دانلود و خرید کتاب کتاب منتخبات احمدرضا احمدی
تصویر جلد کتاب کتاب منتخبات

کتاب کتاب منتخبات

انتشارات:نشر افکار
امتیاز:
۳.۳از ۱۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کتاب منتخبات

کتاب «کتاب منتخبات» برگزیده اشعار احمدرضا احمدی است که نشر افکار آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب منتخبات

در «کتاب منتخبات» از همهٔ دفترهای شعر و نثر احمدرضا احمدی نمونه‌هایی آمده است. این دفترها از این قرارند:

از کتاب: طرح

از کتاب: روزنامهٔ شیشه‌ای

از کتاب: وقت خوب مصائب

از کتاب: ما روی زمین هستیم

از کتاب: نثرهای یومیه

از کتاب: هزار پله به دریا مانده است

از کتاب: قافیه در باد گم می‌شود

از کتاب: لکه‌ای از عمر بر دیوار بود

از کتاب: ویرانه‌های دل را به باد می‌سپارم

از کتاب: از نگاه تو در زیر آسمان لاجوردی

خواندن کتاب منتخبات را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران شعر احمدرضا احمدی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره احمدرضا احمدی

احمدرضا احمدی در سال ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد. پدرش کارمند وزارت دارایی بود. سال اول دبستان را در مدرسه کاویانی کرمان گذراند و در سال ۱۳۲۶ با خانواده به تهران کوچ کرد. در سال ۱۳۴۵ دورهٔ خدمت سربازی را به‌عنوان سپاهی دانش در روستای ماهونک کرمان آموزگاری کرد. احمدرضا احمدی ۲۰ تیر ۱۴۰۲ در ۸۳ سالگی در تهران درگذشت. احمدرضا احمدی در سال ۱۳۸۵ به‌عنوان شاعر برگزیده پنجمین دوره اهدای جایزه شعر بیژن جلالی انتخاب شد و همچنین در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن شد.

بخشی از کتاب منتخبات

«اندوه پنجره

۱

هرکه سخن گوید

و هرکه راهی در پیش گیرد

روزی در خود خواهد نشست

و چون در خود نشیند

بر چشمان و بر آوای او پنجرهٔ دودزده‌ای خواهند نشاند

۲

هرکه از سلاح تهی است

و آن‌که در دست تازیانه دارد

چون به بام خوانندش

در نردبان نخست، شک خواهد کرد

و چون به بام شود خواهد دید

که آسمان چه آبی و چه سیاه

از بی‌حوصلگی

جامه‌های برطناب‌آویختهٔ مردان و زنان مجرد را می‌شمارد

۳

بزرگ‌ترین اعتمادها بزرگ‌ترین بی‌اعتمادی‌ها را خواهد زاد

کوچک‌ترین شک‌ها امید را خواهد کاشت

گشن بیخ‌ترین راست‌ها تصویر دگرگون و راجع یک دروغ است

اندوه، از آنست که این دروغ را می‌توان با هر رنگی نگاشت

هر کس ندا درنداد و آوا را در خویش بند کرد

بر خویش بی‌اعتماد بوده است

تنهایی اگر سیم خاردار، آبی آسمان و زرد زمین باشد

هدیهٔ من است برای من

که خود را در سبد آگهی‌ها مصلوب نکردم.

تاریخ از کسی دعوت نکرده است که جام آوای خویش را به افتخار خود بنوشد

اگرچه هر بامداد

مردمان قهرمان‌باره در زنبیل آگهی‌ها می‌کاوند.

۴

بارورترین مسئولیت‌ها تعقیب بیرحمانه و ریاکارانهٔ یک غرور است

غرور را هر جا می‌توان کاشت و چید:

بر میزهای چرکین ادارات

بر بیمه‌نامه‌های عمر

بر نگاه‌های شک‌ریز معلمان در صبحگاه روزی تابستانی

بر نگین انگشتر پیر دختران

بر ساعت خفتهٔ میدان شهر

بر زنجیر ساعت گزمه‌ها

که در بند آورندهٔ رویاست

ما دو تن بودیم

خویش را در جام غرور آویختیم

غرور میوهٔ او بود

چون لبخند که میوهٔ کودکان است

غرور برای من یادبود خشن‌ترین گزمه‌ها بود

غرور که هر صبح در آینه به دیدارم می‌آمد

پیله‌وران سبد غرور ما را به بازار بردند

غرور! غرور!

خریداری نبود.

۵

هر که سخن گوید

و هر که راهی در پیش گیرد

روزی در خود خواهد نشست

من در خویشتن نشستم

همه چیز و همه کس

از درونم کنده شده بود

حوض پرماهی، گلدان‌های شمعدانی، تصویرهای قفس پرندگان،

به تماشای عید شهر رفته بودند.

