کتاب پایان دنیا

کتاب پایان دنیا داستان‌هایی کوتاه با موضوع آخرالزمان نوشتهٔ نیل گیمن، جورج آر.آر. مارتین، ریک هوتالا، نورمن اسپین راد، لستر دل ری، راجر زلازنی، نانسی کرس، رابرت شکلی، رابرت سیلوربرگ و پل اندرسون با ترجمهٔ محمدهادی سالارورزی است و مهرگان خرد آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب پایان دنیا

انسان حَظ مشخصاً دهشتناکی از داستان‌هایی دربارهٔ پایان دنیا می‌برد، چراکه بازار پیش‌گویی‌های آخرالزمانی طی هزاران یا به‌احتمال بیشتر، میلیون‌ها سال، بازاری پررونق بوده است.

نوعی آسایش عجیب در تفکراتی مانند «اگر من باید بمیرم، چقدر خوب که همه شما هم بمیرید» وجود دارد. ولی ارزش عمدهٔ دیدگاه‌های آخرالزمانی جایی دیگر نهفته است و نه در آن‌گونه کینه‌توزی که «اگر قرار است برویم، همگی با هم می‌رویم.» چراکه معمولاً این داستان‌ها نه‌تنها شامل مرگ بلکه رستاخیز نیز می‌شوند؛ ذره‌ای آسودگی معادشناختی، اطمینانی فلسفی که حیات، گرچه برای هر فرد متناهی و نسبتاً کوتاه است، تماماً بیهوده نیست. بلی قصه ادامه دارد؛ ما کارهای شرورانه‌ای کرده‌ایم و خدایان خشمگین‌اند و جهان در یک لحظه، در چشم‌برهم‌زدنی رو به نابودی است ولی بعد تعویقی رخ می‌دهد، آفرینشی ثانوی، نوزایی حیات، جهانی بهتر از آنی که به‌تازگی تصفیه شده بود.

دیدگاه‌های آخرالزمانی در ادبیات مذهبی دنیا جهان‌های نزدیکی دارند و ظاهراً همواره داشته‌اند، شگفت‌آور نیست که بخش عمده‌ای از تخیلات قصه‌گوهای خیال‌پرداز را به خود اختصاص داده باشد. حتی پیش از اینکه اصطلاح «داستان‌های علمی-تخیلی» پدید بیاید، داستان‌های انقراض جهانی یا تقریباً جهانی که نه توسط خشم خدایان بلکه به‌وسیلهٔ مخاطرات ذاتی حیات رخ نموده است نوشته و در دسترس گستردهٔ عموم قرار گرفته‌اند. نویسندگان قرن نوزدهمی مشخصاً شیفته‌شان بودند.

کتاب پایان دنیا هم مجموعه‌ای از بهترین داستان‌های کوتاه از بهترین نویسندگان علمی‌تخیلی‌نویس دنیاست. عناوین این داستان‌ها از این قرار هستند:

«هام» از ریک هوتالا

«می‌تونیم به قیمت عمده براتون جورش کنیم» از نیل گیمن

«درخشش بزرگ» از نورمن اسپین‌راد

«مهربانی» از لستر دل رِی

«لوسیفر» از راجر زلازنی

«چرخ» از جان ویندم

«توسط احمق‌هایی همچون من» از نانسی کرِس

«مغازهٔ دنیاها» از رابرت شکلی

«تونل‌ها تاریکِ تاریک بودند» از جورج آر. آر. مارتین

«اگر تو را فراموش کردم، آه زمین ...» از آرتور سی. کلارک

«وقتی رفتیم پایان دنیا را ببینیم» از رابرت سیلور برگ

«پرواز تا ابد» از پل اندرسون

خواندن کتاب پایان دنیا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های آخرالزمانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب پایان دنیا

«گریل ترسیده بود.

در تاریکی گرم و غلیظ، پشت جایی که تونل می‌پیچید دراز کشیده و بدن لاغرش را به میلهٔ آهنی عجیبی که در امتداد زمین قرار داشت چسبانده بود. چشمانش بسته بود. می‌کوشید کاملاً بی‌حرکت بماند.

مسلح بود. نیزهٔ خاردار کوتاهی را محکم در مشت راستش فشرد؛ اما این کار ترسش را کمتر نکرد.

خیلی جلو رفته بود، خیلی. بالاتر و دورتر از هر پیشاهنگ دیگری در نسل دیرین مردمان، صعود کرده و پیش آمده بود. راهش را در طبقات بد، جایی که کِرم‌طورها هنوز مردمان را بی‌رحمانه شکار می‌کردند باز کرده بود. در تونل میانیِ روبه‌ویرانی کمین و موشِ کور درخشنده قاتل را هلاک کرده بود. از میان بسیاری راهروی بی‌نقشه و بی‌نام که به‌سختی برای عبور یک انسان، به‌قدر کافی بزرگ به‌نظر می‌رسید لولیده بود.

و حالا به قدیمی‌ترین تونل‌ها داخل شده بود؛ تونل‌های بزرگ و سرسراهای افسانه‌ای، جایی که قصه‌گوها می‌گفتند میلیون‌ها سال پیش مردمان از آنجا آمده‌اند.

اصلاً بزدل نبود. او پیشاهنگ مردمان بود، کسی که جرئت داشت قدم در تونل‌هایی بگذارد که قرن‌ها هیچ انسانی پا به آن‌ها نگذاشته بود.»