کتاب جشن نفرت آیزاک آسیموف + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب جشن نفرت

کتاب جشن نفرت

معرفی کتاب جشن نفرت

کتاب جشن نفرت (داستان‌های کوتاه فانتزی و علمی‌ـ‌تخیلی) توسط گروهی از نویسندگان برجسته‌ این ژانرها، از جمله آیزاک آسیموف، ری برادبری و آرتور سی. کلارک نوشته شده و با گردآوری و ترجمه‌ حسین یعقوبی، در سال ۱۴۰۱، توسط انتشارات مروارید منتشر شده است. این کتاب با گردآوری داستان‌هایی از نویسندگان مطرح قرن بیستم، مرز میان خیال و واقعیت را به چالش می‌کشد و مخاطب را به دنیایی می‌برد که گاه در آن فناوری و جادو از هم قابل‌تمایز نیستند. داستان‌های این مجموعه از منابع معتبری چون بهترین داستان‌های علمی‌ـ‌تخیلی قرن بیستم و مجموعه‌ی شش‌جلدی داستان‌های منطقه‌ی گرگ‌ومیش انتخاب شده‌اند و هرکدام با روایتی منحصربه‌فرد، دغدغه‌های انسانی، اجتماعی و فلسفی را در قالب روایت‌هایی بدیع و گاه تکان‌دهنده به تصویر می‌کشند. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب جشن نفرت

کتاب جشن نفرت اثری است که با گردآوری داستان‌هایی از نویسندگان شاخص علمی‌ـ‌تخیلی و فانتزی، تصویری چندوجهی از این دو ژانر ارائه می‌دهد. حسین یعقوبی، مترجم و گردآورنده، در مقدمه‌ی کتاب به مرز باریک میان فانتزی و علمی‌ـ‌تخیلی اشاره می‌کند و تأکید می‌کند که بسیاری از پیشرفت‌های علمی امروز زمانی تخیل محض به شمار می‌رفتند. داستان‌های این مجموعه که عمدتاً از آثار برگزیده‌ی قرن بیستم انتخاب شده‌اند، طیفی از مضامین را در بر می‌گیرند؛ از فروپاشی تمدن و پیامدهای فناوری گرفته تا جست‌وجوی خوشبختی و معنای زندگی.

ساختار کتاب جشن نفرت به‌گونه‌ای است که هر داستانْ جهانی مستقل با قوانین و منطق خاص خود دارد و درعین‌حال، دغدغه‌هایی مشترک چون اخلاق، سرنوشت، قدرت انتخاب و تأثیرات فردی بر جهان را بازتاب می‌دهد. نویسندگان این مجموعه هرکدام با سبک و نگاه ویژه‌ی خود، مرزهای واقعیت و خیال را جابه‌جا می‌کنند و خواننده را به تأمل درباره‌ی آینده، گذشته و اکنون وامی‌دارند.

خلاصه داستان جشن نفرت

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! 

کتاب جشن نفرت با داستان‌هایی متنوع، خواننده را به سفر در جهان‌های موازی، آینده‌های محتمل و موقعیت‌های غیرمنتظره می‌برد. در داستان جشن نفرت، نوشته‌ی ری برادبری، جامعه‌ای ویران‌شده به تصویر کشیده می‌شود که مردمش با برگزاری مراسم‌هایی عجیب، خشم و نفرت خود را به نمادهای تمدن تخلیه می‌کنند؛ از آتش‌زدن کتاب‌ها تا نابودکردن آثار هنری. این داستان با نگاهی تلخ و انتقادی، به سرنوشت تمدن و نقش احساسات جمعی در فروپاشی آن می‌پردازد. در داستان صدای رعد نیز برادبری با محوریت سفر در زمان، اثرات کوچک‌ترین تغییرات در گذشته را بر آینده بررسی می‌کند. داستان با ماجرای گروهی شکارچی که برای شکار دایناسور به گذشته سفر می‌کنند آغاز می‌شود و با یک اشتباه کوچک، آینده‌ای کاملاً متفاوت رقم می‌خورد. این روایتْ مفهوم اثر پروانه‌ای را به‌شکلی ملموس و داستانی به تصویر می‌کشد. داستان لحظه‌ی خوشبختی، نوشته‌ی هری هریسن، نیز زندگی مردی را دنبال می‌کند که در معامله‌ای با رئیس قطار جهنم، قدرت توقف زمان را به دست می‌آورد تا برای همیشه در لحظه‌ای که احساس خوشبختی کامل می‌کند بماند، اما جست‌وجویش برای خوشبختی مطلق، به سفری بی‌پایان و پر از حسرت بدل می‌شود.