۶

آن‌که شکیباست خواهد ماند

آن‌که ناشکیباست خواهد گفت

نخواهم رفت

۷

در آخرین رفتن‌ها بازگشت خواهد بود

در نخستین آمدن‌ها رفتن خواهد بود

هیچ‌کس آخرین سکهٔ خود را در روز قحطی به بازار نخواهد برد

بماند!

بماند!

بماند!

که امروز، دیروز ــ پل گذشته و آیندهٔ من و ما ــ خواهد فسرد

ما فسرده خواهیم شد تا کودکان حافظه و رویای خویش را آذین بندند

و در یاد آر

که ما آمده‌ایم تا

فانوس الوان حافظهٔ دیگران باشیم

۸

آن‌که شکیباست خواهد ماند

۹

ما دو تن بودیم

به میدان بازگشتیم

کبوتران رفته بودند

میدان، اندوه شب را در خود نشانده بود.

هر کس می‌گفت:

رفت! رفت!

هیچ‌کس نگفت

در هر رفتن بازگشتن خواهد بود

و هر رفتن بازگشتن است

۱۰

امروز صبح کودکان و پیران دریا، تند

که پرده با کولی‌ترین رنگ‌هایش

نخواهد توانست

اندوه دیرین پنجره را پنهان کند.»

کاربر 8569708
۱۴۰۳/۰۳/۰۱

نپسندیدم شعر نو می تواند لطیف تر باشد

m.alavi
۱۴۰۳/۰۸/۱۳

گزیده های جذابی از اشعار جناب احمدی🤌

2309533
۱۴۰۳/۰۶/۲۵

خوب وعالی

کاربر ۷۳۲۸۲۶۵
۱۴۰۳/۰۳/۰۱

توی گردونه ی طاقچه گرفتم این کتابو و چقدر خوب که خوندمش، اشعار پرمعنی و مفهومی

آدمی را توانایی عشق نیست در عشق می‌شکند و می‌میرد.
ملکه بهشت
چشم‌ها واقعی اما نگاه‌ها واقعی نیستند
کاربر
مگر تو نسیم ابر بودی که تو را در باران گم کردم؟
m.alavi
بزرگ‌ترین اعتمادها بزرگ‌ترین بی‌اعتمادی‌ها را خواهد زاد کوچک‌ترین شک‌ها امید را خواهد کاشت
sara
ما در سرما آموختیم که غم را بشناسیم اکنون سه بار بگو غم بگو که بازگردد هر بار بگو ابر ابر بگو که ببارد.
حآنا
و این‌که شب، در واپسین لحظات، در اندیشهٔ روز است.
sara
آن‌که شکیباست خواهد ماند آن‌که ناشکیباست خواهد گفت نخواهم رفت
sara
در هر رفتن بازگشتن خواهد بود و هر رفتن بازگشتن است
sara
هستهٔ یک رویا شدی، در میوهٔ خاطرم
حآنا
من معنی این لبخند ترا دوست دارم که حرمت برهنهٔ اندوه من است ــ در بعدازظهری که می‌خواستیم راه خانه را گم کنیم لبخند تو قول باران می‌داد.
m.alavi
تو می‌توانستی لباس سیاه‌تر داشته باشی برف درختان را سیاه می‌کند.
sara
پس چرا از آمدن هراس دارید درآیید به حریر خواسته‌های قومی درآیید که می‌داند روبه‌روی هر زیبایی کاهل‌ترین گمان‌ها نشسته است.
sara
بزرگ‌ترین اعتمادها بزرگ‌ترین بی‌اعتمادی‌ها را خواهد زاد کوچک‌ترین شک‌ها امید را خواهد کاشت
sara
تنهایی اگر سیم خاردار، آبی آسمان و زرد زمین باشد هدیهٔ من است برای من
sara
آن‌که شکیباست خواهد ماند آن‌که ناشکیباست خواهد گفت نخواهم رفت
sara
در هر رفتن بازگشتن خواهد بود و هر رفتن بازگشتن است
sara
ای انسان کبود مرحمتی نیست که بگذارند گذشتهٔ خاکی را صیقل دهی
sara
باور دار که از میان انبوه کلیدها، کلیدی بی‌شکل، شب را خواهد گشود
sara
تنهایی اگر سیم خاردار، آبی آسمان و زرد زمین باشد هدیهٔ من است برای من
sara

حجم

۱۲۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۷۴ صفحه

حجم

۱۲۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۷۴ صفحه

قیمت:
۶۲,۰۰۰
۱۸,۶۰۰
۷۰%
تومان