کتاب سوانح العشاق
معرفی کتاب سوانح العشاق
کتاب سوانح العشاق از احمد غزالی است. گیتا ذاکری گزیدهای از این کتاب را در انتشارات آده به چاپ رسانیده است. سخنان غزالی در سوانح العشاق حول محور «معنای عشق» میگردد. وی به دنبال بیان جوهرهٔ معنی عشق است و آن را از طریق مکاشفات و آنچه خود از طریق دل دریافته بیان میدارد و با این همه باز معتقد است: «دستِ عبارت بر دامن معانی نرسد که معانی عشق بس پوشیده است.»
درباره کتاب سوانح العشاق
سوانح العشاق جستاری دربارهٔ عشق و احوال عاشق و معشوق است. از نام کتاب پیداست که نویسنده در پی شرح مراتب و احوالی است که بر عشاق میرود و عشقی که وی معرفی میکند عشقی است مطلق و بیقید؛ یعنی قائم به ذات خود و منزه از جهات است و این عشق مطلق، خود، شامل عشق الهی و عشقهای مادی میشود. البته بیشتر توجه غزالی به عشق الهی است، لیک سوانح العشاق خاصیت آینگی دارد و هر شخص، به تبع احوال عاشقانهٔ خود، میتواند جملات سوانح را با عشق موردنظر خود، صرفنظر از زمینی یا آسمانی بودنش، تطبیق دهد.
کتاب حاضر شرح مختصری از گزیدهٔ سوانح العشاق احمد غزالی است. مبنای این شرح تصحیح هلموت ریتر با توضیحات و مقدمه و تصحیح مجدد نصرالله پورجوادی است. هدف این گزینش صرفاً توضیح مختصری دربارهٔ دشواریهای متن است تا خوانندهٔ علاقهمند مفهوم کلی متن را درک کند. تلاش بر این است که با گشودن گرههای کلی متن، مفهوم این اثر بینظیر بهراحتی پیش چشم خواننده ظاهر شده و پیوند و انسی میان خوانندهٔ امروز با متن دلنشین دیروز حاصل شده و مخاطب با نگاه غزالی در باب عشق آشنا شود، چرا که ماجرای عشقْ دیبای هفترنگ ازلی و ابدیای است که هرگز نخنما نمیشود.
مهمترین کتاب غزالی سوانح العشاق است. او این کتاب را به درخواست یکی از یارانش نگاشته، همانطور که خود در ابتدای کتاب گفته است: «دوستی عزیز که به نزدیک من به جای عزیزتر برادران است، و مرا با او انس تمام بود، معروف به صائنالدین، از من درخواست که آنچه فراخاطر آید در حال، در معنی عشق فصلی چند اثبات کنم، تا به هر وقتی او را انسی بوَد. و چون دست طلب او به دامن وصل نرسد، بدین فصول تعلَل کند و به معانی این ابیات تمثَل سازد. اجابت کردم وی را.»
سوانح العشاق در ادب صوفیه شهرت فوقالعادهای یافت. غزالی تمام همّ و غم خود را به کار گرفت تا پرده از حقیقت عشق بردارد و مفهوم آن را بهدرستی توصیف کند. وی هم مفهوم عشق و هم مراحل و مراتب عشق و همچنین احوال عاشق و معشوق را بهروشنی بیان کرده است. بیشک میتوان سوانح را از تأثیرگذارترین کتب ادبیات فارسی دانست، چرا که ردپای آن در آثاری همچون تمهیدات عینالقضات، عبهر العاشقین روزبهان بقلی، لمعات عراقی و لوامع جامی بهوضوح پیداست.
خواندن کتاب سوانح العشاق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را پژوهشگران و دوستداران تصوف و عرفان پیشنهاد میکنیم.
درباره احمد غزالی
احمد غزالی با نام کامل «مجدالدین ابوالفتح احمد بن محمد غزّالی» (۴۵۲ – ۵۲۰ هجری قمری)، برادر کوچکتر «ابو حامد محمد غزالی» بود. کنیهٔ او ابوالفتوح و القابش مجدالدین، زینالدین و حجتالاسلام بود. تاریخ و محل تولد او در منابع ذکر نشده، اما چون زندگی و تحصیلات این ۲ برادر به هم نزدیک بوده، بر اساس تاریخ و محل تولد محمد، احتمالاً احمد نیز در طابران طوس و ۲ یا ۳ سالی پس از برادرش محمد، در سال ۴۵۲ یا ۴۵۳ به دنیا آمده است. احمد غزالی یکی از فقهای بزرگ سدهٔ پنجم هجری و زادهٔ شهر توس بود؛ همچنین از بزرگترین عارفان و صوفیان عصر خود بود و اثر بزرگش «سوانح العشاق» نیز در همین باره نوشته شده است. این کتاب بزرگانی چون عراقی و عبدالرحمان جامی را تحتتأثیر قرار داده است.
بخشی از کتاب سوانح العشاق
«قال الله تعالی: یُحِبُّهُم و یُحِبّونَه
با عشق روان شد از عدم مرکب ما
روشن ز چراغ وصل دائم شب ما
زان می که حرام نیست در مذهب ما
تا باز عدم خشک نیابی لب ما
***
عشق از عدم از بهر من آمد به وجود
من بودم عشق را ز عالم مقصود
از تو نبُرم تا نبرد بوی ز عود
روز و شب و سال و مه علیرغم حسود
***
أتانی هواها قبلَ أن أعرف الهوی
فصادف قلباً فارغاً فتمکَّنا
روح چون از عدم به وجود آمد، بر سر حدّ وجود، عشق منتظر مرکب روح بود. در بدو وجود ندانم تا چه مزاج افتاد: اگر ذات روح آمد، صفت ذات عشق آمد. خانه خالی یافت، جای بگرفت.
تفاوت در قبلهٔ عشق عارضی است، اما حقیقت او از جهات منزه است که او را روی در جهتی نمیباید داشت تا عشق بوَد. اما ندانم تا دستِ کسبِ وقت، آب به کدام زمین بَرَد. آن نفس که رکابداری بر مرکب سلطان نشیند نه مرکب او بوَد، اما زیان ندارد. کلامنا اشارة.
گاه خزفی با خرزی به دست شاگرد نوآموز دهند تا استاد شود. گاهِ تعبیه درّ ثمین و لؤلؤ لالا به دست ناشناس او دهند که زَهره ندارد دست معرفت استاد که آن را برماسد تا به سفتن چه رسد.
چون بوقلمون وقت، عجایب نیرنگی بر صحیفة انفاس زند، پی پیدا نبوَد، که روش بر آب است، لابل بر هوا که انفاس خود هواست.
چون خانه خالی یابد و آینه صافی باشد، صورت پیدا و ثابت گردد در هوای صفای روح. کمالش آن بوَد که اگر دیدهٔ اشراف روح خواهد که خود را بیند، پیکر معشوق یا نامش یا صفتش با آن بیند؛ و این به وقت بگردد. حجاب نظر او آید به خود و دیدهٔ اشراف او را فروگیرد، تا به جای او خود بوَد و به جای خود او را بیند. اینجا بوَد که گوید:
از بس که در این دیده خیالت دارم
در هر که نگه کنم تویی پندارم»
حجم
۴۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۶ صفحه
حجم
۴۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۶ صفحه