در داستان پسر مرده در پنجره‌ی شما، اثر بروس هالند راجرز، روایتی شاعرانه و غریب از پسری مرده ارائه می‌شود که میان جهان زندگان و مردگان در رفت‌وآمد است و پیام‌آور عشق و خاطره برای بازماندگان می‌شود. این داستان مرز میان مرگ و زندگی و فراموشی و عشق را به‌طرزی استعاری بازنمایی می‌کند. داستان‌های کوتاه دیگری چون اخبار فردا و اطلاعیه‌ای در مورد آخرین روز جهان، با طنز تلخ، به پوچی و بی‌معنایی زندگی مدرن و مواجهه‌ی انسان با سرنوشت محتوم می‌پردازند. در داستان انطباق، نوشته‌ی فیلیپ کی. دیک، دغدغه‌ی حفظ فرهنگ و هنر در برابر نابودی تمدن، با ایده‌ای خلاقانه و علمی‌ـ‌تخیلی روایت می‌شود.

چرا باید کتاب جشن نفرت را بخوانیم؟

کتاب جشن نفرت مجموعه‌ای است که با گردآوری داستان‌هایی از نویسندگان مطرح، امکان مواجهه با طیف وسیعی از ایده‌ها و سبک‌های روایی را فراهم می‌کند. هر داستانْ دریچه‌ای تازه به مسائل انسانی، اجتماعی و فلسفی می‌گشاید و خواننده را به تأمل درباره‌ی آینده، اخلاق، سرنوشت و معنای زندگی دعوت می‌کند. این کتاب هم برای علاقه‌مندان به ژانر علمی‌ـ‌تخیلی و فانتزی جذاب است هم خواندن آن برای کسانی که به‌دنبال روایت‌هایی متفاوت و چندلایه هستند، تجربه‌ای غنی و چالش‌برانگیز است. تنوع موضوعات و لحن‌ها، از طنز تلخ تا روایت‌های شاعرانه و فلسفی، باعث می‌شود هر خواننده‌ای بتواند داستانی مطابق با سلیقه و دغدغه‌ی خود در این مجموعه بیابد.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن این کتاب به علاقه‌مندان داستان‌های علمی‌ـ‌تخیلی و فانتزی، کسانی که دغدغه‌ی آینده‌ی بشر، اخلاق، سرنوشت و تأثیر فناوری بر زندگی را دارند و همچنین دوستداران روایت‌های کوتاه و چندلایه پیشنهاد می‌شود.

درباره آیزاک آسیموف

آیزاک آسیموف در ۲ ژانویه‌ی ۱۹۲۰ به دنیا آمد و در ۶ آوریل ۱۹۹۲ درگذشت. او نویسنده‌ای آمریکایی با تبار روسی بود که در ژانرهای علمی، علمی‌‌ـ‌تخیلی، خیال‌پردازانه و وحشت قلم می‌زد. آسیموف در استان اسمالنسک در شوروی و در خانواده‌ای یهودی و آسیابان متولد شد. خانواده‌اش زمانی که او پنج‌ساله بود به آمریکا مهاجرت کردند. در خانه به دو زبان ییدیش، زبان یهودیان اروپای شرقی، و انگلیسی صحبت می‌کردند، بنابراین او به هر دو زبان تسلط داشت، اما هیچ‌گاه زبان روسی را نیاموخت. از پنج‌سالگی خواندن را آموخت و در کار اداره‌ی مغازه‌ی لبنیات‌فروشی به خانواده‌اش کمک می‌کرد. در همان مغازه مجله‌های علمی‌‌ـ‌تخیلی نیز به فروش می‌رسید و آیزاک کوچک با اشتیاق آن‌ها را می‌خواند.

