کتاب بین دو قلمرو
معرفی کتاب بین دو قلمرو
کتاب بین دو قلمرو نوشتهٔ سولیکا جواد و ترجمهٔ حنانه گرجی است. کتاب کوله پشتی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی داستان یک بیماری است.
درباره کتاب بین دو قلمرو
کتاب بین دو قلمرو یا «خاطرات کسی که در زندگیاش وقفهای به وجود آمد»، با استفاده از یادداشتهای روزانهٔ نویسنده، سوابق پزشکی او و مصاحبههایی با افراد بسیارِ حاضر در داستان و همچنین حافظهٔ خودش نوشته شده است. سولیکا جواد گلچینی از نامهها را نیز آورده است که برخی از آنها را کمی ویرایش کرده تا مختصر شوند. او برای ناشناسماندن برخی از افراد، جزئیات را محدود کرده و اسامی را تغییر داده است. این کتاب در ۲ بخش و چندین فصل نوشته شده است.
کتاب حاضر شرححالی از یک جانِ سالم بهدربردن و شروع دوباره است. سلیکا جواد تابستان سالی که از دانشگاه فارغالتحصیل شد، داشت خودش را آماده میکرد تا وارد دنیای واقعی و جدید شود. او عاشق میشود و به پاریس میرود تا به رؤیای خود، خبرنگاری جنگ برسد، اما دنیای واقعی او را به منطقهٔ جنگی متفاوتی میبرد. همهچیز با یک خارش شروع شد و بعد خستگی اضافه شد؛ چرتهای ۶ساعتهای که باعث میشد مدام خسته و بیرمق باشد. او به دکتر رفت. چند هفته پیش از تولد ۲۳سالگیاش بود که با تشخیص بیماری لوسمی و احتمال زندهبودن ۳۵درصد مواجه شد. ماجرای زندگی این نویسنده را بخوانید.
خواندن کتاب بین دو قلمرو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
درباره سلیکا جواد
سلیکا جواد نویسندهٔ برندهٔ جایزهٔ اِمی، سخنران، بازماندهٔ سرطان و فعال اجتماعی است. او در گردهمایی سرطان رئیسجمهور باراک اوباما فعالیت داشته و کارهای حمایتی، تهیهٔ گزارش و سخنرانیاش در ملل متحد، کاپیتول هیل و روی صحنهٔ اصلی سخنرانیهای تد (Ted Talk) چشمگیر بوده است.
بخشی از کتاب بین دو قلمرو
«سوزان سانتاگ در کتابش، بیماری بهمثابهٔ استعاره، نوشته است: هرکس با تابعیتی دوگانه متولد میشود، در قلمرو خوبها و در قلمرو بیماران. با اینکه همهٔ ما ترجیح میدهیم فقط گذرنامهٔ خوب را استفاده کنیم، دیر یا زود سپاسگزار خواهیم بود که حداقل مدتی شهروند آن جای دیگر بودهایم.
تا رسیدن به آخرین روز شیمیدرمانی، بیشتر زندگی بزرگسالیام در آنیکی قلمرو سپری شده بود: قلمروی بیمارها که هیچکس دوست نداشت ساکن آنجا باشد. اوایلْ به امید اقامتی کوتاه متوسل میشدم؛ از آنجور اقامتهایی که اصلاً لازم نیست تمام وسایلت را دربیاوری. در مقابل برچسب «بیمار سرطانی» مقاومت میکردم و باور داشتم که میتوانم همان فردی بمانم که قبلاً بودم. اما همینطور که مریضاحوالتر میشدم، خودِ قبلیام بیشتر رنگ میباخت. بهجای اسمم، یک کد شناسایی برایم صادر کرده بودند. یاد گرفته بودم که زبان پزشکی را روان صحبت کنم. حتی هویت مولکولیام نیز تغییر کرده بود: وقتی سلولهای بنیادی برادرم در مغز استخوان من پیوند خورده بودند، دیانای من برای همیشه جهش یافته بود. با سر بدون مویم، رنگِ پریدهام و پورتکتم بیماری اولین چیزی بود که از من به چشم مردم میآمد. همینطور که ماهها تبدیل به سالها میشدند، با تمام توانم با چیزهای بیشتری از این سرزمین جدید سازگار میشدم. به ساکنانش کمک میکردم و حتی در چهارچوب حصارهایش، شغلی هم برای خودم پیدا کرده بودم. در منطقهاش خانهای ساخته و پذیرفته بودم که نهتنها مدتی آنجا میمانم، بلکه احتمال دارد هیچوقت از آنجا نروم. حالا این دنیای بیرون، قلمرو خوبها، بود که بیگانه و ترسناک به نظر میرسید.
اما برای من، برای همهٔ بیماران، دستآخر هدف نهایی ترک قلمرو بیماران است. در اکثر بخشهای سرطان، زنگی هست که بیمار در آخرین روز درمانش آن را به صدا درمیآورد؛ یکجور ناقوسزنی آیینی که اعلامکنندهٔ گذر است. وقتش رسیده که با فضای خوفانگیز، راکد و کمنور اتاقهای بیمارستان خداحافظی کنی. وقتش رسیده که به نور خورشید برگردی.»
حجم
۵۶۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۵۶۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
نظرات کاربران
کتاب بین دو قلمرو داستان زندگی نویسنده کتاب هست. سولیکا جواد که اصالتی تونسی داره بعد از دانشگاه به پاریس میره و دوست داره خبرنگار جنگ بشه. عاشق میشه و زندگی عاشقانه ای داره تا اینکه متوجه میشه سرطان گرفته
خواندن کتاب تجربه فوق العاده ای بود خیلی از ما قدر داشته هایمان را نمی دانیم با زوایای مختلف و پنهان زندگی بیماران سرطانی که در حال درمان هستند آشنا شدم چه قدر انسان باید مقاوم باسه و صبور