کتاب تهران تارین
معرفی کتاب تهران تارین
کتاب تهران تارین نوشتهٔ بهزاد قدیمی است. نشر ویدا این مجموعه داستان کوتاه، معاصر و ایرانی را که جزو «ادبیات گمانهزن» است، روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب تهران تارین
کتاب تهران تارین حاوی یک مجموعه داستان کوتاه و معاصر و ایرانی در ژانر وحشت است. عنوان این داستانها عبارت است از «چهار جفت کفشِ چهارگوشه»، «نفحات مرگ» و «رهایی ببرینه». این سه اثر را بهزاد قدیمی نوشته است. او اتفاقات تلخ، خونین و عجیبی را در این داستانها روایت کرده است.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب تهران تارین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره بهزاد قدیمی
بهزاد قدیمی متولد سال ۱۳۶۲، نویسنده و مترجم و محقق ادبیات ژانری و گمانهزن است. او پیش از این بهعنوان نویسندهٔ برتر ادبیات گمانهزن در سال ۱۳۸۹ از طرف مسابقهٔ داستاننویسی گمانهزن انتخاب شد. داستانهای او معمولاً با نثری سنگین و آهنگین روایت میشود. آثار او را تا حدی میتوان تحتتأثیر داستانهای وحشت کیهانی «اچ. پی. لاوکرفت» طبقهبندی کرد. از بهزاد قدیمی آثار دیگری همچون «شومنامهٔ تبر نقرهای» و «خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی» از سوی نشر پیدایش و کتاب «بند دیوان» از سوی انتشارات کتابسرای تندیس به چاپ رسیده است. از آثار تألیفی چاپشده از این نویسنده در نشر ویدا میتوان به مجموعه داستان کوتاه و ترسناکِ «تهران تارین» اشاره کرد.
بخشی از کتاب تهران تارین
«صدای تودماغی شاهد بود که نشسته بود روی صندلی کمکراننده و مرد ریزاندامی بود با صورت سبزهٔ پر از خالخالهای سیاه. سیواندیساله بود اما تا همینجا نصف خرمن موهایش از جلو تا فرق سر ریخته بود. کچل بود؛ حسابی بیریخت و معتاد به تریاک. چیزهای دیگر هم البته میکشید اگر وسعش میرسید. کنارش غلامعلی رانندگی میکرد. بیآنکه حرفی بزند یا نگاهی به شاهد بیندازد یک بار برفپاککن زد و نم روی شیشهٔ جلوی مزدا را روبید. غلامعلی چهارشانه بود. بوی کافور میداد. کتشلوار ارزانقیمت خاکستریرنگی تنش بود و کلهاش تقریباً میرسید به سقف ماشین از بس که گنده بود. این دو تا فکر میکردند تنها آدمزندههای توی این جادهٔ خلوت هستند، اما خب اشتباه میکردند. میرا هم بود. دختر پنجاهودو کیلویی مو سیاه قشنگی که دانشجوی مهندسی مواد بود، اما از بس ادبیات دوست داشت، بیخیال مهندسی شد و رفت وسطش دنبال نوشتن و ترجمه و شعر و اینجور مسائل. خانوادهاش مخالف شدید این تصمیم بودند، اما یک جایی توی زندگیاش میرا ناگهان تغییر کرد؛ آن وقتیکه دوست صمیمیاش سارا رگش را زد. تنها کسی که سر گور سارا رفت خودش بود، پاییز بود، باران میآمد، ردیف هفت، قطعهٔ شمارهٔ بیستودو، قبرستان خاوران. میرا دید همهچیز در زندگیاش دارد عذابش میدهد. تصمیم گرفت زنده بماند، نمیرد، نفس بکشد. این البته نقشهٔ اولیه بود اما سیگاری که شد، خانهاش را که عوض کرد، کارگاههای داستاننویسیِ استاد محسن مقامی که شرکت کرد، اولین مجموعهٔ شعرش که مجوز گرفت، پدرش که سال پیش مرد، یکدفعه شب آخر بهمنماه سال نودوهشت، بیماری خرش را گرفت. نفستنگی عجیبی که مثالش در قرن گذشته یافت نمیشد. دو سه روز درد حسابی داشت، بعد بیمارستان، بعد ریههای خفه از نیکوتین و قطع دستگاههای کمکحیاتی و مرگ.»
حجم
۱۳۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۱۳۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
نظرات کاربران
من از این کتاب فقط از داستان اخرش خیلی خیلی خوشم اومدولی ای کاش اخرش اینقدر بد تموم نمی شد و سایه و ساحره به هم می رسیدن چه نویسنده ماهری از تخیلاتشون بهره درست رو بردن احسنت به این ذهن