در حدود ۱۱سالگی داستان‌نوشتن را آغاز کرد و پس از چند سال توانست آثارش را به مجله‌های عامه‌پسند بفروشد. نخستین داستانش با نام گشتی در حوالی سیارک وستا را در ۱۸سالگی نوشت و این اثر در اکتبر ۱۹۳۸ در مجله‌ی داستان‌های حیرت‌آور منتشر شد. سه سال بعد، در سال ۱۹۴۱، داستان دیگری به نام شبانگاه را به همان مجله فروخت که در آن زمان از معتبرترین نشریات علمی‌‌ـ‌تخیلی بود. آسیموف با نگارش قوانین سه‌گانه‌ی رباتیک، شهرتی جهانی یافت و دانشنامه‌ی بریتانیکا او را واضع واژه‌ی رباتیک در زبان انگلیسی می‌داند.

آسیموف در طول زندگی پربارش، بیش از ۵۰۰ عنوان کتاب در تقریباً تمام شاخه‌های اصلی رده‌بندی علمی، به‌جز فلسفه، نوشت. سیارکی به نام آسیموف ۵۰۲۰ نیز به افتخار او نام‌گذاری شده است.

درباره ری برادبری

ری داگلاس برادبری در ۲۲ اوت ۱۹۲۰ در واکیگان ایالت ایلینوی آمریکا به دنیا آمد و در ۵ ژوئن ۲۰۱۲ درگذشت. او نویسنده و فیلم‌نامه‌نویس آمریکایی بود و یکی از مشهورترین نویسندگان قرن بیستم به شمار می‌رفت. آثار او در ژانرهای گوناگون مانند علمی‌‌ـ‌تخیلی، وحشت، معما و داستان‌های واقع‌گرایانه جای می‌گرفتند. برادبری بیش از همه با رمان معروفش فارنهایت ۴۵۱ (۱۹۵۳) شناخته می‌شود، اما مجموعه‌داستان‌هایی چون وقایع‌نامه‌های مریخ (۱۹۵۰)، مرد مصور (۱۹۵۱) و کشور اکتبر (۱۹۵۵) نیز از آثار برجسته‌ی او هستند. از دیگر آثار مهم او می‌توان به رمان رشد و بلوغ شراب قاصدک (۱۹۵۷)، داستان تاریک و خیال‌پردازانه‌ی اتفاق شومی در راه است (۱۹۶۲) و خاطرات داستانی سایه‌های سبز، نهنگ سفید (۱۹۹۲) اشاره کرد. او همچنین در نگارش فیلم‌نامه و فیلم‌نامه‌های تلویزیونی فعالیت داشت و در پروژه‌هایی مانند موبی دیک همکاری کرد. بسیاری از آثارش بعدها به فیلم، مجموعه تلویزیونی و کتاب‌های مصور تبدیل شدند. برادبری شاعر نیز بود و مجموعه‌هایی چون آنان ستارگان را ندیده‌اند (۲۰۰۱) از او به چاپ رسیده است.

روزنامه‌ی نیویورک تایمز او را نویسنده‌ای با تخیلی شاعرانه، نثری موسیقایی و درکی ژرف از ماهیت انسان توصیف کرد و نوشت که او بیش از هر نویسنده‌ی دیگری، مسئول آوردن داستان علمی‌‌ـ‌تخیلی به جریان اصلی ادبیات بوده است.

برادبری در خانواده‌ای ساده متولد شد. مادرش اصالت سوئدی داشت و پدرش تبار انگلیسی و به‌عنوان کارگر برق و تلفن کار می‌کرد. نام میانی او، داگلاس، از بازیگر محبوب آن دوران، داگلاس فربنکس، گرفته شد. دوران کودکی‌اش را در واکیگان و در کنار خانواده‌ای پرجمعیت گذراند. مادربزرگ و پدربزرگش در همسایگی‌شان زندگی می‌کردند و یکی از عمه‌هایش برایش داستان می‌خواند. بعدها همین شهر و خاطرات دوران کودکی‌اش الهام‌بخش مکان خیالی گرین‌تاون در آثارش شدند؛ شهری که در آن واقعیت و خیال به هم می‌پیوندند.

خانواده‌ی او در دهه‌ی ۱۹۳۰ چند بار بین ایالت‌های آریزونا و ایلینوی نقل مکان کردند و سرانجام در سال ۱۹۳۴، زمانی که برادبری ۱۴ سال داشت، در لس‌آنجلس ساکن شدند. آن‌ها تنها با ۴۰ دلار به این شهر آمدند و تا پیداکردن شغل برای پدرش، با همان اندک پول گذران زندگی کردند. برادبری در دبیرستان لس‌آنجلس تحصیل کرد و عضو باشگاه نمایش شد. او اغلب با اسکیت در خیابان‌های هالیوود می‌چرخید تا ستارگان سینما را ببیند و حتی در ۱۴سالگی با فروش یک شوخی به برنامه‌ی رادیویی برنز و آلن نخستین درآمد نویسندگی خود را کسب کرد.

