برای دوستانمان یعنی همان شش آتش‌نشانی که آن شب شیفت بودند و الان در بیمارستان بودند، سوپ بوقلمون درست کردم. به فروشگاه رفتم و برایشان خمیردندان و مسواک و صابون خریدم. هیچ‌یک از این وسایل در بیمارستان وجود نداشت. برایشان حولهٔ دستی خریدم. از رفتار دوستانم تعجب می‌کردم. آنها نگران بودند، البته حق هم داشتند، شایعات زیادی در شهر پیچیده بود و آنها را دلواپس کرده بود، اما باز هم با مهربانی با من رفتار می‌کردند و هرچیزی که نیاز داشتم در اختیارم قرار می‌دادند. در آن دوران با انسان‌های خوب زیادی آشنا شدم که همه‌شان را به خاطر نمی‌آورم. با پرستار سالمندی آشنا شدم که می‌گفت: «بیماری‌هایی وجود دارند که درمان‌پذیر نیستند. فقط باید بنشینی و با همدردی تماشایشان کنی.»

صبح زود به فروشگاه رفتم، سپس به منزل دوستانم رفتم تا سوپ درست کنم. باید همه چیز را رنده و آسیاب می‌کردم. یکی از پسران گفته بود برایش آب سیب ببرم به همین دلیل، شش پاکت نیم لیتری آب سیب برای هر شش نفرشان خریده بودم. با عجله به بیمارستان رفتم و تا عصر آنجا ماندم. عصر بود که به شهر برگشتم. با چه بهانه‌ای می‌توانستم مدت بیشتری را آنجا بمانم؟ بعد از سه روز آنها به من گفتند که می‌توانم در خوابگاه کارکنان بیمارستان اقامت کنم. خداوندا عالی بود!

کاربر 3871714
۱۴۰۰/۱۱/۰۴

یا ترجمه بود یا اصل نوشته من وسطش رها کردم و ادامه ندادم.

زمان

۹ ساعت و ۲۷ دقیقه

حجم

۵۱۹٫۶ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۹ ساعت و ۲۷ دقیقه

حجم

۵۱۹٫۶ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۷۶,۵۰۰
تومان