برادبری از کودکی شیفته‌ی سیرک‌ها و نمایش‌های خیابانی بود. در دوران نوجوانی، علاقه‌اش به کتاب و ادبیات شکل گرفت. او در کتابخانه‌ی کارنگی شهر واکیگان ساعت‌ها به مطالعه‌ی آثار نویسندگانی چون ژول ورن، اچ. جی. ولز و ادگار آلن پو می‌پرداخت. ابتدا تلاش می‌کرد از سبک پو تقلید کند و بعدها نویسندگانی چون کاترین آن پورتر و ادیت وارتون را تحسین می‌کرد. برادبری همچنین عاشق کمیک‌ بود و کاریکاتور می‌کشید، از برنامه‌های رادیویی الهام می‌گرفت و گاهی کل گفت‌وگوهای برنامه را از حفظ می‌نوشت.

در جوانی با نویسندگان علمی‌‌ـ‌تخیلی نامدار آن دوران چون رابرت هاین‌لاین و آرتور سی. کلارک آشنا شد. نخستین داستانش در سال ۱۹۳۸ در یک مجله‌ی طرفداری به چاپ رسید و در دهه‌ی ۱۹۴۰ به‌تدریج آثارش در مجلات معتبر منتشر شدند. در ۲۲سالگی نخستین داستانش را به‌تنهایی فروخت و در ۲۴سالگی به نویسنده‌ای تمام‌وقت تبدیل شد. نخستین مجموعه‌ داستان او، کارناوال تاریک، در سال ۱۹۴۷ منتشر شد.

شهرت جهانی‌ او با انتشار فارِنهایت ۴۵۱ رقم خورد. او این رمان را در کتابخانه‌ی دانشگاه کالیفرنیا لس‌آنجلس و با اجاره‌ی ماشین‌تحریری به قیمت ۱۰ سنت در هر نیم ساعت، نوشت. این اثر به نقد سانسور، سرکوب اندیشه و نابودی فرهنگ کتاب در آینده‌ای دیستوپیایی می‌پردازد و هنوز از مهم‌ترین آثار قرن بیستم است.

برادبری تحصیلات دانشگاهی نداشت و معتقد بود کتابخانه‌ها او را تربیت کرده‌اند. او می‌گفت از کتابخانه فارغ‌التحصیل شده، نه از دانشگاه. تا پایان عمر نیز هر روز می‌نوشت و باور داشت نوشتن برایش همان زنده‌ماندن تا ابد است که مستر الکتریکو وعده داده بود.

در بسیاری از آثارش، شهر خیالی گرین‌تاون نمادی از دوران کودکی و خانه‌ی امن اوست؛ جایی که دنیای واقعی و جادویی در هم می‌آمیزد. در این شهر خیالی، قاصدک‌ها شراب می‌شوند، کارناوال‌ها جادوگرند و انسان‌ها میان خیر و شر در نوسان‌اند. آثار برادبری سرشار از نوستالژی، ترس، رؤیا و انسان‌دوستی است، ترکیبی که او را به یکی از ماندگارترین چهره‌های ادبیات آمریکا تبدیل کرده است.

درباره آرتور سی کلارک

سر آرتور چارلز کلارک (۱۶ دسامبر ۱۹۱۷ ـ ۱۹ مارس ۲۰۰۸) نویسنده، دانشمند، آینده‌پژوه، مخترع، غواص و مجری تلویزیونی انگلیسی بود. او از برجسته‌ترین نویسندگان علمی‌‌ـ‌تخیلی قرن بیستم به شمار می‌رود و بسیاری او را پیامبر عصر فضا نامیده‌اند. کلارک نویسنده‌ای پرکار بود و در کنار رمان‌های علمی‌‌ـ‌تخیلی‌اش، مقالات متعددی در نشریات علمی عامه‌پسند منتشر کرد. در سال ۱۹۶۱، سازمان یونسکو جایزه‌ی کالینگا را به‌خاطر تلاشش در ترویج علم به او اهدا کرد. او، آیزاک آسیموف و رابرت هاین‌لاین سه‌گانه‌ی مشهور نویسندگان بزرگ علمی‌‌ـ‌تخیلی را تشکیل می‌دادند. کلارک همچنین یکی از نویسندگان فیلم‌نامه‌ی فیلم جاودانه‌ی ۲۰۰۱: ادیسه فضایی بود که در سال ۱۹۶۸ ساخته شد و هنوز از تأثیرگذارترین آثار تاریخ سینما به شمار می‌رود.

کلارک از نوجوانی شیفته‌ی فضا و فناوری بود. در سال ۱۹۳۴، درحالی‌که هنوز نوجوان بود، به انجمن بین‌سیاره‌ای بریتانیا پیوست و در سال ۱۹۴۵ طرحی برای استفاده از ماهواره‌های در مدار زمین‌ثابت به‌عنوان ابزار ارتباطی ارائه داد، ایده‌ای که امروزه اساس شبکه‌های ماهواره‌ای جهان است. او بعدها دو بار ریاست همین انجمن را بر عهده گرفت.

در سال ۱۹۵۶، کلارک به سیلان (که اکنون سریلانکا نام دارد) مهاجرت کرد تا به علاقه‌ی خود در غواصی بپردازد. همان سال، در یکی از سفرهای غواصی خود، ویرانه‌های معبد باستانی کونسوارام را در اعماق دریا کشف کرد. در دهه‌ی ۱۹۸۰، با اجرای برنامه‌های تلویزیونی‌ای مانند جهان اسرارآمیز آرتور سی. کلارک، محبوبیتی جهانی یافت و تا پایان عمرش در سریلانکا زندگی کرد.

او در سال ۱۹۸۹ لقب فرمانده‌ی امپراتوری بریتانیا را برای خدمات فرهنگی‌اش در سریلانکا دریافت کرد و در سال ۱۹۹۸ به مقام شوالیه نائل شد. در سال ۲۰۰۵ نیز بالاترین نشان ملی سریلانکا به او اعطا شد.

کلارک در شهرستان سامرست انگلستان به دنیا آمد و دوران کودکی‌اش را در مزرعه‌ گذراند. از همان زمان به ستاره‌شناسی، فسیل‌شناسی و مطالعه‌ی مجلات علمی‌تخیلی آمریکایی علاقه‌مند شد. آثار نویسندگانی چون اولاف استپلدون و دیوید لسر الهام‌بخش او بودند. در جوانی به لندن رفت، در وزارت آموزش‌وپرورش مشغول به کار شد و در همان زمان با گروهی از نویسندگان علمی‌‌ـ‌تخیلی هم‌خانه بود. دوستانش او را اگو صدا می‌زدند، زیرا چنان شیفته‌وار به موضوعات علمی می‌پرداخت که از همه‌چیز غافل می‌شد.

در جنگ جهانی دوم، کلارک در نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا به‌عنوان متخصص رادار خدمت کرد و در توسعه‌ی سامانه‌ی هشدار اولیه‌ی راداری نقشی مؤثر داشت. پس از جنگ، در کالج کینگز لندن در رشته‌ی فیزیک و ریاضیات تحصیل کرد و مدرک ممتاز گرفت. در همان دوران، مقاله‌ی معروفش درباره‌ی مدار زمین‌ثابت را در مجله‌ی Wireless World منتشر کرد، مقاله‌ای که بعدها موجب شد مدار زمین‌ثابت به افتخار او مدار کلارک نام بگیرد.

کتاب‌های علمی او مانند سفر میان‌سیاره‌ای (۱۹۵۰)، اکتشاف فضا (۱۹۵۱) و وعده‌ی فضا (۱۹۶۸) از نخستین آثار مهم در ترویج دانش فضایی به شمار می‌آیند. حتی گفته می‌شود کتاب اکتشاف فضا الهام‌بخش ورنر فون‌ براون برای قانع‌کردن رئیس‌جمهور کندی درباره‌ی سفر به ماه بوده است.

در دهه‌ی ۱۹۵۰، کلارک با دوستش مایک ویلسون در سواحل سریلانکا به غواصی پرداخت و مدرسه‌ی غواصی تأسیس کرد. کتاب‌های ساحل مرجان و صخره‌های تاپروبان حاصل همین تجربه‌ها هستند. در دهه‌ی ۱۹۷۰، رمان دیدار با راما را منتشر کرد که برنده‌ی همه‌ی جوایز بزرگ علمی‌‌ـ‌تخیلی شد و دنباله‌هایی برای آن نوشت.

زندگی شخصی او ساده و آرام بود. در سال ۱۹۵۳ ازدواجی کوتاه‌مدت با زنی آمریکایی داشت که شش ماه بعد به جدایی انجامید. کلارک در مصاحبه‌ای گفته بود که اهل نمایش زندگی شخصی خود نیست و ترجیح می‌دهد درباره‌ی علم و ادبیات سخن بگوید.

در سال ۲۰۰۰، در مراسمی در کلمبو، لقب شوالیه رسماً به او اعطا شد. او در سال‌های پایانی عمرش به‌خاطر بیماری کمتر سفر می‌کرد، اما همچنان از طریق پیام‌های ویدئویی در برنامه‌های علمی و بزرگداشت‌ها شرکت می‌کرد. در نودمین سالگرد تولدش، پیامی ضبط کرد و با لبخند با دوستدارانش خداحافظی کرد.

آرتور سی. کلارک در ۱۹ مارس ۲۰۰۸ در سن ۹۰سالگی در کلمبو درگذشت. علت مرگ او نارسایی قلبی ناشی از عوارض بیماری فلج اطفال بود. در مراسم خاک‌سپاری او هزاران نفر از جمله خانواده‌ی سریلانکایی‌اش حضور داشتند.

میراث علمی و ادبی کلارک همچنان زنده است. آثارش الهام‌بخش نسل‌های متوالی از دانشمندان، نویسندگان و کاشفان فضا بوده است. حتی مدار زمین‌ثابت که پایه‌ی فناوری ماهواره‌ای امروز است، یادگاری از اندیشه‌ی بلندپروازانه‌ی اوست، اندیشه‌ای که به‌راستی جهان را به‌سوی آینده‌ای فضایی هدایت کرد.

درباره حسین یعقوبی

حسین یعقوبی نویسنده، روزنامه‌نگار و مترجم ایرانی است. او فعالیت مطبوعاتی خود را از همکاری با نشریه‌ی مهر در سال ۱۳۷۶ آغاز کرد و همکاری‌اش را با نشریاتی مانند دانستنیها، چلچراغ، اعتماد، اعتماد ملی و شرق ادامه داد. نخستین کتاب او با عنوان نشان پنجم حماقت در سال ۱۳۷۹ به چاپ رسید. در سال ۱۳۸۴ با داستان تو می‌میری، به همین سادگی برنده‌ی جایزه‌ی ادبی صادق هدایت شد. مجموعه‌داستان‌های او با نام محرمانه‌های رومئو ژولیت منتشر شده است. از دیگر آثار منتشرشده‌ی او می‌توان به جملات قصار طنز، جامعه‌ی ایرانیان، قصه‌های مدرن جن و پری، منتخب نوشته‌های وودی آلن، قتل با عسل، گفت‌وگو با بورخس و «از هاها تا آها» اشاره کرد.

بخشی از کتاب جشن نفرت

«دفعهٔ آخر طوری مکان را تغییر دادم که ما ناگزیر باید به هم برخورد می‌کردیم. به خیابان برگشتم و خنکایی را در سینهٔ خود حس کردم. ساختمان بلندی در آن نزدیکی تغییر مکان را تاب نیاورده و آن لحظه در حال ریزش بود. دو یا سه طبقهٔ بالایی عملاً داشتند به سمت پایین فرو می‌ریختند. اما پیش از آن‌که شن و ماسهٔ دیوارها آسفالت را لمس کنند، افسون انتقال زمانی را خواندم و در گذشته، در اوج دوران رکود در دههٔ ۱۹۷۰ ظاهر شدم. خیابان تقریباً همان بود اما آن ساختمانِ بلند، تازه داشت ساخته می‌شد. در همان حالِ حرکت، خاصیتِ نامرئی بودن کسب کردم و رفتم سمت پروژهٔ ساختمانی. چند دقیقه لازم بود تا از همه‌چیز سر دربیاورم: میخاییلوف، سرکارگر ساختمان، در کمال پستی ماشین‌ماشین کیسه‌های سیمانی را که باید در ساختمان استفاده می‌شد، می‌دزدید.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۴۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۷۲ صفحه

حجم

۱۴۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۷۲ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۴۴,۰۰۰
۲۰%
تومان